الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد اول

فهرست کتاب

فصلی دیگر

فصلی دیگر

ابن فارس در کتاب الأفراد گفته: هر چه در قرآن از أسف یاد شده معنایش حزن و اندوه است مگر در ﴿فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا[الزخرف: ۵۵]. که به معنی: اغضبونا = ما را به خشم آوردند می‌باشد.

و هرجا (بروج) یاد شده منظور ستارگان است مگر ﴿وَلَوۡ كُنتُمۡ فِي بُرُوجٖ مُّشَيَّدَةٖۗ[النساء: ۷۸]. که یعنی: هرچند در کاخ‌های بلند و حفظ‌کننده باشید.

و هر کجای قرآن از (برّ و بحر) سخن به میان آمده: مراد از بحر آب و مراد از بر خشکی است، مگر در ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ[الروم: ۴۱]. که منظور صحرا و آبادی است.

و هرچه کلمه (بخس) باشد به معنی ناقص و اندک است مگر در ﴿بِثَمَنِۢ بَخۡسٖ[یوسف: ۲۰]. که به معنی حرام است.

و هرجا واژه‌ی (بعل) باشد به معنی شوهر است مگر ﴿أَتَدۡعُونَ بَعۡلٗا[الصافات: ۱۲۵]. که یعنی: بت مخصوص.

و هرچه کلمه‌ی (البکم) هست به معنی لال بودن از گفتن سخن ایمان است مگر در ﴿عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗاۖ[الإسراء: ۹۷]. در سوره‌ی الاسراء، و ﴿أَحَدُهُمَآ أَبۡكَمُ[النحل: ۷۶]. در سوره‌ی النحل که مراد لال بودن از هرگونه سخن است.

و هرچه (جثیاً) هست به معنی: (جمیعاً = همگی) می‌باشد مگر در ﴿وَتَرَىٰ كُلَّ أُمَّةٖ جَاثِيَةٗۚ[الجاثیة: ۲۸]. که به معنی بر زانو افتادن است.

و هر جا (حسباناً) آمده به معنی عدد و شمارش است مگر در ﴿حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ[الکهف: ۴۰]. که به معنی عذاب است.

و هر کجا لفظ (حسره) هست به معنی پشیمانی است مگر در ﴿لِيَجۡعَلَ ٱللَّهُ ذَٰلِكَ حَسۡرَةٗ فِي قُلُوبِهِمۡۗ[آل‌عمران: ۱۵۶]. که به معنی حزن و اندوه است.

و هرچه کلمه‌ی (دحض) آمده به معنی باطل است مگر در ﴿فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِينَ[الصافات: ۱۴۱]. که به معنی توبیخ‌شدگان است.

و آنچه لفظ (رجز) هست به معنی عذاب می‌باشد به جز در ﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ[المدثر: ۵]. که منظور بت است.

و هرکجا واژه‌ی (ریب) آمده به معنی شک است مگر در ﴿رَيۡبَۛ[الطور: ۳۰]. که یعنی: حوادث روزگار.

و هرچه از مشتقات کلمه‌ی (رجم) هست به معنی کشتن است مگر در ﴿لَأَرۡجُمَنَّكَ[مریم: ۴۶]. که به معنی: دشنام دادن است و مگر ﴿رَجۡمَۢا بِٱلۡغَيۡبِۖ[الکهف: ۲۲]. که به معنی گمان می‌باشد.

و آنچه از لفظ (زور) هست به معنی دروغ با شرک آمده مگر در ﴿مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗاۚ[المجادلة: ۲]. که دروغ تنها بدون شرک است.

و هرکجا از لفظ (زکات) آمده منظور مال است مگر در﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَوٰةٗۖ[مریم: ۱۳]. که به معنی پاکیزگی است.

و هرجا (زیغ) آمده مقصود میل کردن است مگر در﴿وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ[الأحزاب: ۱۰]. که یعنی: خیره شد.

