قاعده
اصل آن است که ضمایر در مرجع توافق داشته باشند تا پراکندگی پیش نیاید، لذا بعضی که جایز شمرده در فرمودهی خداوند: ﴿أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ﴾[طه: ۳۹]. ضمیر دوم به «تابوت» و در اولی به موسی برگردد؛ زمخشری بر او عیب کرده، و آن را تنافری که مایهی بیرون شدن قرآن از حد اعجاز است دانسته، وی گفته: تمام ضمایر به موسی برمیگردد، و ا ینکه بعضی از آنها به موسی و بعضی دیگر به تابوت برگردد زشتی دارد که در نتیجه نظمی را که اساس اعجاز قرآن است بر هم میزند، و رعایت آن مهمترین وظایف مفسر قرآن است.
و درباره: ﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ﴾[الفتح: ۹]. گفته: تمام ضمایر به «الله» بر میگردد، و منظور از «تعزیر = کمک کردن» خداوند در حقیقت یاری نمودن دین او است، و یاری پیغمبر او، و کسی که ضمایر را فرق گذاشته از مطلب دور مانده است.
و گاهی از این اصل خارج میشود، مانند فرموده خداوند: ﴿وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِيهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗا﴾[الکهف: ۲۲]. که ضمیر «فیهم» به اصحاب کهف، و ضمیر «منهم» به یهود بر میگردد، این را ثعلب و مبرد گفتهاند.
و مثل این است فرمودهی خداوند: ﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِيٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا﴾[هود: ۷۷]. ابن عباس گفته: لوط به قومش سوءظن برد، و از جهت مهمانانش عرصه بر او تنگ شد.
و فرمودهی خداوند: ﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ...﴾[التوبة: ۴۰]. در این آیه دوازده ضمیر است همه آنها به پیغمبر صبر میگردد، مگر ضمیر «علیه» که مربوط به مصاحب آن حضرت است، چنان که سهیلی از بیشتر افراد نقل کرده؛ زیرا که سکینه بر آن حضرت صنازل نشد، و ضمیر «جعل» برای خدای تعالی است.
و گاهی از بیم ناهماهنگی ضمایر مخالف آورده میشود، مانند: ﴿مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ﴾[التوبة: ۳۶]. که ضمیر به «اثنی عشر شهراً = دوازده ماه» بر میگردد، سپس فرموده: ﴿فَلَا تَظۡلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمۡ﴾که ضمیر را به صیغه جمع آورد که به «اربعه» برمیگردد.