قاعدهای در خطاب به اسم و خطاب به فعل
اسم بر ثبوت و استمرار دلالت میکند، و فعل بر تجدد و پدید آمدن، و قرار دادن آنها به جای یکدیگر درست نیست، از این گونه است فرموده خدای تعالی:
﴿وَكَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَيۡهِ بِٱلۡوَصِيدِۚ﴾[الکهف: ۱۸].
«و سگ آنها دو دستش را بر در آن غار گسترده است».
که اگر به جای «باسط = گسترانیده» میفرمود: «یبسط = میگستراند» منظور را نمیرسانید، زیرا که چنین میرسانید که سگ پیوسته دستهایش را باز و بسته میکند، و این فعل برایش پی در پی تجدید میشود، پس «باسط» ثبوت صفت را بهتر میرساند.
و فرموده خداوند:
﴿هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَرۡزُقُكُم﴾[فاطر: ۶].
«آیا آفرینندهی دیگری جز خداوند هست که شما را روزی میدهد».
که اگر میفرمود: «رازقکم» این فایدهای که فعل رسانیده فوت میشد اینکه روزی پیوسته تجدید میگردد؛ لذا حال به صورت مضارع آمده با اینکه عاملی که آن را میرساند ماضی است، مانند: ﴿وَجَآءُوٓ أَبَاهُمۡ عِشَآءٗ يَبۡكُونَ﴾[یوسف: ۱۶]. که منظور فهماندن صورت هنگام آمدن برادران یوسف نزد پدر میباشد، و اینکه شروع به گریستن کرده و پی در پی آن را تجدید مینمودند، و این را «حکایت حال ماضی» مینامند، و این است سر اعراض از آوردن اسم فاعل و مفعول؛ و لذا نیز فرموده: «الذین ینفقون» و نفرمود: «المنفقون»، چنان که آمده: المؤمنون و المتقون، زیرا که انفاق امری فعلی است که حالت قطع و تجدید به خود میگیرد، برخلاف ایمان، که حقیقتی دارد و در دل قرار مییابد و مقتضای آن دوام میپذیرد، و همینگونه است اسلام و تقوی و صبر و شکر و هدایت و کوردلی و گمراهی و بینش؛ تمام اینها مسماهایی حقیقی یا مجازی دارند که دوام مییابند، و آثاری دارند که قطع و تجدید میشوند، از همین روی به هر دو گونه به کار رفتهاند.
و خدای تعالی در سورهی الأنعام فرموده:
﴿يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَمُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتِ مِنَ ٱلۡحَيِّ﴾[الأنعام: ۹۵].
«بیرون میآورد زنده را از مرده، و بیرون آورنده مرده است از زنده».
امام فخرالدین گفته: چون عنایت به بیرون آوردن زنده از مرده شدیدتر بود آن را به صیغه مضارع آورد، تا بر تجدید و پی در پی واقع شدن آن دلالت نماید، چنان که در فرموده خداوند آمده:
﴿ٱللَّهُ يَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ﴾[البقرة: ۱۵].
«خداوند آنها (منافقین) را مسخره میکند».