کیف
اسمی است که بر دو وجه به کار میرود:
اول: شرط، در این آیات همین قسم را دانستهاند: ﴿يُنفِقُ كَيۡفَ يَشَآءُۚ﴾[المائدة: ۶۴]. ﴿يُصَوِّرُكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ كَيۡفَ يَشَآءُ﴾[آلعمران: ۶]. ﴿فَيَبۡسُطُهُۥ فِي ٱلسَّمَآءِ كَيۡفَ يَشَآءُ﴾[الروم: ۴۸]. و جواب آن در همه اینها محذوف است به دلالت ماقبل.
دوم: استفهام، که غالباً هم همینطور است، و به وسیله آن از حال شیء ـ نه از ذات آن ـ استفهام میشود، راغب گوید: به وسیله آن از چیزی پرسیده میشود كه درست باشد دربارهاش بگوییم شبیه یا غیرشبیه است، لهذا صحیح نیست که درباره خداوند گفته شود: کیف. وی گفته: و هر کجا که خداوند از خودش به لفظ (کیف) خبر داده، در حقیقت خبر دادن به صورت تنبیه یا توبیخ است، مانند: ﴿كَيۡفَ تَكۡفُرُونَ﴾[البقر:ة ۲۸]. ﴿كَيۡفَ يَهۡدِي ٱللَّهُ قَوۡمٗا﴾[آلعمران: ۸۶].