الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد اول

فهرست کتاب

واو

واو

جاره و ناصبه، و غیر عامله آمده است.

جاره: واو قسم است، مانند: ﴿وَٱللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشۡرِكِينَ[الأنعام: ۲۳].

و ناصبه: واو (مع) می‌باشد که به نظر عده‌ای مفعول معه را نصب می‌دهد، مثل: ﴿فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَكُمۡ وَشُرَكَآءَكُمۡ[یونس: ۷۱]. و در قرآن دومی برایش نیست. و به نظر کوفیین مضارع در جواب نفی یا طلب را نیز نصب می‌دهد، مانند: ﴿ٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ مِنكُمۡ وَيَعۡلَمَ ٱلصَّٰبِرِينَ[آل‌عمران: ۱۴۲]. ﴿يَٰلَيۡتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ[الأنعام: ۲۷].

و واو صرف به نظر آنها، و معنایش آن است که فعل مقتضی اعراب بود، ولی واو آن را به نصب منصرف کرد، مانند: ﴿أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ[البقرة: ۳۰]. ـ بنا به قراءت نصب ـ .

و غیر عامله چند نوع است:

یکی: واو عطف می‌باشد، که برای مطلق جمع است، پس شیء را بر مصاحبش عطف می‌کند، مانند: ﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَصۡحَٰبَ ٱلسَّفِينَةِ[العنکبوت: ۱۵].

و بر سابقش عطف می‌کند، مثل: ﴿أَرۡسَلۡنَا نُوحٗا وَإِبۡرَٰهِيمَ[الحدید: ۲۶].

و بر لاحقش نیز، مانند: ﴿يُوحِيٓ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ[الشوری: ۳].

و فرق آن با سایر حروف عطف در مقترن شدنش به (اما) است، مانند: ﴿إِمَّا شَاكِرٗا وَإِمَّا كَفُورًا[الانسان: ۳].

و به (لا) بعد از نفی، مثل: ﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُم بِٱلَّتِي تُقَرِّبُكُمۡ[سبأ: ۳۷]. و به (لکن)، مانند: ﴿وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ[الأحزاب: ۴۰].

و به عطف عقد [ده، بیست، سی ...] بر اند، و عام بر خاص، و عکس آن ـ یعنی خاص بر عام ـ مانند: ﴿وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ[البقرة: ۹۸]. ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيۡتِيَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ[نوح: ۲۸].

و شیء را بر مرادفش عطف می‌کند، مانند: ﴿صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ[البقرة: ۱۵۷]. ﴿إِنَّمَآ أَشۡكُواْ بَثِّي وَحُزۡنِيٓ إِلَى ٱللَّهِ[یوسف: ۸۶].

و مجرور را بر جار عطف می‌دهد، مثل: ﴿بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ[المائدة: ۶]. گفته می‌شود: به معنی (او) نیز می‌آید، و امام مالک بر آن حمل کرده این آیه را: ﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ[التوبة: ۶۰].

و برای تعلیل هم می‌آید، خارزنجی واوی که بر افعال منصوب وارد می‌شود بر این حمل کرده است.

دوم: واو استئناف، مانند: ﴿ثُمَّ قَضَىٰٓ أَجَلٗاۖ وَأَجَلٞ مُّسَمًّى عِندَهُۥۖ[الأنعام: ۲]. ﴿وَنُقِرُّ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى[الحج: ۵]. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَيُعَلِّمُكُمُ ٱللَّهُۗ[البقرة: ۲۸۲]. ﴿مَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَا هَادِيَ لَهُۥۚ وَيَذَرُهُمۡ[الأعراف: ۱۸۶]. به رفع؛ زیرا که اگر عاطفه بود (نُقّر) منصوب و مابعدش مجزوم می‌شد، و (اجل) منصوب می‌گشت.

سوم: واو حال که بر جمله‌ی اسمیه داخل می‌شود، مانند: ﴿وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِكَ[البقرة: ۳۰]. ﴿يَغۡشَىٰ طَآئِفَةٗ مِّنكُمۡۖ وَطَآئِفَةٞ قَدۡ أَهَمَّتۡهُمۡ أَنفُسُهُمۡ[آل‌عمران: ۱۵۴]. ﴿لَئِنۡ أَكَلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌ[یوسف: ۱۴].

زمخشری بر این نظر بوده که بر جمله‌ای که صفت واقع می‌شود داخل می‌گردد، برای تأکید ثبوت صفت برای موصوف و متصل شدنش به آن، همچنان که بر جمله حالیه داخل می‌شود، و از این قبیل مثال آورده: ﴿وَيَقُولُونَ سَبۡعَةٞ وَثَامِنُهُمۡ كَلۡبُهُمۡۚ[الکهف: ۲۲].

چهارم: واو ثمانیه (هشت) عده‌ای از قبیل حریری و ابن خالویه و ثعلبی آن را ذکر کرده‌اند، و چنین باور داشته‌اند که: وقتی عرب‌ها شمارش می‌کنند بعد از هفت واو می‌آورند، به جهت اعلام به اینکه عدد تام است، و مابعدش استیناف شده، و از این قبیل دانسته‌اند: ﴿سَيَقُولُونَ ثَلَٰثَةٞ رَّابِعُهُمۡ كَلۡبُهُمۡرا تا آنجا که فرموده: ﴿سَبۡعَةٞ وَثَامِنُهُمۡ كَلۡبُهُمۡۚ[الکهف: ۲۲].

و فرموده‌ی خدای تعالی: ﴿ٱلتَّٰٓئِبُونَ ٱلۡعَٰبِدُونَتا آنجا که فرموده: ﴿وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ[التوبة: ۱۱۲]. زیرا که هشتمین وصف است.

و فرموده‌ی خداوند: ﴿مُسۡلِمَٰتٖ تا ﴿وَأَبۡكَارٗا[التحریم: ۵].

ولی درست آن است که در همه اینها برای عطف است.

پنجم: زائده، و برآورده شده بر آن یکی از واوهای: ﴿وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِينِ ١٠٣ وَنَٰدَيۡنَٰهُ[الصافات: ۱۰۳-۱۰۴].

ششم: واو ضمیر مذکر در اسم یا فعل، مانند: (المؤمنون)، ﴿وَإِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ[القصص: ۵۵]. ﴿قُل لِّعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقِيمُواْ[ابراهیم: ۳۱].

هفتم: واو علامت مذکرها در لغت طی، و بر این برآورده‌اند: ﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ[الأنبیاء: ۳]. ﴿ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ كَثِيرٞ مِّنۡهُمۡۚ[المائدة: ۷۱].

هشتم: واو بدل از همزه استفهام ماقبل مضموم، مانند قراءت قنبل: ﴿وَإِلَيۡهِ ٱلنُّشُورُ ١٥ ءَأَمِنتُم[الملک: ۱۵-۱۶]. ﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ ءَامَنتُم بِهِۦ[الأعراف: ۱۲۳].