چند تذکر
اول: گفته شده سرّ فرود آوردن قرآن به طور کامل به آسمان دنیا برای تفخیم و اهمیت دادن به شأن قرآن و اهمیت دادن به کسی که بر او فرود میآید بوده است، به توضیح اینکه: به ساکنان آسمانهای هفتگانه اعلام شود که این آخرین کتابهای آسمانی است که بر خاتم پیامبران برای شریفترین امتان نازل میشود و ما که آن را به آنها نزدیک کردهایم برای این است که بر آنها فرو بفرستیم و اگر حکمت الهی مقتضی این نبود که بر اثر وقایع مختلف به تدریج نازل شود آن را یکجا به زمین فرود میآورد، مانند سایر کتابهای آسمانی که قبل از قرآن نازل شدهاند ولی خداوند متعال میان این کتاب و آن کتابها فرق و تفاوت گذاشت، پس هر دو جهت را در مورد قرآن قرار داد: هم یکجا نازلش کرد و هم ـ پس از آن ـ متفرق فرود آورد به جهت شرافت بخشیدن به کسی که قرآن بر او نازل میشود. این مطلب را ابوشامه در المرشد الوجیز متذکر شده است.
حکیم ترمذی [۵۶]گفته: قرآن یکجا به آسمان دنیا فرود آمد تا آنچه خداوند با برانگیختن پیغمبر صبرای این امت قسمت کرده بود به آنها تسلیم کند؛ زیرا که بعثت آن حضرت رحمت بود، و چون درب رحمت گشوده شد محمد صقرآن را آورد، پس قرآن در بیتالعزه در آسمان دنیا گذاشته شد تا به مرز دنیا وارد گشته باشد، و نبوت در دل محمد صنهاده شد، و جبرئیل رسالت و سپس وحی را فرود آورد، انگار که خداوند میخواست این رحمت را که قسمت این امت بود، از سوی خود به این امت تسلیم نماید. و سخاوی در جمالالقراء میگوید: «یکجا فرود آوردن قرآن به آسمان دنیا، تکریم و گرامی داشتن بنی آدم و تعظیم مقام آنها نزد ملائکه است، و اینکه به آنها عنایت خداوند متعال و رحمت او به بنیآدم تفهیم گردد، به همین خاطر هم هفتاد هزار فرشته را امر فرمود تا سورهی الأنعام را مشایعت کنند و بر اهمیت آن (= قرآن) افزود که جبرئیل را فرمود تا بر سفرای گرامی (= ملائکه سفرة الکرام) آن را دیکته کند و از آن نسخه برگیرند و تلاوتش کنند» آنگاه میگوید: «و در این کار مساوی قرار دادن حضرت محمد صاست با حضرت موسی؛در اینکه کتاب او را هم یکجا نازل فرمود، و فزونی مقام حضرت محمد صدر اینکه: کتابش تدریجاً نازل شد تا آن را حفظ کند».
ابوشامه میگوید: «اگر بگویی پس قول خداوند تعالی که میفرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾ از جمله همان قرآنی است که یکجا نازل شده یا نه؟ اگر از این قرآن نباشد که یکجا نیامده و اگر از آن باشد پس وجه درستی این جمله چیست؟ میگویم: دو وجه دارد اول اینکه: معنی این سخن این است که ما در شب قدر فرمان فرود آمدنش را دادیم و از ازل آن را مقدّر کردیم و وجه دوم اینکه: لفظ ماضی است ولی معنایش استقبال و آینده است یعنی: فرود میآوریم آن را در شب قدر». دوم: ابوشامه همچنین میگوید: یکجا فرود آمدن قرآن به آسمان دنیا ظاهراً پیش از نبوت حضرت محمد صاست».
سپس گفته: «و احتمال میرود که پس از نبوت بوده».
میگویم: ظاهراً همان احتمال دوم درست است، و سیاق روایت گذشتهی ابن عباس در این مطلب صراحت دارد و حافظ ابن حجر در شرح صحیح بخاری گفته: «احمد و بیهقی در کتاب الشعب از واثله بن الاسقع روایت کرده اند که پیغمبر اکرم صفرمود: تورات شش روز از ماه رمضان گذشته نازل شد، و انجیل در سیزده روز از آن گذشته و زبور هیجده روز از آن گذشته، و قرآن بیست و چهار روز از آن گذشته و در روایتی آمده: و صحف ابراهیم اولین شب آن نازل شد» ابن حجر گفته: این حدیث مطابق با آیات ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ﴾ و ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾ میباشد: پس احتمال میرود که شب قدر در آن سال همان شب بوده و قرآن یکجا به آسمان دنیا فرود آمده، سپس در روز بیست و چهارم اول ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ﴾نازل شده باشد».
