الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد اول

فهرست کتاب

چند نکته

چند نکته

اول: اینکه می‌گویند: وقف کردن بر مضاف جدای از مضاف‌الیه جایز نیست یا امثال آن ... .

ابن الجزری گفته: منظورشان (جواز أدائی) است، که خواندن قرآن را نیکو و تلاوت آن را جالب می‌سازد، نه اینکه بخواهند بگویند که حرام یا مکروه است، مگر اینکه مقصود خواننده این باشد که قرآن را تحریف کرده و برخلاف معنی منظور خداوند بخواند که گذشته از اینکه گناهکار است کفر هم ورزیده.

دوم: همچنین ابن الجزری می‌گوید: آنچه بعضی از اعراب‌گذاران، یا برخی از قرّاء خود را به تکلف و زحمت می‌اندازند یا عده‌ای هواپرست تأویل می‌نمایند که وقف یا ابتداء را در بعضی جاها واجب یا جایز یا ممنوع بدانند، لزومی ندارد که بر آنها وقف گردد بلکه شایسته است معنی کامل‌تر در نظر گرفته شود و هرجا وقف بهتر است رعایت گردد، مانند وقف بر ﴿وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَو شروع از ﴿مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا[البقرة: ۲۸۶].

و مانند: وقف بر ﴿ثُمَّ جَآءُوكَ يَحۡلِفُونَو ابتدای از ﴿بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ[النساء: ۶۲]. و وقف بر ﴿يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ[لقمان: ۱۳]. و شروع از ﴿بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ بنابر معنی قسم، و وقف بر ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَو شروع از ﴿ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ[التکویر: ۲۹]. و وقف بر ﴿فَلَا جُنَاحَو شروع از ﴿عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا[البقرة: ۱۵۸].

که تمام اینها تکلف و زحمت بی‌مورد و جابه‌جا کردن سخن از مواضع خود می‌باشد.

سوم: در هنگام طولانی بودن فاصله‌ها، و قصه‌ها و جمله‌های معترضه، و در حال جمع قرائت‌ها و قرائت تحقیق و تنزیل چشم‌پوشی می‌شود که در جاهای دیگر آن‌طور بخشوده نیست، بنابراین چه بسا وقف و ابتدا به جهت بعضی از امور یاد شده جایز باشد که اگر برای جهت دیگری بود جایز نبود، و این نوع از وقف و ابتدا همان است که سجاوندی آن را: المرخص ضروره (از ناچاری رخصت داده شده) نامید، و ﴿وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ[البقرة: ۲۲]. را به عنوان مثال ذکر کرده است.

ابن‌الجزری گفته: بهتر این بود که به مانند: ﴿قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ[البقرة: ۱۷۷]. ﴿ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ[البقرة: ۶۱]. ﴿وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ[البقرة :۱۷۷]. ﴿عَٰهَدُواْۖ[البقرة: ۱۷۷]. و به مانند: فاصله‌های ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ...تا آخر اوصاف مؤمنین مثل می‌زد.

نویسنده کتاب المستوفی گفته: نحویون تا جایی که وقف تام در قرآن امکان داشته باشد، خوش ندارند که وقف ناقص شود، ولی اگر جمله طولانی است، وقف تامی هم در آن نباشد، وقف ناقص نیک خواهد بود، مانند: ﴿قُلۡ أُوحِيَ که اگر همزه (ان) را مکسور بخوانیم تا ﴿فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗاجای وقف تام نیست، و اگر همزه (ان) را مفتوح بخوانیم تا ﴿كَادُواْ يَكُونُونَ عَلَيۡهِ لِبَدٗا (جن: ۱ تا ۱۹) جای وقف تام نیست.

و می‌گوید: وقف ناقص را چند امر حسن می‌سازد، از جمله اینکه به جهت یک نوع بیان و توضیح باشد مانند: ﴿وَلَمۡ يَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاکه وقف بر آن بیان می‌کند که ﴿قَيِّمٗا[الکهف: ۱]. از آن منفصل و جداست و حال است که در نیت مقدم می‌باشد و مانند: ﴿وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ[النساء: ۲۳]. که فاصله باشد بین محرم‌های نسبی و سببی.