و هر کجا از ماده‌ی (سخر) هست به معنی استهزا و مسخره کردن است به جز در﴿سُخۡرِيّٗاۗ[الزخرف: ۳۲]. که منظور استخدام و به تسخیر گرفتن است.

و هرچه (سکینه) ذکر شده به معنی طمأنینه و آرامش است مگر در قضیه طالوت که به معنی چیزی است مانند سَرِ گُربه که دو بال دارد [آیه این است﴿أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلتَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ[البقرة: ۲۴۸]].

و هر جا (سعیر) در قرآن آمده به معنی آتش و هیمه آن است به جز در﴿فِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ[القمر: ۴۷]. که به معنی مشقت و رنج است.

و هرجا از (شیطان) یاد شده منظور ابلیس و لشکریان او است مگر در﴿وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَيَٰطِينِهِمۡ[البقرة: ۱۴]. که منظور رؤسا و سران منافقین می‌باشد.

و هر موردی که (شهید) ذکر شده غیر از کشته‌شدگان است و به معنی کسی است که کارها و امور مردم را گواهی می‌دهد، مگر﴿وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَكُم[البقرة: ۲۳]. (بقره / ۲۳) که به معنی شرکاء می‌باشد.

و هرچه از (اصحاب نار) یاد شده منظور اهل آتش می‌باشد مگر﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِكَةٗۖ[المدثر: ۳۱]. که منظور گماشتگان آتش است.

و هر جا (صلاة) ذکر شده مقصود عبادت و رحمت است مگر﴿وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ[الحج: ۴۰]. که به معنی جایگاه‌های عبادت می‌باشد.

و هر کجا از (صمم) یاد شده منظور ناشنوایی قرآن و ایمان است مگر آنکه در سوره‌ی الاسراء ذکر گردیده [که:﴿ وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗاۖ[الإسراء: ۹۷]].

و هرجا (عذاب) هست به معنی عقوبت کردن است جز در﴿وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا[النور: ۲]. که منظور تازیانه زدن است.

و هر آنچه (قنوت) آمده منظور طاعت است مگر در﴿كُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ[البقرة: ۱۱۶]. که معنایش مقرّبون است.

و هرچه (کنز) یاد شده منظور مال است مگر در سوره‌ی الکهف که مقصود نوشته علمی است [که فرموده:﴿فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَيَسۡتَخۡرِجَا كَنزَهُمَا[الکهف: ۸۲]].

و هر موردی که (مصباح) آمده به معنی ستاره است مگر در سوره‌ی النور که مقصود چراغ است [آنجا که آمده﴿كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ[الکهف: ۸۲]].

و هر آنجا که (نکاح) ذکر شده به معنی ازدواج است مگر در:﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّكَاحَ[النساء: ۶]. که به معنی رسیدن به مرحله تکلیف است.

و هر چه (نبأ) آمده به معنی خبر است به جز در﴿فَعَمِيَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَنۢبَآءُ[القصص: ۶۶]. که به معنی دلایل است.

و هر جا (ورود) هست به معنی داخل شدن می‌باشد مگر﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡيَنَ[القصص: ۲۳]. که یعنی هجوم برد.

و هر جا که﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا مَآ ءَاتَىٰهَاۚ[الطلاق: ۷]. آمده منظور عمل است مگر در سوره‌ی الطلاق که مقصود نفقه دادن است که ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا مَآ ءَاتَىٰهَاۚ.

و هر آنچه (یأس) ذکر شده به معنی نومیدی است مگر در سوره‌ی الرعد که از باب علم است [خداوند فرموده:﴿ أَفَلَمۡ يَاْيۡ‍َٔسِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ[الرعد: ۳۱]].

و هرجا از (صبر) یاد شده پسندیده است مگر﴿لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَيۡهَاۚ[الفرقان: ۴۲]. و﴿وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِكُمۡۖ[ص: ۶].

