أو
حرف عطفی است که برای چند معنی میآید:
۱- شک از متکلم مانند: ﴿قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ﴾[المؤمنون: ۱۱۳].
۲- ابهام مطلب بر شنونده، مانند: ﴿وَإِنَّآ أَوۡ إِيَّاكُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ﴾[سبأ: ۲۴].
۳- تخییر بین دو معطوف به اینکه جمع بین هر دو ممتنع باشد.
۴- اباحه، که جمع بین دو معطوف ممتنع نباشد.
برای قسم چهارم مثال آوردهاند: ﴿عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَن تَأۡكُلُواْ مِنۢ بُيُوتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمۡ.......﴾[النور: ۶۱].
و برای قسم سوم مثال آوردهاند فرمودهی خدای تعالی: ﴿فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُكٖۚ﴾[البقرة: ۱۹۶]. و فرمودهی خداوند: ﴿فَكَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰكِينَ مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِيكُمۡ أَوۡ كِسۡوَتُهُمۡ أَوۡ تَحۡرِيرُ رَقَبَةٖۖ﴾[المائدة: ۸۹].
و اشکال شده که در این دو آیه جمع ممتنع نیست.
ابن هشام جواب داده که نسبت به وقوع هر کفاره یا فدیه ممتنع است، بلکه هر یک از آنها به صورت کفاره یا فدیه واقع میشوند، و بقیه به قصد قربت مستقل انجام میگردد.
میگویم: واضحتر از آن دو آیه این مثال است: ﴿أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ﴾[المائدة: ۳۳]. بنابر اینکه اختیار یکی از عقوبتهای یاد شده برای «مفسد فیالأرض» به دست امام باشد، که در این صورت جمع بین آنها بر او ممتنع است، بلکه یکی از آنها که اجتهادش به آن برسد انجام میدهد.
۵- تفصیل بعد از اجمال، مانند: ﴿وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ﴾[البقرة: ۱۳۵]. ﴿إِلَّا قَالُواْ سَاحِرٌ أَوۡ مَجۡنُونٌ﴾[الذاریات: ۵۲]. یعنی: بعضی چنین گفتند و بعضی چنان.
۶- اضراب، مانند «بل»، و بر این معنی برآوردهاند: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ يَزِيدُونَ﴾[الصافات: ۱۴۷]. ﴿فَكَانَ قَابَ قَوۡسَيۡنِ أَوۡ أَدۡنَىٰ﴾[النجم: ۹]. و قرائت بعضی: ﴿أَوَ كُلَّمَا عَٰهَدُواْ عَهۡدٗا﴾[البقرة: ۱۰۰]. به سکون واو.
۷- مطلق جمع بین دو شیء، مانند «واو» مثل: ﴿لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ﴾[طه: ۴۴]. ﴿لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ أَوۡ يُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِكۡرٗا﴾[طه: ۱۱۳].
۸- تقریب، این را حریری و ابوالبقاء ذکر کردهاند، و از برای آن آوردهاند: ﴿وَمَآ أَمۡرُ ٱلسَّاعَةِ إِلَّا كَلَمۡحِ ٱلۡبَصَرِ أَوۡ هُوَ أَقۡرَبُۚ﴾[النحل: ۷۷].
ولی این گفته رد شده به اینکه تقریب از غیر «او» استفاده میشود.
۹ و ۱۰- معنی «الا» در استثنا، و معنی «الی»، که مضارع پس از این دو منصوب میشود به «ان» مقدر، و بر این آورده شده:
﴿لَّا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةٗۚ﴾[البقرة: ۲۳۶].
«بر شما باکی نیست که طلاق دهید زنان را مادامی که با آنها مباشرت نکردهاید مگر اینکه مهریهای برای آنها قرار داده باشید» [۱۷۶].
که گفته شده: «تفرضوا» منصوب است نه مجزوم بنابر عطف بر «تمسوهن»، تا معنی چنین نشود: در آنچه مربوط به مهریه زنان است بر شما باکی نیست اگر آنها را در مدت منتفی بودن یکی از این دو امر (= مباشرت و مقرر داشتن مهریه) طلاق دهید، و حال آنکه اگر مباشرت بدون مهر انجام گیرد، مهرالمثل لازم میآید، و اگر با مقرر شدن مهریه مباشرت منتفی باشد نصف مهر المسمی لازم است؛ پس چگونه میتواند صحیح باشد که هرگاه یکی از دو امر منتفی شد باکی نباشد! و نیز چون مطلقاتی که مهر داشتهاند بعداً ذکر شدهاند که فرموده: ﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن....﴾. و از زنانی که با آنها مباشرت شده یاد نکرده چون که از مفهوم قبلاً استفاده شده است، و اگر «تفرضوا» مجزوم بود، زنان مباشرت شده با آنها و زنان مهریهدار در ذکر مساوی میشدند و اگر «أو» به معنی «الا» تقدیر شود زنان مهریهدار از مشارکت با زنان مباشرت شده با آنها خارج میگردند، و اگر به معنی «الی» تقدیر شود، آخرین حد گناه و جایز نبودن مباشرت خواهد بود.
و ابن الحاجب از احتمال اول جواب داده که: منع میکنیم که معنی آیه مدت منتفی بودن یکی از آن دو امر (= مباشرت و مقرر داشتن مهریه) باشد، بلکه مدتی که یکی از آنها نبوده، به اینکه هر دو با هم منتفی باشند، چون نکره در سیاق نفی صریح است.
و بعضی از احتمال دوم جواب دادهاند که: یاد کردن از «مفروض لهن» به خاطر حتمی و یقینی بودن نصف مهریه برای آنهاست نه برای بیان اینکه چیزی برای زنان مقرر گردد.
و از جمله مواردی که بر این معنی برآورده شده قرائت أبی است که: ﴿تُقَٰتِلُونَهُمۡ أَوۡ يُسۡلِمُونَۖ﴾[الفتح: ۱۶].
[۱۷۶] ترجمه آیه بر اساس نظریه مورد بحث در متن آورده شد. ـ م.