و از جمله اینکه: آخر جمله مبنی بر وقف (سکون) باشد، مانند: ﴿يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُوتَ كِتَٰبِيَهۡ ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِيَهۡ[الحاقة: ۲۵-۲۶].

ابن الجزری گفته: همچنان که وقف برای بعضی از امور یاد شده بخشودنی است، چه بسا که نه بخشوده و نه نیک باشد در جاهایی که جمله‌های کوتاه است ـ هر چند هم که تعلق لفظی در بین نباشد ـ مانند: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَقَفَّيۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ بِٱلرُّسُلِۖ[البقرة: ۸۷]. ﴿وَءَاتَيۡنَا عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ[البقرة: ۸۷]. برای اینکه جای وقف نزدیک است ـ که ﴿بِٱلرُّسُلِۖو ﴿ٱلۡقُدُسِۗباشد ـ . همچنین در هنگام وقف باید کلمات مزدوج (دوتایی) رعایت شوند، پس در جایی که بر نظیرش وقف به مورد و تمامیت وقف مسلم است و از مابعدش ـ لفظاً ـ جداست، باید وصل شود، برای مزدوج بودن آن مانند: ﴿لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡ[البقرة: ۱۳۴]. و مانند: ﴿فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوۡمَيۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ[البقرة: ۲۰۳]. و مانند: ﴿يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ[فاطر: ۱۳]. و مانند: ﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَيۡهَاۗ[فصلت: ۴۶].

چهارم: گاهی وقف بر حرفی را جایز می‌دانند و بعضی دیگر وقف بر حرف دیگر را جایز بدانند، و میان دو وقف رقابت تضادی رخ دهد، در این صورت اگر بر یک حرف وقف کرد وقف بر دیگری ممنوع خواهد بود، مثل کسانی که وقف بر ﴿لَا رَيۡبَۛ[البقرة: ۲]. را جایز دانسته‌اند وقف بر ﴿فِيهِۛرا جایز نمی‌دانند، و کسانی که وقف بر ﴿فِيهِۛرا جایز می‌دانند وقف بر ﴿لَا رَيۡبَۛرا جایز نمی‌دانند.

همچنین وقف بر ﴿وَلَا يَأۡبَ كَاتِبٌ أَن يَكۡتُبَکه میان آن با ﴿كَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُ[البقرة: ۲۸۲]. رقابت هست. و باز وقف بر ﴿وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗکه با ﴿وَٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ[آل‌عمران: ۷]. رقابت دارد.

ابن الجزری گفته: نخستین کسی که رقابت در وقف را توجه داده: ابوالفضل رازی است که از رقابت در عروض آن را گرفته است.

پنجم: کسی از عهده وقف تمام برنمی‌آید مگر اینکه نحوی دانا به قرائت باشد و از تفسیر و قصه‌ها و جدا کردن آنها از یکدیگر، و لغتی که قرآن به آن نازل شده آگاهی داشته باشد.

دیگری گفته: همچنین علم فقه را باید بداند، روی این اصل کسی که شهادت قاذف (تهمت‌زننده به زنا) را هرچند که توبه کند قبول نمی‌داند، در این قسمت از آیه وقف می‌کند ﴿وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ[النور: ۴]. و از جمله کسانی که به این حقیقت تصریح کرده‌اند: نکزاوی می‌باشد وی در کتاب الوقف می‌گوید: لازم است قاری قسمتی از نظرات بزرگان و پیشوایان مشهور فقه را بشناسد؛ زیرا که این امر در شناخت وقف و ابتدا کمک می‌کند، چون که در قرآن مواردی هست که بنابر مذهب بعضی وقف شایسته است و بر مذهب بعضی دیگر ناشایسته و ممنوع.

اما احتیاج قاری به علم نحو و تقدیرات آن به جهت این است که هر که ﴿مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَۚ[الحج: ۷۸]. را منصوب بخواند بر ماقبل آن وقف می‌کند و اگر ماقبلش را در آن عمل دهد وقف نمی‌کند.

