الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد اول

فهرست کتاب

کل

کل

اسمی است وضع شده برای استغراق و فراگیری افراد نکره‌ای که کل به آن اضافه شده، مانند:

﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ[آل‌عمران: ۱۸۵].

«هر نفسی چشنده مرگ است».

و نیز افراد معرفه جمعی که کل به آن اضافه شده مانند:

﴿وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا[مریم: ۹۵].

«و همه آنها روز قیامت تنها و منفرد به پیشگاه خداوند می‌آیند».

﴿كُلُّ ٱلطَّعَامِ كَانَ حِلّٗا[آل‌عمران: ۹۳].

«همه غذا حلال بود».

و اجزا مفرد معرفه مانند:

﴿يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلۡبِ مُتَكَبِّرٖ[غافر: ۳۵].

«خداوند مهر می‌زند بر همه دل متکبر».

به اضافه (قلب) به (متکبر) یعنی بر تمام اجزاء آن، و بنا به قراءت با تنوین (قلب) بر تمام دل‌های متکبر دلالت می‌کند.

و به اعتبار ماقبل و مابعدش بر سه وجه است:

اول: اینکه صفت باشد برای نکره یا معرفه‌ای، پس بر کمال آن دلالت می‌کند، و واجب است به اسم ظاهری که لفظاً و معنی مشابه آن باشد اضافه شود، مانند:

﴿وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ[الإسراء: ۲۹].

«دستت را به طور کامل نگشای [کنایه از ولخرجی]».

﴿فَلَا تَمِيلُواْ كُلَّ ٱلۡمَيۡلِ[النساء: ۱۲۹].

«پس به طور کامل به میل خود عمل نکنید».

دوم: اینکه تأکید معرفه‌ای باشد، که عموم را می‌رساند، و باید به ضمیری که به مؤکد باز گردد اضافه شود مانند:

﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ[الحجر: ۳۰].

«پس همه فرشتگان به تمامی سجده کردند».

و فراء و زمخشری در این صورت جایز دانسته‌اند که لفظاً از اضافه قطع گردد، و بعضی از قرائت‌ها را بر همین حمل کرده‌اند در مورد این آیه: إِنَّا كُلّٞ فِيهَآ[الزخرف: ۴۸].

سوم: اینکه تابع بلکه پس از عوامل نباشد، که مضاف به ظاهر یا غیرمضاف خواهد شد، مانند:

﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ[المدثر: ۳۸]

«هر کس در گرو عملی است که انجام داده».

﴿وَكُلّٗا ضَرَبۡنَا لَهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَۖ[الفرقان: ۳۹].

«و هر کدام را مثل‌ها زدیم».

و هرگاه به نکره‌ای اضافه گردد، لازم است در ضمیر آن معنایش در نظر آید، مثل:

﴿وَكُلُّ شَيۡءٖ فَعَلُوهُ[القمر: ۵۲].

«و هر چیزی که آن را انجام دادند».

﴿وَكُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ[الإسراء: ۱۳].

«و هر انسانی را ملزمش نمودیم».

﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ[آل‌عمران: ۱۸۵].

«هر کسی چشنده‌ی مرگ است».

﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ[المدثر: ۳۸].

«هر کس در گرو عملی است که انجام داده».

﴿وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ يَأۡتِينَ[الحج: ۲۷].

«و بر هر مرکب لاغر می‌آیند».

و اگر به معرفه‌ای اضافه شود جایز است لفظ آن در افراد و تذکیر رعایت گردد، و معنی آن نیز رعایت شود، و هر دو در این فرموده‌ی خدای تعالی جمع گشته:

﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا ٩٣ لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا ٩٤ وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا[مریم: ۹۳-۹۵].

«هیچ کس در آسمان‌ها و زمین نیست مگر اینکه بندگی خدای رحمان کند، او همه را شمارش نموده و تعداد کرده تعداد کردنی، و همه آنها روز قیامت تنها منفرد به پیشگاه او خواهند آمد».

و یا از اضافه منقطع گردد که باز همین‌طور است، مانند:

﴿قُلۡ كُلّٞ يَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِۦ[الإسراء: ۸۴].

«بگو که هر کس بر حسب طبیعت خویش کار می‌کند».

﴿فَكُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِۦۖ[العنکبوت: ۴۰].

«پس هر کدام را به گناهش گرفتیم».

﴿وَكُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِينَ[النمل: ۸۷].

«و همه با انقیاد به سویش می‌آیند».

﴿وَكُلّٞ كَانُواْ ظَٰلِمِينَ[الأنفال: ۵۴].

«و همه ستمگر بودند».

و هرگاه در حیز نفی واقع گردد به اینکه ادات نفی یا فعل منفی پیش از آن باشد، نفی شمول و فراگیری را فقط از کار می‌اندازد، و به مفهومش اثبات فعل را برای بعضی از افراد می‌رساند.

و اگر نفی در خبر آن واقع شود به تمام افراد متوجه است، این مطلب را علمای بیان گفته‌اند.

و بنابراین قاعده مشکل شده است توجیه فرموده خدای تعالی:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ[لقمان: ۱۸].

«همانا خداوند دوست ندارد هر متکبر خودستا را».

که مقتضای قاعده آن است که خداوند کسی که یکی از دو صفت را دارد دوست داشته باشد.

جواب داده‌اند که: در صورتی بر مفهوم استناد می‌شود که معارضی در بین نباشد، و حال آنکه در اینجا معارض هست، چه اینکه دلیل داریم بر حرام بودن تکبر و خودخواهی مطلقاً.