این تمام مطالبی است که ابن فارس ذکر کرده.

* * *

و دیگری گفته: هرجا «صوم» در قرآن هست از باب عبادت است مگر:﴿نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا[مریم: ۲۶]. که منظور حرف نزدن و صمت است.

و هر کجا «ظلمات و نور» هست به معنی کفر و ایمان است مگر آنکه در ا ول سوره‌ی الأنعام است که منظور تاریکی شب و روشنایی روز می‌باشد که:﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ[الأنعام: ۱].

و هرچه «انفاق» هست به معنی صدقه است مگر:﴿فَ‍َٔاتُواْ ٱلَّذِينَ ذَهَبَتۡ أَزۡوَٰجُهُم مِّثۡلَ مَآ أَنفَقُواْۚ[الممتحنة: ۱۱]. که منظور مهریه است.

* * *

الدانی گفته: هر جای قرآن از ماده «حضور» آمده به معنی مشاهده کردن و حاضر بودن است مگر در یک جا که با «ظاء» از باب احتظار به معنی منع است، و آن فرموده‌ی خدای تعالی:﴿كَهَشِيمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ[القمر: ۳۱]. می‌باشد.

* * *

ابن خالویه گفته: در قرآن «بعد» به معنی «قبل» نیامده مگر در یکجا:﴿وَلَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ[الأنبیاء: ۱۰۵].

مغلطای در کتاب المیسر گفته: جای دیگری نیز یافته‌ایم و آن فرموده‌ی خدای تعالی است:﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ دَحَىٰهَآ[النازعات: ۳۰].

ابوموسی در کتاب المغیث گفته: اینجا به معنی «قبل» است؛ زیرا که خدای تعالی در دو روز زمین را آفرید، سپس به سوی آسمان و آفرینش آن توجه فرمود، بنابراین آفرینش زمین پیش از آفرینش آسمان بوده است.

* * *

می‌گویم: پیغمبر صو صحابه و تابعین به قسمتی از این نوع پرداخته‌اند.

چنانکه امام احمد در مسند خود، و ابوحاتم و دیگران از طریق درّاج از ابوالهیثم از ابوسعید خدری از رسول خدا صآورده‌اند که فرمود: «هرجا که در قرآن «قنوت» ذکر شده به معنی طاعت است» سند این حدیث جیّد، و ابن حیان آن را صحیح دانسته است.

و ابن ابی حاتم از طریق عکرمه، از ابن عباس آورده که گفت: هرچه در قرآن از واژه «ألیم» آمده به معنی دردناک است.

و از طریق ابن أبی طلحه از ابن عباس آورده که گفت: هرچه در قرآن از واژه «الیم» آمده به معنی دردناک است.

و از طریق ابن أبی طلحه از ابن عباس آورده که گفت: هرچه در قرآن «قتل» آمده به معنی لعنت شده است. و از طریق ضحاک از ابن عباس آورده که گفت: هرچه از باب «الرجز» در کتاب خدا آمده به معنی عذاب است.

و فریابی گفته: قیس از عمار دهنی، از سعیدبن جبیر حدیث آورده که ابن عباس گفت: هرچه از باب «تسبیح» در قرآن آمده به معنی صلاه (= نماز)، و هرچه «سلطان» هست به معنی حجت و دلیل می‌باشد.

و ابن أبی حاتم از طریق عکرمه از ابن عباس آورده که گفت: هرچه کلمه «الدین» در قرآن هست به معنی حساب می‌باشد.

و ابن الأنباری در کتاب الوقف و الابتداء از طریق سدی از ابومالک از ابن عباس آورده است که گفت: هرچه از باب «ریب» در قرآن است به معنی شک می‌باشد، مگر در یکجا در سوره‌ی الطور:﴿رَيۡبَ ٱلۡمَنُونِ(۳۰) که یعنی حوادث‌الامور = پدیده‌های جدید.