و اما احتیاجش به قرائت به جهاتی است که گذشت که گاهی وقف بنابر یک قرائت تام و بر قرائتی دیگر غیرتام است.

و اما احتیاج به تفسیر برای آن است که اگر بر ﴿فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيۡهِمۡۛ أَرۡبَعِينَ سَنَةٗ[المائدة: ۲۶]. وقف کند معنی این می‌شود که: در این مدت (چهل سال) بر آنها حرام است و اگر بر ﴿عَلَيۡهِمۡ وقف کند معنی این می‌شود که: همیشه بر آنها حرام است ولی سرگردانیشان چهل سال است. همچنین گفتیم که وقف بنابر یک تفسیر و اعراب تام و بنابر تفسیر و اعراب دیگری غیرتام می‌باشد.

و اما احتیاج به معنی که ناگزیر از آن است؛ زیرا که مقاطع سخن هنگامی شناخته می‌شود که معنی آن دانسته شده باشد، مانند: ﴿وَلَا يَحۡزُنكَ قَوۡلُهُمۡۘ إِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ[یونس: ۶۵]. که جمله‌ی ﴿إِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِاستیناف است نه گفتار افراد کافر، و مانند: ﴿فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَا بِ‍َٔايَٰتِنَآ[القصص: ۳۵]. و با ﴿أَنتُمَاشروع کند، شیخ عزالدین گفته: بهتر است بر ﴿إِلَيۡكُمَاوقف شود؛ زیرا که نسبت دادن غلبه و پیروزی به آیات، اولی است از نسبت دادن آن به نرسیدن و (عدم وصول) دشمنان به آنها، زیرا که منظور از آیات عصای موسی و صفات آن است، که با آن عصا و آثار آن بر ساحران پیروز شدند و فرعون از رسیدن به آنها جلوگیری نشد. همچنین وقف بر ﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖو شروع از ﴿وَهَمَّ بِهَا[یوسف: ۲۴]. بنابر اینکه معنی این‌طور باشد که (اگر برهان پروردگارش را ندیده بود به او قصد می‌کرد) که جواب ﴿لَوۡلَآرا مقدم داشت، بنابراین قصد یوسف منتفی است، از آنچه گفتیم معلوم شد که شناختن معنی آیات در قرائت قرآن اصل مهمی است.

ششم: ابن برهان نحوی [۸۶]از ابویوسف قاضی [۸۷]شاگرد مصاحب امام ابوحنیفه حکایت کرده که نظرش چنین بوده است که: تعیین کردن جاهای وقف با عناوین: تام، ناقص، حسن و قبیح، بدعت است، و کسی که عمداً بر آنها وقف نماید بدعتگزار می‌باشد، و می‌افزاید: زیرا که قرآن معجزه است، و مانند یک قطعه می‌باشد همان‌طور که تمامی آن قرآن است قسمتی از آن نیز قرآن می‌باشد، تمامی آن تام و حسن و قسمتی از آن نیز تام و حسن است.

هفتم: پیشوایان قرائت درباره وقف و ابتدا روش‌های مختلفی دارند، نافع محاسن و زیبایی‌های وقف و ابتدا را از نظر معنی رعایت می‌کرد، و ابن کثیر و حمزه جایی که نفس قطع می‌شد، با وجود این ابن کثیر بر این آیات به طور استثناء وقف می‌کرده است: ﴿وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ[آل‌عمران: ۷]. ﴿وَمَا يُشۡعِرُكُمۡ[الأنعام: ۱۰۹]. ﴿إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞۗ[النحل: ۱۰۳].

عاصم و کسائی هر جا که جمله کامل می‌شد وقف یا شروع می‌کرده‌اند. و ابوعمرو بر سر آیه‌ها وقف می‌نمود و می‌گفت: این‌طور برایم خوشایندتر است که بعضی گفته‌اند: وقف بر سر آیه‌ها سنت است.

بیهقی در الشّعب و دیگران گفته‌اند: وقف کردن بر سر آیات بهتر است هرچند که به مابعدش مربوط باشد بنا به متابعت از سنت و راهنمایی پیغمبر اکرم ص.

