قاعدهای در مذکر و مؤنث آوردن
تأنیث بر دو گونه است: حقیقی و غیرحقیقی، در تأنیث حقیقی غالباً تاء تأنیث از فعل آن حذف نمیشود، مگر در صورتی که فاصله افتد، و هرچه فاصله بیشتر شود حذف نیکوتر خواهد بود، و آوردن تاء در حقیقی ـ در صورتی که جمع نباشد ـ أولی است، و اما در غیر حقیقی اگر فاصله واقع شود حذف نیکوتر است، مانند: ﴿فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾[البقرة: ۲۷۵]. ﴿قَدۡ كَانَ لَكُمۡ ءَايَةٞ﴾[آلعمران: ۱۳]. و هر چه فاصله بیشتر باشد حذف تاء نیکوتر است، مانند: ﴿وَأَخَذَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ﴾[هود: ۶۷].
آوردن تاء نیز نیکو است، مانند: ﴿وَأَخَذَتِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ﴾[هود: ۹۴]. پس در سوره هود بین آنها جمع شده است.
و بعضی به ترجیح حذف تمایل کرده و استدلال آورده اینکه: خداوند آن را بر اثبات مقدم نموده در آنجا که بین آنها جمع کرده است [یعنی در سوره هود].
و نیز در صورتی که اسناد به ظاهر آن باشد با وجود فاصله نشدن هم حذف جایز است، ولی اگر اسناد به ضمیر آن شود حذف ممنوع خواهد بود.
و هر کجا ضمیری یا اشارهای بین مبتدا و خبر واقع شود که یکی مذکر و دیگری مؤنث باشد، در ضمیر و اشاره مذکر و مؤنث بودن هر دو جایز است، مانند فرموده خدای تعالی: ﴿قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّيۖ﴾[الکهف: ۹۸]. که ضمیر را مذکر آورد و حال آنکه خبر مؤنث است، چون مبتدا که مذکر است پیش از آن آمده، و فرموده خدای تعالی: ﴿فَذَٰنِكَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ﴾[القصص: ۳۲]. که اشاره مذکر آمده و حال آنکه مشارالیه که «ید» و «عصا» باشند مؤنثند، چون که خبر یعنی: «برهانان» مذکر است.
و در تمام اسماء جنس مذکر آوردن جایز است به جهت حمل بر جنس، و تأنیث هم جایز است حمل بر جمع، مانند فرموده خداوند: ﴿أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِيَةٖ﴾[الحاقة: ۷]. ﴿أَعۡجَازُ نَخۡلٖ مُّنقَعِرٖ﴾[القمر: ۲۰]. ﴿إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَيۡنَا﴾[البقرة: ۷۰]. (تشابهت) نیز خوانده شده، ﴿ٱلسَّمَآءُ مُنفَطِرُۢ بِهِۦۚ﴾[المزمل: ۱۸]. ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ﴾[الانفطار: ۱].
و بعضی از این گونه شمردهاند: ﴿جَآءَتۡهَا رِيحٌ عَاصِفٞ﴾[یونس: ۲۲]. ﴿وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ عَاصِفَةٗ﴾[الأنبیاء: ۸۱].
و سؤال شده که چه فرق هست بین فرموده خدای تعالی: ﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ﴾[النحل: ۳۶]. و فرمودهی خداوند: ﴿فَرِيقًا هَدَىٰ وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلضَّلَٰلَةُۚ﴾[الأعراف: ۳۰].
در جواب گفتهاند: دو جهت دارد: یکی لفظی، و آن بسیاری حروف فاصله در دومی که حذف با کثرت موانع بیشتر اتفاق میافتد. و دیگری معنوی است، و آن اینکه «من» در فرمودهی خداوند: ﴿مَّنۡ حَقَّتۡ﴾. به جمع برمیگردد، و جمع مؤنث لفظی است به دلیل اینکه اول فرموده: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا﴾[النحل: ۳۶]. سپس فرموده: ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُ﴾یعنی از آن امتها، و اگر میفرمود: «ضلت» متعین بود که تاء بیاید، و هر دو کلام یکی بود، و اگر معنی هر دو یکی باشد آوردن تاء بهتر از حذف آن است؛ زیرا که در آنچه از همان معنی است آورده شده است. و اما در آیهی ﴿فَرِيقًا هَدَىٰ﴾فریق مذکر میآید، و اگر میگفت: «فریق ضلوا» باز بدون تاء میآمد، و: ﴿حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلضَّلَٰلَةُ﴾به همان معنی است، لذا بدون تاء آمده، و این یکی از روشهای لطیف عرب است که حکم لفظی که در لغت آنها به صورت قاعده است رها میکنند، در جایی که رتبه کلمهای واقع شود که آن حکم برایش نباشد.