و ابن أبی حاتم و دیگران از أبی بن کعب آورده‌اند که گفت: هرچه در قرآن از باب «الریاح» آمده رحمت، و هر آنچه «الریح» آمده به معنی عذاب است.

و از ضحاک آورده که گفت: هر آنچه «کأس» در قرآن یاد شده منظور از آن خمر است.

و نیز از او آورده که گفت: هرچه «فاطر» در قرآن آمده به معنی خالق است.

و از سعیدبن جبیر آورده که گفت: هر آنچه در قرآن «افک» آمده به معنی دروغ است.

و از ابوالعالیه آورده که گفت: هر آیه‌ای که در قرآن در امر به معروف آمده منظور اسلام است، و نهی از منکر عبادت بتان می‌باشد.

و از ابوالعالیه آورده که گفت: هر آیه‌ای که در قرآن «حفظ فرج» یاد شده منظور حفظ آن از زنا می‌باشد مگر فرموده‌ی خدای تعالی:﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ[النور: ۳۰]. که مراد آن است که کسی آنها را نبیند.

و از مجاهد آورده که گفت: هر موردی که در قرآن «ان الانسان کفور» آمده، منظور کفار می‌باشند.

و از عمربن عبدالعزیز آورده که گفت: هرچه در قرآن «خلود» آمده، بازگشتی برای آن نیست.

و از عبدالرحمن بن زید ابن اسلم آورده که گفت: هر آنچه در قرآن «یقدر» آمده یعنی: کم می‌کند.

و نیز از او آورده که گفت: «تزکی» در قرآن به معنی اسلام است.

و از ابومالک آورده که گفت: «وراء» در همه جای قرآن به معنی «امام» است به جز دو مورد:﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ[المؤمنون: ۷]. یعنی: سِوی ذلک = غیر از آن، ﴿وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِكُمۡ[النساء: ۲۴]. یعنی: سوی ذلکم.

و از ابوبکربن عیاش آورده که گفت: هرجا «کِسفاً» آمده به معنی عذاب، و هر جا «کسَفاً» آمده به معنی قطعه‌های ابر است.

و از عکرمه آورده که گفت: آنچه خداوند ساخته «سُد» و آنچه مردم سازند «سَد» است.

و ابن جریر از ابورونق آورده که گفت: هر جای قرآن «جعل» آمده به معنی خلق است.

و از مجاهد آورده که گفت: «مباشره» در همه جای کتاب خداوند به معنی جماع است.

و از ابن زید آورده که گفت: هرچه در قرآن کلمه «فاسق» آمده به معنی دروغگو است مگر اندکی.

و ابن المنذر از سدی آورده که گفت: هر جای قرآن «حنیفاً مسلماً» و هر جای آن «حنفاء مسلمین» هست، یعنی: در حال حج.

و از سعیدبن جبیر آورده که گفت: در قرآن «عفو» بر سه گونه است: یک گونه گذشت و بخشش گناه است، و گونه دیگر میانه‌روی در انفاق می‌باشد: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَۗ[البقرة: ۲۱۹]. و گونه سوم در احسان در میان مردم می‌باشد: ﴿إِلَّآ أَن يَعۡفُونَ أَوۡ يَعۡفُوَاْ ٱلَّذِي بِيَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّكَاحِۚ[البقرة: ۲۳۷].

و در صحیح بخاری است که سفیان بن عیینه گفت: هیچ‌گاه خداوند واژه مطر را در قرآن نیاورده مگر اینکه مراد از آن عذاب است، و عرب آن را غیث می‌خوانند.

می‌گویم: از آن استثنا شده: ﴿إِن كَانَ بِكُمۡ أَذٗى مِّن مَّطَرٍ[النساء: ۱۰۲]. که قطعاً منظور از آن باران است.

و ابوعبیده گفته: اگر در عذاب باشد «أمطرت» و هرگاه در رحمت باشد «مطرت» به کار رفته است.