ابوداود و غیر او از ام سلمه روایت کرده‌اند که پیغمبر اکرم صهرگاه قرآن می‌خواند آیه آیه قطع می‌کرد، و می‌گفت: ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِوقف می‌کرد سپس می‌گفت: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَوقف می‌کرد باز می‌خواند: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ باز وقف می‌کرد.

هشتم: وقف، قطع، و سکت: تعبیرهایی است که غالباً متقدمین به طور اطلاق می‌گفتند و منظورشان وقف بود، ولی متأخرین بین این سه تعبیر فرق گذاشته‌اند، متأخرین می‌گویند:

قطع: عبارت است از قطع کردن قرائت مثل اینکه پایان پذیرفته باشد، پس کسی که به قطع می‌خواند مثل این است که از قرائت اعراض کرده و به حالت دیگری غیر از قرائت منتقل شده باشد، که آن حالت همان است که بعد از آن برای قرائت دیگر استعاذه گفته می‌شود، و این (قطع) جز بر سر آیه‌ها نمی‌باشد چون که سر آیات به خودی خود مقطع‌هایی هستند.

سعیدبن منصور در سنن خود از ابوالاحوص از ابن سنان از ابن ابی الهذیل روایت کرده است که گفت: «خوش نداشتند که قسمتی از یک آیه را بخوانند و بقیه‌اش را رها کنند» سند این خبر صحیح است و عبدالله‌بن ابی‌الهذیل تابعی بزرگی است، و منظور از (خوش نداشتند) صحابه هستند.

وقف: عبارت است از قطع صدا از کلمه مدت کوتاهی که معمولاً در آن نفس می‌کشند، با قصد دوباره خواندن نه به نیت اعراض، و این نحو هم در سر آیات و هم در اواسط آنها می‌تواند باشد، ولی در وسط کلمه یا جایی که کلمه‌ای به دیگری از نظر رسم‌الخط متصل است وقف کردن درست نیست.

سکت: عبارت است از قطع صدا و معمولاً مدت آن کوتاه‌تر از زمان وقف می‌باشد بدون اینکه تنفس کند، و از اینکه می‌بینیم الفاظ پیشوایان در بیان سکت مختلف است پی می‌بریم که سکت کوتاه و طولانی دارد، از حمزه نقل شده است که: سکت در حرف ساکن پیش از همزه سکوت کم است، و أشنانی گفته: کوتاه، و از کسائی منقول است که: سکوت مختلس (= دزدکی) بدون اشباع، و ابن غلبون گفته: وقف کم، مکی گفته: وقف خفیف (سبک)، ابن شریح گفته: وقیفه (= وقف کوچک)، و از قتیبه آمده است: بدون قطع نفس، و الدانی گفته: سکوت لطیف بدون قطع نفس جعبری گفته: قطع صدا زمان کوتاهی که از مقدار بیرون آوردن نفس کوتاه‌تر باشد زیرا که اگر طولانی شود (وقف) خوانده می‌شود.

ابن‌الجزری گفته: قول صحیح آن است که تعریف آن وابسته به سماع و روایت است، و جایز نیست مگر در جایی که روایت صحیح در آن باشد به خاطر معنی و مقصود معینی که در نظر است و گفته می‌شود: در سر آیه‌ها هنگام وصل جایز است به منظور بیان مطلب، و بعضی حدیثی که در این باره آمده است بر همین معنی حمل کرده‌اند.

[۸۶] عبدالواحد بن علی عکبری، دانشمند بغدادی که در علوم عربی و ادب سرآمد اقران شد. او به سال: ۴۵۶ ﻫ درگذشت. نگا: شذرات الذهب ۳/ ۲۹۷. [مصحح] [۸۷] یعقوب بن ابراهیم کوفی، اولین شخصيتی که مذهب امام ابوحنیفه را منتشر ساخت، ایشان صاحب کتاب الخراج می‌باشد و در سال: ۱۸۲ ﻫ وفات نمود. نگا: النجوم الزاهره ۲/ ۱۳۷ و تاریخ بغداد ۱۴/ ۲۴۲. [مصحح]