نوع بیستم: در شناختن حفاظ و راویان قرآن
بخاری از عبدالله بن عمروبن العاص روایت کرده که گفت: شنیدم رسول اکرم صمیفرمود: «قرآن را از چهار تن بگیرید: عبدالله بن مسعود، و سالم، و معاذ، و أبی بن کعب»، یعنی از اینها یاد بگیرید و این چهار نفر، دو نفر اولی از مهاجرین هستند، و دو نفر دیگر از انصار، و سالم همان فرزند معقل غلام حذیفه است، و معاذ همان معاذبن جبل است. کرمانی گفته: احتمال میرود که رسول خدا صخواسته از آنچه بعد از خودش واقع میشود خبر دهد، یعنی این چهار نفر باقی میمانند تا آنجا که این کار منحصر به آنها شود، ولی بر این احتمال خرده گرفتهاند که: این چهار تن در این کار منفرد نبودند، بلکه کسانی که بعد از عصر نبوی در تجوید مهارت داشتند چند برابر اینها بودهاند، و سالم غلام ابوحذیفه در ماجرای یمامه کشته شد، و معاذ در خلافت عمر فاروق از دنیا رفت، و اُبیّ و ابن مسعود در خلافت عثمان ذیالنورین وفات یافتند، و زیدبن ثابت بعد از آنها زنده ماند تا اینکه ریاست قراءت به او رسید و پس از آنها مدتی طولانی زندگی کرد، ظاهراً این امر مربوط به همان زمانی است که صادر شده، البته لزومی هم ندارد که در آن هنگام دیگران با اینها در تعلیم شریک نبوده باشند، بلکه جمعی از صحابه به مقدار اینها و حتی بیشتر از اینها از قرآن حفظ کرده بودند، و در خبر صحیح دربارهی غزوهی بئر معونه آمده که: به آنها که از صحابه در این غزوه شهید شدند (قرّاء) میگفتند، و تعداد آنها هفتاد نفر بود.
و نیز امام بخاری از قتاده روایت کرده که گفت: «از انس بن مالک پرسیدم: چه کسی قرآن را در عهد پیامبر صجمع کرد؟ گفت: چهار تن که همگی از انصار بودند: ابی بن کعب، معاذبن جبل، زیدبن ثابت و ابوزید، گفتم: ابوزید کیست؟ گفت: یکی از عموهای من» و باز از طریق ثابت روایت کرده از انس که گفت «رسول اکرم صدر حالی درگذشت که غیر از چهار نفر قرآن را جمع نکرده بودند: ابوالدرداء و معاذبن جبل و زیدبن ثابت و ابوزید». این نقل با حدیث قتاده از دو وجه اختلاف دارد یکی اینکه: با صیغه حصر تصریح شده که تجوید منحصر به چهار نفر است، دیگر اینکه: ابوالدرداء به جای ابیبن کعب یاد شده، و این را عدهای از پیشوایان انکار کردهاند که تجوید به چهار نفر منحصر باشد. مازری [۸۱]گفته: لازمهی گفتار انس که «غیر از اینها کسی قرآن را جمع نکرد ...» این نیست که واقعاً همینطور بوده؛ زیرا که تقدیر این است که او غیر از اینها کسی را که قرآن را جمع کرده باشد نمیشناخته، وگرنه چطور میتوان تمام حافظان قرآن را شناخت و بر آنها احاطه یافت با اینکه در شهرها پراکنده و صحابه بسیار بودهاند، و این امر میسر نیست مگر به اینکه فرد فرد آنها را دیده باشد و آنها از خودشان خبر داده باشند که قرآن را در عهد رسولالله صحفظ نکردهاند، که معمولاً چنین کاری بعید است، و هرگاه مرجع و اصل این گفته علم خود انس باشد، لازمهاش نیست که در واقع هم چنین بوده.
سپس گفته: گروهی از ملاحده به این گفتهی انس تمسک جستهاند و حال آنکه دلیل و مدرکی ندارند؛ زیرا که ما حمل به ظاهرش را نمیپذیریم، و بر فرض که قبول کنیم: از کجا که واقعاً هم همینطور بوده؟ اگر این را هم بپذیریم لازمهاش این نیست که هر کدام از آن افراد بسیار (صحابه) که همه قرآن را حفظ نکرده بودند، قسمتی از آن را هم حافظ نباشند که به طور مجموع تمام قرآن را همگی حفظ نکرده باشند، شرط تواتر این نیست که هر فردی تمام آن را حفظ کرده باشد، بلکه اگر همهاش را ـ هر چند به طور تقسیمبندی ـ حفظ کرده باشند، کفایت میکند.
