الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد اول

فهرست کتاب

ما

ما

اسمیه است و حرفیه:

اسمیه بر چندگونه می‌آید: ۱- موصوله به معنی الّذی، مانند: ﴿مَا عِندَكُمۡ يَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ[النحل: ۹۶]. مذکر و مؤنث، و مفرد و تثنیه و جمع در آن ماسوی است، و غالباً در غیر عاقل به کار می‌رود، و گاهی در عاقل نیز به کار می‌رود، مانند: ﴿وَٱلسَّمَآءِ وَمَا بَنَىٰهَا[الشمس: ۵]. ﴿وَلَآ أَنتُمۡ عَٰبِدُونَ مَآ أَعۡبُدُ[الکافرون: ۳]. یعنی: خداوند، و در ضمیر آن رعایت لفظ و معنی هر دو جایز است که در فرموده‌ی خدای تعالی: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ[النحل: ۳]. هر دو جمع شده‌اند.

و این «ما» معرفه است برخلاف اقسام دیگر آن.

۲- استفهامیه؛ به معنی أیّ شیء، و با آن از أعیان غیرعاقل و أجناس و صفات آنها، و از أجناس عقلا و انواع و صفاتشان سؤال می‌گردد، مانند: ﴿مَا هِيَ، ﴿مَا لَوۡنُهَا[البقرة: ۶۸-۶۹]. ﴿مَا وَلَّىٰهُمۡ[البقرة: ۱۴۲]. ﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ[طه: ۱۷]. ﴿وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُ[الفرقان: ۶۰].

و با آن از اعیان افراد عاقل سؤال نمی‌شود، برخلاف کسی که آن را جایز شمرده، و اما گفته فرعون: ﴿وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ[الشعراء: ۲۳]. از روی جهل بوده، لذا موسی علیه السلام با صفات خداوند او را جواب داد.

و در صورتی که مجرور شود باید الف آن حذف گردد و فتحه باقی بماند به جهت دلالت بر آن، تا بین آن با موصوله فرق گذاشته شود، مانند: ﴿عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ[النبأ: ۱]. ﴿فِيمَ أَنتَ مِن ذِكۡرَىٰهَآ[النازعات: ۴۳]. ﴿لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ[الصف: ۲]. ﴿بِمَ يَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ[النمل: ۳۵].

۳- شرطیه، مانند: ﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ[البقرة: ۱۰۶]. ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ[البقرة: ۱۹۷]. ﴿فَمَا ٱسۡتَقَٰمُواْ لَكُمۡ فَٱسۡتَقِيمُواْ لَهُمۡ[التوبة: ۷]. و این «ما» به وسیله فعل بعد از خودش منصوب است.

۴- تعجبیه، مانند: ﴿فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ[البقرة: ۱۷۵]. ﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَكۡفَرَهُۥ[عبس: ۱۷]. و در قرآن مورد سومی از این گونه نیست مگر قرائت سعیدبن جبیر: ﴿مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ[الانفطار: ۶]. و محل آن رفع است به ابتدا، و مابعدش خبر می‌باشد، و خود آن نکره تامه است.

۵- و نکره‌ی موصوفه، مانند: ﴿بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ[البقرة: ۲۶]. ﴿نِعِمَّا يَعِظُكُم[النساء: ۵۸]. یعنی: نعم شیئاً یعظکم به.

۶- و نکره‌ی غیرموصوفه، مانند: ﴿فَنِعِمَّا هِيَ[البقرة: ۲۷۱]. یعنی: نعم شیئاً هی.

و حرفیه بر چند گونه می‌آید:

۱- مصدریه، یا زمانیه است، مانند: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ[التغابن: ۱۶]. یعنی تا زمانی که می‌توانید، و یا غیر زمانیه است، مانند: ﴿فَذُوقُواْ بِمَا نَسِيتُمۡ[السجدة: ۱۴]. یعنی: بنسیانکم.

۲- نافیه؛ یا عمل لیس را انجام می‌دهد، مانند: ﴿مَا هَٰذَا بَشَرًا[یوسف: ۳۱]. ﴿مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡۖ[المجادلة: ۲۱]. ﴿فَمَا مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِينَ[الحاقة: ۴۷]. چهارمی در قرآن ندارد.

و یا عمل نمی‌کند، مانند: ﴿وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ[البقرة: ۲۷۲]. ﴿فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ[البقرة: ۱۶].

ابن الحاجب گفته: و این برای نفی حال است، و مقتضای سخن سیبویه آن است که در آن معنی تأکید می‌باشد؛ چون که آن را در نفی جواب «قد» در اثبات قرار داده، چنانکه در «قد» معنی تأکید هست، همین‌طور آنچه جواب آن قرار داده شده معنی تأکید دارد.

۳- زایده برای تأکید می‌آید، یا بازدارنده است، مانند: ﴿إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ[الأنعام: ۱۹]. ﴿أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ[الکهف: ۱۱۰]. ﴿كَأَنَّمَآ أُغۡشِيَتۡ وُجُوهُهُمۡ[یونس: ۲۷]. ﴿رُّبَمَا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ[الحجر: ۲].

و یا بازدارنده نیست، مانند: ﴿فَإِمَّا تَرَيِنَّ[مریم: ۲۶]. ﴿أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ[الإسراء: ۱۱۰]. ﴿أَيَّمَا ٱلۡأَجَلَيۡنِ قَضَيۡتُ[القصص: ۲۸]. ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ[آل‌عمران: ۱۵۹]. ﴿مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ[نوح: ۲۵]. ﴿مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ[البقرة: ۲۶].

فارسی گفته: آنچه در قرآن بعد از «اما» شرط آمده با نون تأکید شده است، به خاطر شباهت آن به فعل شرط، از جهت دخول «ما» برای تأکید فعل قسم از باب اینکه «ما» در قسم مانند «لام» است، به سبب تأکیدی که در آن هست. و ابوالبقاء گفته: زیاد شدن «ما» می‌رساند که شدت تأکید خواسته شده است.