فایدهی دوم
«لو» یاد شده به فعل اختصاص دارد؛ و اما مانند: ﴿قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِكُونَ﴾[الإسراء: ۱۰۰] بنابر تقدیر آن است.
زمخشری گفته: و اگر پس از آن «أن» واقع شود باید که خبر آن فعل باشد تا عوض از فعل محذوف گردد، ولی ابنالحاجب با آوردن آیه: ﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[لقمان: ۲۷]. او را رد کرده و گفته: این در صورتی است که مشتق باشد نه جامد، و ابن مالک او را رد کرده با این بیت:
لو أن حیاً مدرك الفلاح
ادرکه ملاعب الرماح
یعنی: اگر به راستی زندهای به رستگاری رسد، بازیگر نیزهها به او میرسد.
ابن هشام گفته: آیهای در قرآن یافتهام که در آن خبر اسم مشتق واقع شده، و زمخشری به آن توجه نکرده، چنانکه به آیه در سورهی لقمان نیز توجه ننموده، و همینطور ابنالحاجب وگرنه آن را منع نمیکرد، و همچنین ابن مالک وگرنه به شعر استدلال نمینمود، آن آیه فرمودهی خداوند است: ﴿يَوَدُّواْ لَوۡ أَنَّهُم بَادُونَ فِي ٱلۡأَعۡرَابِ﴾[الأحزاب: ۲۰]. و آیهای یافتهام که خبر در آن ظرف است: ﴿لَوۡ أَنَّ عِندَنَا ذِكۡرٗا مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾[الصافات: ۱۶۸].
و زرکشی در البرهان و ابن الدمامینی آن را رد کردهاند به اینکه: «لو» در آیه اول برای تمنی است، و سخن در ممتنع بودن میباشد، و عجیبتر اینکه پیش از زمخشری سیرافی این سخن را گفته، و این استدراک و آنچه با آن استدراک شده در قدیم در شرح ایضاح ابن الخباز آمده، البته در غیر موردی که گمان میرود، وی در باب ان و اخوات آن گفته: سیرافی گوید: جایز نیست به جای: لو أن زیداً أقام لأکرمته گفته شود: لو أن زیداً حاضراً لأکرمته چون فعلی که جای آن فعل را پر کند نیاوردهای. این سخن او است، و خدای تعالی فرموده: ﴿وَإِن يَأۡتِ ٱلۡأَحۡزَابُ يَوَدُّواْ لَوۡ أَنَّهُم بَادُونَ فِي ٱلۡأَعۡرَابِ﴾[الأحزاب: ۲۰]. که خبر آن را صفت آورده، و میتوان آن را برای تمنی دانست که به منزلهی «لیت» واقع گردد، همانطور که میگوییم: «لیتهم بادون»: سخن زرکشی پایان یافت.
و جواب «لو» یا مضارع منفی با «لم» میآید، و یا ماضی مثبت یا منفی به وسیله «ما» و غالباً در مثبت لام بر آن داخل میشود، مانند: ﴿لَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَٰهُ حُطَٰمٗا﴾[الواقعة: ۶۵]. و از مواردی که لام نیامده ﴿لَوۡ نَشَآءُ جَعَلۡنَٰهُ أُجَاجٗا﴾[الواقعة: ۷۰] و در منفی غالباً بدون لام است، مانند: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُۖ﴾[الأنعام: ۱۱۲].