و قرطبی گفته: روز یمامه هفتاد تن از قرّاء شهید شدند، و در عهد پیامبر اکرم صدر غزوهی بئرمعونه همینقدر به شهادت رسیدند. و علت اینکه انس سحفظ قرآن را به این چهار نفر منحصر کرد: شدت علاقه و رابطهاش با اینها بوده، یا اینکه فقط اینها در خاطرش بوده و غیر اینها نبودهاند.
و قاضی ابوبکر باقلانی گفته: «از روایت انس به چند وجه پاسخ گفته میشود:
۱- این روایت مفهوم ندارد، بنابراین لازمهاش این نیست که غیر از این چهار نفر قرآن را جمع نکرده باشند.
۲- اینکه کسی غیر از اینها با همه وجوه و قراءات جمع نکرده است.
۳- کسی غیر از اینها با شناختن منسوخ التلاوه از غیرمنسوخ، جمع نکرده بود.
۴- منظور از جمع بیواسطه از رسول اکرم صفرا گرفتن است، به خلاف دیگران که ممکن است قسمتی از آن را به واسطه آموخته باشند.
۵- اینها متصدی آموزش و تعلیم آن شدند، لذا شهرت یافتند، ولی حال دیگران مخفی ماند، بدین جهت از آنچه میدانست اطلاع داده است، نه اینکه واقعاً هم چنان باشد.
۶- منظور از جمع نوشتن آن است که نفی نمیکند دیگران آن را از بر کرده باشند، ولی اینها به علاوه آن را نوشته باشند.
۷- مراد این است که کسی جز اینها اظهار نکرده بود که آن را جمع کرده ـ یعنی در عهد پیامبرصکاملاً آن را حفظ نموده باشد ـ زیرا که هیچ کدام از افراد جز هنگام وفات پیغمبر اکرم صـ یعنی هنگامی که آخرین آیه نازل شد ـ قرآن را تکمیل نکرد، بنابراین شاید این آیه آخری و مانند آن را کسانی که تمام آیات قبلی را حفظ باشند غیر از این چهار نفر حفظ نکردند، هر چند که عده بسیاری ناظر نزول آن بودهاند.
۸- منظور از جمع قرآن شنودن و اطاعت و عمل بر طبق آن میباشد، امام احمد در الزهد از طریق ابوالزاهریه روایت کرده که: مردی به نزد ابوالدرداء آمد و گفت: پسرم قرآن را جمع کرده، ابوالدرداء گفت: «خدایا! بیامرز، کسی قرآن را جمع کرده که آن را شنیده و از آن اطاعت کرده است».
حافظ ابن حجر گفته: در غالب این احتمالات تکلّف هست، به خصوص در احتمال اخیر. سپس گفته: احتمال دیگری به نظرم رسیده اینکه: این معنی را تنها به قبیله خزرج میتوان اختصاص داد نه اوس، بنابراین نمیشود از قبیلههای دیگر که از مهاجرین بودند با این خبر نفی کرد؛ زیرا که انس این سخن را در مقام مفاخره بین اوس و خزرج گفته است، چنانکه ابن جریر از طریق سعیدبن ابیعروبه از قتاده از انس روایت کرده که گفت: دو قبیله اوس و خزرج به یکدیگر فخرفروشی کردند، قبیله اوس گفتند: چهار تن از ما هستند: کسی که عرش به خاطر او لرزید سعدبن معاذ، و آنکه شهادتش معادل گواهی دادن دو نفر بود خزیمه بن ثابت، و آنکه فرشتگان غسلش دادند حنظله بن ابی عامر، و کسی که زنبورها او را حمایت کردند عاصمبن ابی ثابت، پس قبیله خزرج گفتند: چهار تن از ما هستند که قرآن را جمع کردند که غیر از آنها کسی جمع نکرد، پس نام آن چهار نفر را برد.