میگویم: ولی بنابراین بیان اشکال میشود که آنچه مشهور است اینکه: رسول اکرم صدر ماه ربیعالاول مبعوث شد. و از این اشکال جواب داده میشود به آنچه ذکر کردهاند از اینکه: آن حضرت نخست ـ در ماه ولادتش ـ به پیامبری رسید، و تا شش ماه این شکل پیامبری ادامه داشت، سپس در بیداری بر او وحی نازل شد. این نکته را بیهقی و غیر او ذکر کردهاند، بله بنا به حدیث گذشته اشکال میشود روایتی که ابن ابی شیبه در فضائلالقرآن از ابی قلابه نقل کرده که گفت: «کتابهای آسمانی به طور کامل شب بیست و چهارم ماه رمضان نازل شد».
سوم: همچنین ابوشامه میگوید: «اگر گفته شود: سرّ فرود آمدن تدریجی قرآن چیست؟ و چرا مانند سایر کتابهای آسمانی یکجا نازل نشد؟ میگویم: این سؤالی است که خداوند خود پاسخش را داده است، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَكَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِيلٗا﴾[الفرقان: ۳۲]. منظور کافران این بود که چنانکه بر پیامبران پیشین کتابهای آسمانی یکباره نازل میشد، پس خداوند به آنان جواب فرمود: (کذلک = اینچنین) یعنی به طور پراکنده آن را فرو فرستادیم (تا قلب تو را با آن تثبیت و تقویت کنیم) زیرا که اگر وحی در هر حادثه تجدید شود، در دل بیشتر قوت میگیرد و عنایت آن به مرسل الیه شدیدتر میگردد، و این جهت مستلزم آن است که فرشته زیاد بر پیغمبر فرود آید و با وی تجدید عهد نماید، خلاصه اینکه: به سبب رسالتهایی که از جانب پروردگار عزیز بر آن حضرت نازل میشد به قدری خوشحالی به او دست میداد که عبارت و الفاظ از توصیف آن عاجز است، لذا در ماه رمضان پیامبر صبه کثرت سخاوت مینمود؛ زیرا جبرئیل را بسیار میدید».
و گفته شده که: معنی (لنثبّت به فؤادک) حفظ مطالب است در سینهی آن حضرت؛ زیرا که امی بود که نه میخواند و نه مینوشت پس پراکنده بر او نازل میشد تا حفظ آن ثابت بماند به خلاف پیامبران دیگر که مینوشتند و میخواندند.
ابن فورک [۵۷]گفته: «گفتهاند: تورات ـ نظر به اینکه بر پیامبری که میخواند و مینوشت یعنی موسی نازل میشد ـ یکجا نازل گشت، و خداوند قرآن را متفرق نازل فرمود؛ چرا که بر پیامبری امی و به صورت نانوشته نازل شد».
دیگری گفته: برای این جهت یکباره نازل نشد که از جمله آیاتش ناسخ و منسوخ میباشد، و این امر جز با متفرق نازل شدن آیات امکانپذیر نبود، و نیز آیاتی هست که در جواب سؤال یا انکار قول گویندهای یا نکوهش عمل باطلی است و در سخن ابن عباس گذشت اینکه: «... و جبرئیل در پاسخ گفتار و کردار بندگان آن را نازل کرد ...» و به همین معنی تفسیر شده است آیهی: ﴿وَلَا يَأۡتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِيرًا﴾[الفرقان: ۳۳]. که ابن ابیحاتم آن را از ابن عباس آورده است.
حال آنکه: آیهی مورد بحث دو حکمت برای متفرق نازل شدن قرآن بیان کرده است.
[۵۶] محمد بن علی، متوفای سال: ۳۲۰ هـ و صاحب کتاب نوادر الأصول. برای تفصیل زندگی او به: لسان المیزان ۵/ ۳۰۸ مراجعه شود. قابل یادآوری است که او را نباید با ترمذی صاحب سنن مشهور اشتباه گرفت. [مصحح] [۵۷] ابوبکر، محمد بن حسن اصفهانی مشهور به ابن فورک، در علم کلام، اصول فقه و نحو مهارت داشته و واعظ شیرین بیانی بود، الله متعال به سبب او برخی علوم را در نیشابور زنده نگه داشت. در سال: ۴۰۶ ﻫ به علت زهری که به او داده شد وفات نمود. برای تفصیل زندگی اش به: وفیات الأعیان ۴/ ۲۷۲ مراجعه نمائید. [مصحح]