فصلی در چگونگی فرا گرفتن یک قرائت یا چند قرائت به طور مجموع
کاری که پیشینیان انجام میدادند چنین بود که هر یک ختم قرآن را به یک روایت فرا میگرفتند، و روایت دیگر را با آن قرار نمیدادند، مگر در اواسط سده پنجم که جمع قرائت در یک ختم باب شد و عمل بدین امر متداول گشت، البته این کار را اجازه نمیدادند جز به کسی که یکیک قرائتها را آموخته و طریقهای روایتشان را شناخته و هر قرائت را به یک ختم قرآن به پایان برده بود؛ بلکه اگر استاد دو راوی داشت از هر راوی یک ختم را فرا میگرفتند، سپس هر دو روایت را با هم جمع میکردند.
و عدهای آسان گرفتهاند، اینها اجازه دادهاند که به قرائت هر یک از قراء سبعه یک ختم قرآن خوانده شود مگر نافع و حمزه، که باید یک ختم به روایت قالون، و یک ختم به روایت ورش و یک ختم به روایت خلف و یک ختم به روایت خلّاد خوانده میشد، و نمیگذاشتند کسی با مجموع روایات بخواند مگر بعد از اتمام این ختمهای جداگانه. بله اگر میدیدند کسی نزد استاد ماهری قرائتهای جداگانه و مجموعه آنها را فرا گرفته و اجازه قرائت کسب کرده و اهلیت دارد؛ چنین کسی میخواهد تمام قرائتها را در یک ختم بخواند، مانع نمیشدند؛ چون میدانستند او به مرحله شناخت و درستی اداء نائل آمده است.
و باید دانست که درباره جمع دو قول دارند:
اول: جمع به حرف؛ بدین ترتیب که یک قرائت را شروع کند و چون به کلمه مورد اختلافی برسد همان را تکرار نماید (یعنی به قرائت دیگر) تا اینکه تمام قرائتهایی که در آن هست پایان برد، و سپس اگر آن کلمه برای وقف صلاحیت داشته باشد بر آن وقف کند والا با همان آخرین وجهی که قرائت کرده آن را تا جای وقف متصل نماید و اگر اختلاف مربوط به دو کلمه بود مثل مدّ منفصل بر دومی وقف کند و قرائتهای مختلف را ادا نماید، و بمابعدش منتقل شود، این روش مصریان است، و این روش برای ضبط تمام وجوه قرائت بهتر است و بر کسی که میخواهد تعلیم بگیرد آسانتر، ولی زیبایی تلاوت و رونق قرائت را از بین میبرد.
دوم: جمع به وقف است به اینکه به هر قرائتی که آغاز کرده تا جای وقف بخواند، سپس به قرائت دیگری که میخواهد تا همان جای وقف بخواند، و باز برگردد و با قرائت دیگر همینطور ... تا اینکه همه وجوه قرائت را به پایان رساند؛ و این شیوه شامیان است، و این شیوه در استحضار و استظهار بهتر است، و زمانش طولانیتر و قرائتش خوبتر است. بعضی [از بزرگان] به همین ترتیب آیه را جمع میخوانده است، ابوالحسن قیجاطی [۹۳]در قصیده خود و شرح آن هفت شرط برای جمعکننده قرائت ذکر کرده که حاصل آنها پنج تاست:
۱- خوب وقف کردن
۲- خوب ابتدا کردن
۳- خوب ادا کردن
۴- ترکیب نکردن؛ پس اگر به قرائت یک قاری میخواند به قرائت دیگری منتقل نشود تا آن را تمام نماید، و اگر این کار را کرد باید استاد با دست اشاره کند؛ و اگر متوجه نشد به او بگوید: نرسیدی، اگر باز هم متوجه نشد کمی مهلت دهد تا بلکه به اشتباهش پی ببرد، اگر فرو ماند اشتباهش را بگوید.
۵- در قرائتها ترتیب را مراعات کند و همان نحوهای که مؤلفان در کتابهای خود بیان نمودهاند آغاز کند قرائت نافع را پیش از ابن کثیر و قالون را پیش از ورش بخواند.
ابن الجزری گفته: حق آن است که این شرط لازم نیست بلکه مستحب است، بلکه اساتیدی که ما آنها را درک کردیم کسی را ماهر نمیشمردند مگر آنکه در مقدم داشتن شخص معینی مقید باشد، و بعضی تناسب را در قرائت جمع رعایت میکردند، مثلاً: ابتدا به قصر و سپس رتبه بالاتر و بالاتر تا آخرین مرحله مدّ را میپیمودند، و به مدّ اشباعی آغاز نموده سپس پایینتر میآمدند تا به قصر میرسیدند؛ البته این کار باید در محضر استاد برجسته حاضر به ذهنی صورت پذیرد نه به نزد دیگران.
وی گفته: و بر کسی که قرائت جمع میخواند لازم است موارد اختلاف را از لحاظ ریشهای یا سطحی بودن بررسی نماید، پس آنچه را که میتواند به صورت تداخل بخواند باید به همان یک وجه بخواند، و اگر تداخل ممکن نیست: اگر با خواندن یک یا دو کلمه عطف آن به ماقبل درست باشد به طوری که تخلیط یا ترکیب نشود همین کار را بکند و اگر عطف را به خوبی نمیشناسد به همانجا که ابتدا کرده برگردد تا اینکه وجوه قرائت را به پایان برساند بیآنکه اهمال یا ترکیب یا تکرار آنچه تداخل شده بود انجام دهد؛ زیرا که اولی ممنوع و دومی مکروه و سومی معیوب است.
و اما قرائت تلفیق و خلط کردن یک قرائت به دیگری: تفصیل سخن دربارهاش در نوع آتی خواهد آمد.
و اما قرائات و روایات و طرق و وجوه آنها را جایز نیست که قاری قسمتی را ترک کند یا اخلال نماید؛ که این خلل در تکمیل روایت است، ولی در وجوه مختار است که هرکدام از وجوه یک روایت را بیاورد کافی است.
و اما مقداری که در حال آموزش خوانده میشود: در صدر اول از ده آیه تجاوز نمیکرد ـ هر کس که باشد ـ ولی بعدها نسبت نیروی فراگیری شاگرد را میسنجیدند.
ابنالجزری گفته: روشی که متداول شده در آموزش آن است که: در قرائت افراد هر جلسه یک بخش از صد و بیست بخش [۹۴]، و در قرائت جمع یک بخش از دویست و چهل بخش تعلیم گردد. دیگران حدی برای آن نگفتهاند و این قول منتخب سخاوی است.
من این نوع را خلاصه کردم و گفتههای مختلف پیشوایان قرائت را در آن ترتیب دادم، و این نوع مهمی است که قاری به آن نیازمند است همچنان که محدث به مثل آن در علم حدیث.
[۹۳] علي بن عمر كنانی اندلسی، از دانشمندان ادب عربی و متوفای سال: ۷۳۰ ﻫ. نگا: بغیة الوعاة: ۳۴۴. [مصحح] [۹۴] تذکراً: قرآن سی جزء است و هر جزء چهار حزب دارد که مجموع قرآن صد و بیست حزب میشود. ـ م.