و نیز گفته: آنچه از احادیث ظاهر میشود این است که: ابوبکر صدیق قرآن را در زمان پیغمبر صحفظ بود، چنانکه در صحیح آمده که: او در خانهی خود مسجدی بنا کرده بود که در آن قرآن میخواند، این خبر بر آنچه از قرآن در آن موقع نازل شده بود حمل میگردد. و این چیزی است که در آن تردید نمیشود، باتوجه به شدت حرص ابوبکر صدیق بر دریافت قرآن از پیغمبر صو جمع کردن حواسش به فراگیری از آن حضرت، از همان هنگام که در مکه بودند، و نیز کثرت ملازمت و آمد و شد با یکدیگر تا آنجا که عایشهی صدیقه گفته: آن حضرت صهر صبح و شام به نزد آنها میآمد و این حدیث صحیح است که: «یؤمّ القوم اقرؤهم لکتاب الله = امامت قوم را کسی عهدهدار شود که از همه آنها قرآنخوانتر است»، و به تحقیق پیغمبر صدر بیماری خود او را به امامت مهاجرین و انصار مقدم داشت، پس دلالت میکند که او (أقرأ) اصحاب بوده. حافظ ابن کثیر در این سخن از او پیشی گرفته است.
میگویم: ولی ابن أشته در المصاحف به سند صحیحی از محمدبن سیرین آورده که گفت: ابوبکر صدیق وفات نمود در حالی که هنوز قرآن جمع نشده بود، و عمر فاروق به شهادت رسید در حالی که هنوز قرآن جمع نشده بود. ابن اشته گفته: بعضی گفتهاند: یعنی تمام قرآن از حفظ خوانده نشده بود، و بعضی دیگر گفتهاند: منظور جمع کردن مصاحف است.
ابن حجر میگوید: از علی خبر رسیده که او پس از فوت رسول اکرم صقرآن را به ترتیب نزول جمع کرده است. این خبر را ابن ابی داود آورده است.
و نسائی به سند صحیحی از عبدالله بن عمر روایت کرده که گفت: «قرآن را جمع کردم، هر شب آن را میخواندم، به پیغمبر صخبر رسید، به من فرمود: آن را در عرض ماه بخوان ...».
و ابن ابی داود به سندی حسن از محمدبن کعب قرظیّ روایت کرده که گفت: پنج نفر از انصار در عهد پیغمبر صقرآن را جمع کردند: معاذبن جبل، عبادهبن الصامت، ابی بن کعب، ابوالدرداء، و ابو ایوب انصاری ش.
و بیهقی در المدخل از ابن سیرین آورده که گفت: در عهد رسولالله صچهار تن قرآن را جمع کردند که در آنها اختلافی نیست: معاذبن جبل، أبی بن کعب، زید، و ابوزید، و دربارهی دو تن از سه نفر اختلاف کردهاند: ابوالدرداء و عثمان ذیالنورین که گفته شده: عثمان و تمیم الداری.
و هم او و ابوداود از شعبی روایت کردهاند که گفت: قرآن را در زمان نبی گرامی صشش تن جمع کردند: أبی، زید، معاذ، ابوالدرداء، سعدبن عبید، و ابوزید و مجمعبن جاریه که به استثنای دو یا سه سوره آن را دریافت کرده بود.
و ابوعبید در کتاب القراءات قرّاء اصحاب پیغمبر را چنین برشمرده است: از مهاجرین: خلفای اربعه، طلحه، سعد، ابن مسعود، حذیفه، سالم، ابوهریره، عبدالله بن السائب، و العبادله، عائشه، حفصه، و ام سلمه. و از انصار: عبادهبن الصامت، معاذ ـ که کنیهاش ابوحلیمه است ـ، مجمع بن جاریه، فضاله بن عبید، و مسلمه بن مخلد. و تصریح کرده است که بعضی از اینها بعد از عهد پیغمبر اکرم صقرآن را تکمیل کردند، پس با این حدیث نمیشود حصری که در حدیث انس آمده نقض نمود، ابن ابی داود، تمیم الداری و عقبه بن عامر را نیز برشمرده است. و نیز از کسانی که قرآن را جمع کردهاند ابوموسی اشعری است ـ چنانکه ابوعمر والدانی گفته ـ.
[۸۱] محمد بن علی مازری، محدث و از فقهای مالکیه، صاحب کتاب المعلم بفوائد مسلم، ایشان به سال: ۵۳۶ ﻫ دار فانی را وداع گفت. نگا: تاریخ حکماء الإسلام: ۱۶۹. [مصحح]