الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد اول

فهرست کتاب

چگونگی وقف بر اواخر کلمات

چگونگی وقف بر اواخر کلمات

وقف در کلام عرب وجوه متعددی دارد، و آنچه مورد استعمال پیشوایان علم قرائت است نه وجه می‌باشد: سکون، رَوم، اشمام، ابدال، نقل، ادغام، حذف، اثبات، الحاق.

اما سکون: در اصل وقف بر کلمه‌ای است که در حالت وصل حرکت‌دار باشد، زیرا که معنای وقف: ترک و قطع می‌باشد، و ضد ابتدا است، پس همچنان که به ساکن ابتدا نمی‌شود همان‌طور بر متحرک وقف نمی‌توان کرد. و این اختیار بسیاری از قراء است.

و اما روم: در اصطلاح قراء عبارت است از: نطق به بعض حرکت، و بعضی گفته‌اند: عبارت است از: ضعیف و کم کردن صدا به حرکت تا اینکه بیشتر آن از بین برود. ابن الجزری گفته: هر دو قول یکی است. و این وقف به: مرفوع و مجزوم و مضموم و مکسور اختصاص دارد به خلاف مفتوح چون که فتحه سبک است، پس اگر بعضی از آن (فتحه) خارج شود همه‌اش از دهان خارج می‌شود، و قبول تبعیض نمی‌کند.

و اما اشمام: عبارت است از اشاره به حرکت بدون صدا و گفته می‌شود: اشمام آن است که دو لَبَت را به صورت صدا قرار دهی، و هر دو تعریف یکی است، اشمام به ضمه اختصاص دارد خواه حرکت اعراب باشد یا بنا و این در صورتی است که لازم باشد، و اما ضمه عارض، و میم جمع ـ به نظر کسانی که مضموم می‌دانند ـ و هاء تأنیث نه رَوم دارد و نه اشمام، این سخن نص ابوعمرو و کوفیین است. ولی از دیگران چیزی در این باره نقل نشده است، اهل اداء نیز در قرائت خود آن را خوشایند می‌دانسته‌اند و فایده‌ی اشمام بیان حرکتی است که در حالت وصل برای حرف موقوف علیه ثابت است تا برای شنونده یا بیننده معلوم شود که حرکتی که بر آن وقف شده چه بوده است.

و اما ابدال: در اسم منصوب با تنوین است که به جای تنوین بر الف وقف می‌شود مثال آن (اذن) است و در اسم مفرد مؤنث به تاء در حالت وقف (هاء) به جای (تاء) خوانده می‌شود و در آن کلمه‌ای که آخرش همزه گوشه افتاده باشد بعد از حرکت یا الف، به نظر حمزه چنین بر آن وقف می‌شود که از نوع حرف ماقبلش بدل به حرف مد می‌شود، آنگاه اگر الف باشد جایز است حذف گردد مانند: ﴿اقْرَأْو ﴿نَبِّئْو ﴿يَبْدأُو ﴿إِنِ امْرُؤٌو ﴿مِنْ شَاطِئِو ﴿يَشَاءُو ﴿مِنَ السَّمَاءِو ﴿مِنْ مَاءٍ.

و اما نقل: در آن کلمه‌ای است که آخرش همزه ماقبل ساکن باشد، که به قرائت حمزه بر آن وقف می‌شود به اینکه حرکت همزه را به آن ماقبل منتقل می‌کنند سپس همزه حذف می‌گردد خواه اینکه آن حرف ساکن صحیح باشد مانند: ﴿دِفْءٌ﴿مِلءُ﴿يَنْظُرُ الْمَرْءُ﴿لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ﴿بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴿يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ﴿يُخْرِجُ الْخَبْءَ که تنها همین هفت مورد است ـ و خواه (یاء) یا (واو) از اصل کلمه باشد، و فرقی نمی‌کند که حرف مد باشد مانند ﴿الْمُسِيءُ﴿وَجِيءَو ﴿يضيء﴿أَنْ تَبُوءَ﴿لَتَنُوءُ﴿وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍأَمْ لِينٍ نَحْوُ: ﴿شَيْء﴿قَوْمَ سَوْءٍ﴿مَثَلُ السَّوْءِ.

و أما ادغام: در کلمه‌ای است که آخرش همزه‌ای که مابعدش (یاء) یا (واو) زائد باشد، که به قول حمزه بر آن به صورت ادغام وقف می‌شود که همزه را به جنس ماقبلش بدل می‌کنند مانند: ﴿النَّسِيءُو: ﴿بَرِيءٌو ﴿قُرُوءٍ.

و اما حذف: کسانی که هنگام وصل یاءهای زائد را ثابت می‌دانند در حالت وقفی آنها را حذف می‌کنند، و یاءهای زائد ـ یعنی آنهایی که رسم و نوشته نمی‌شوند ـ صد و بیست و یکی است، سی و پنج تای آنها در میان آیاتست و بقیه در رئوس آیات، نافع و ابوعمرو و حمزه و کسائی و ابوجعفر آنها را در حالت وصل نه وقف ثابت می‌دانند، ولی ابن کثیر و یعقوب در هر دو حالت آن را ثابت می‌دانند، و ابن عامر و عاصم و خلف در هر دو حالت (وقف و وصل) حذف می‌کردند، و چه بسا بعضی از آنها از اصل خود در بعضی آیات خارج شده است.

و اما اثبات: در یاءهایی است که در حال وصل حذف شده باشد، به نظر کسانی که در حال وقف ثابت می‌دانند، مانند: ﴿هَادٍوَ: ﴿وَالٍوَ: ﴿وَاقٍوَ: ﴿بَاقٍ.

و اما الحاق: هاء سکت به گفته کسانی که آن را ملحق می‌کنند در: ﴿عَمَّوَ: ﴿فِيمَوَ: ﴿بِمَوَ: ﴿لِمَوَ: ﴿مِمَّو نون مشدّده از جمع مؤنث مانند: ﴿هُنَّوَ: ﴿مِثْلَهُنَّو نون مفتوح مانند: ﴿الْعَالَمِينَوَ: ﴿الَّذِينَوَ: ﴿الْمُفْلِحُونَو حرف مشدّد مبنی مانند ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّو: ﴿خَلَقْتُ بِيَدَيَّو: ﴿مُصْرِخِيّو: ﴿لَدَيَّ.