کان
فعل ناقص منصرف است؛ اسم را رفع و خبر را نصب میدهد، و معنی آن در اصل گذشتن و قطع شدن فعل است، مانند:
﴿كَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنكُمۡ قُوَّةٗ وَأَكۡثَرَ أَمۡوَٰلٗا وَأَوۡلَٰدٗا﴾[التوبة: ۶۹].
«چنین بودند که قوتشان از شما شدیدتر و اموال و فرزندانشان بیشتر بود».
و به معنی دوام و استمرار نیز میآید مانند:
﴿وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا﴾[النساء: ۹۶].
«و خداوند آمرزنده مهربان است».
﴿وَكُنَّا بِكُلِّ شَيۡءٍ عَٰلِمِينَ﴾[الأنبیاء: ۸۱].
«و ما به همه چیز آگاه هستیم».
و بر همین معنی برآورد میشوند تمام صفات ذاتی که مقترن به کان باشند.
ابوبکر رازی گفته: کان در قرآن بر پنج وجه است:
۱- به معنی ازل و أبد، ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا﴾[النساء: ۱۷].
۲- به معنی ماضی منقطع ـ که اصل در معنی آن است ـ مانند:
﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ﴾[النمل: ۴۸].
«و در آن شهر نه تن (از رؤسای قبائل) بودند ...».
۳- به معنی حال، مانند:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾[آلعمران: ۱۱۰].
«شما (مسلمانان) بهترین امتی هستید که برای مردم برآمده»
﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ كَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ كِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا﴾[النساء: ۱۰۳].
«حقا که نماز بر مؤمنین واجب و لازم است».
۴- و به معنی استقبال، مانند:
﴿وَيَخَافُونَ يَوۡمٗا كَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِيرٗا﴾[الإنسان: ۷].
«و میترسند از روزی که شرّ آن همه اهل محشر را فرا خواهد گرفت».
۵- و به معنی صار = شد، مثل:
﴿وَكَانَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾[البقرة: ۳۴].
«و از کافران شد».
میگویم: ابن ابی حاتم از سدی آورده که عمربن الخطاب سگفت: اگر خداوند میخواست میفرمود: انتم [یعنی به جای کنتم خیر امه ...] که همهی ما را شامل میشد، ولیکن فرمود: کنتم، درخصوص اصحاب محمد ص.
و کان به معنی (ینبغی = شایسته است) نیز میآید، نظیر:
﴿مَّاكَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ﴾[النمل: ۶۰].
«نشاید که شما درختان آن را برویانید».
﴿مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا﴾[النور: ۱۶].
«شایسته نبود برای ما که چنین سخنی بگوییم».
و به معنی حضر و وجد هم میآید، مثل:
﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ﴾[البقرة: ۲۸۰].
«و اگر (بدهکار را) تنگدست یابد».
﴿إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَٰرَةً﴾[البقرة: ۲۸۲].
«مگر آنکه تجارت حاضر و نقد باشد».
﴿وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ﴾[النساء: ۴۰].
«و اگر حسنهای باشد».
و برای تأکید نیز میآید، و آن زائد است، و از همین قبیل دانستهاند:
﴿وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾[الشعراء: ۱۱۲].
«[نوح گفت]: من چه میدانم که چکار میکنند».