توجه
زرکشی در البرهان گفته: شایسته است در شمارش اسامی سورهها بحث شود که آیا توقیفی است یا به تناسب معانیای است که از آنها به دست میآید؟ اگر فرض دوم را درست بدانیم پس هر فرد زیرکی میتواند از هر سوره معانی بسیاری استخراج کند که مقتضی اشتقاق اسمهایی برای آن سوره باشد ولی این فرض بعید است.
و گفته: شایسته است در انگیزهی اختصاص یافتن هر سوره به آنچه بدان نامیده شده دقت شود، و البته تردیدی نیست که عرب در بسیاری از مسمیات خود، امر نادر یا شگفتانگیزی که در آن شیء باشد مانند صفت یا وضع مخصوص آن را هنگام نامگذاری در نظر میآورد، و یا اینکه با آن اسم معنی زودتر به ذهن میرسد، لذا یک مجموعه گفتار یا یک قصیدهی طولانی را با آنچه در آن مشهورتر است اسم میگذارند، اسمهای سورههای قرآن نیز بر این مبنی است چنانکه سورهی البقره به این اسم نامیده شده به قرینه ماجرای گاو بنیاسرائیل و حکمت عجیبی که در آن هست، و سورهی النساء به این اسم نامیده شده به خاطر قسمت زیادی از احکام زنان که در این سوره آمده و تسمیه سورهی الأنعام به این اسم به جهت تفصیل و بیان احوال انعام (= چهارپایان) در این سوره است ـ گرچه لفظ (الأنعام) در سورههای دیگر هم آمده ولی تفصیلی که در این سوره از ﴿وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ حَمُولَةٗ وَفَرۡشٗاۚ كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ ١٤٢ ثَمَٰنِيَةَ أَزۡوَٰجٖۖ مِّنَ ٱلضَّأۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَمِنَ ٱلۡمَعۡزِ ٱثۡنَيۡنِۗ قُلۡ ءَآلذَّكَرَيۡنِ حَرَّمَ أَمِ ٱلۡأُنثَيَيۡنِ أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَيۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَيَيۡنِۖ نَبُِّٔونِي بِعِلۡمٍ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٤٣ وَمِنَ ٱلۡإِبِلِ ٱثۡنَيۡنِ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ ٱثۡنَيۡنِۗ قُلۡ ءَآلذَّكَرَيۡنِ حَرَّمَ أَمِ ٱلۡأُنثَيَيۡنِ أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَيۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَيَيۡنِۖ أَمۡ كُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ وَصَّىٰكُمُ ٱللَّهُ بِهَٰذَاۚ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا لِّيُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَيۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾[الأنعام: ۱۴۲-۱۴۴]. ذکر شده در سورههای دیگر نیست، کما اینکه زنان در سورههای دیگر نیز یاد شدهاند ولی نه به آن مقدار که در سورهی النساء احکام و شؤون مربوط به آنها آمده، و سورهی المائده به چیزی اختصاص به آن دارد نامیده شده؛ زیرا که مائده در غیر این سوره ذکر نگردیده است.
و گفته اگر سؤال شود در (سورهی هود)، نوح و صالح و ابراهیم و لوط و شعیب و موسی نیز ذکر شدهاند پس چرا تنها به نام هود نامیده شده و باتوجه به اینکه قصه نوح در این سوره مفصلتر و طولانیتر است؟ میگوییم: این قصهها در سورههای الاعراف و هود و الشعراء رساتر از جاهای دیگر بیان شده ولی در هیچ یک از این سه سوره نام هود به مقداری که در سورهی خودش یاد شده نیامده است چه اینکه در این سوره چهارجا نامش تکرار شده، و تکرار ـ چنانکه گفتیم ـ از قویترین اسباب نامگذاری است، سپس گفته: اگر بگویند نام نوح ÷که شش بار در این سوره آمده است؟ در جواب میگوییم: چون برای نوح و ماجراهایش با قومش سورهی کاملی اختصاص یافته که در آن سوره هیچ چیز جز آن نیامده، اولی بود که به نام او نامیده شود از سورهای که متضمن جریان او و غیر او است.
میگویم: میتوانید سؤال کنید که: سورههایی به نام پیغمبرانی نامیده شده که در آنها قصههایشان ذکر گردیده مانند: سورهی نوح، سوره هود، سورهی ابراهیم، سورهی یونس، سورهی آل عمران، سورهی طس سلیمان، سورهی یوسف، سورهی محمد ص، سورهی مریم، سورهی لقمان، و سورهی مؤمن، و سورههایی نیز به همین صورت به نام اقوامی آمده مانند: سورهی بنیاسرائیل، سورهی اصحاب کهف، سورهی حجر، سورهی سبأ، سورهی ملائکه، سورهی جن، سورهی منافقین، و سورهی مطففین، با این حال سورهای به نام موسی ÷نیست در صورتی که در قرآن از او بسیار یاد شده به حدی که بعضی گفتهاند: نزدیک بود همه قرآن موسی شود، پس آیا اولی این نبود که سورهی طه یا قصص یا اعراف به نام او نامیده میشد؟ ـ چون در این چند سوره قصه او مفصلتر بیان گردیده ـ
همچنین قصهی آدم ÷در سورههای متعددی یاد شده ولی هیچ سورهای به نام او نیامده ـ شاید به سورهی الإنسان اکتفا شده باشد ـ و نیز قصهی اسماعیل ذبیح ـ که از بدیعترین جریانهاست ـ چرا که سورهی الصافات به نامش نیست؟ و یا قصهی داود ÷در سورهی ص آمده ولی به آن نامگذاری نشده؟ در حکمت آن نظر کن.
با اینکه من دیدهام که در جمالالقراء آمده: «سورهی طه را سورهی الکلیم هم مینامند» و هذلی در کامل خود آن را سورهی موسی نامیده، همچنین آمده که: سورهی ص، سورهی داود نامیده شده، و نیز در سخن جعبری دیدهام که سورهی الصافات، سورهی الذبیح خوانده شده، ولی این گفتهها احادیث مستندی میخواهد.