نوع بیست و نهم: الفاظی که لفظاً متصل و معنی منفصلاند
این نوع مهمی است که شایسته است به طور جداگانه دربارهاش تصنیف شود، و یکی از اصول مهم وقف است لذا در دنباله آن قرارش دادم، و با آن اشکالات و معضلات بسیاری حل و کشف میگردد، از آن جمله این آیه است: ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِيَسۡكُنَ﴾تا ﴿جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ ءَاتَىٰهُمَاۚ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾[الأعراف: ۱۹۰]. که این آیه چنان که از سیاق میفهمیم در قصهی آدم و حوا میباشد، و در حدیثی که امام احمد و ترمذی روایت کردهاند و ترمذی آن را حسن دانسته، و حاکم آن را صحیح دانسته از طریق حسن از سمره مرفوعاً، و ابن ابیحاتم و غیر او به سند صحیحی از ابن عباس نقل کردهاند، به این معنی تصریح شده است، ولی باتوجه به آخر آیه مشکل است این معنی را بپذیریم، نظر به اینکه به آدم و حوا نسبت شرک داده شده است، در صورتی که آدم پیامبری است که خداوند با او سخن گفته، و انبیاء قبل و بعد از نبوت اجماعاً از شرک معصوماند، همین امر باعث شده است که بعضی آیه را بر غیر آدم و حوا حمل کنند و بگویند که درباره مرد و زنی از اهل ملل نازل شده است و برخی پا را فراتر نهاده و حدیث را منکر و علیل دانسته است، من پیوسته در حیرت بودم تا اینکه حدیثی از ابن ابی حاتم دیدم که از احمدبن عثمان بن حکیم از احمدبن مفضل از اسباط از سدی نقل کرده که درباره ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾[الأعراف: ۱۹۰]. گفته است: این قسمت از آیهی مربوط به آدم جداست و درباره خدایان عرب میباشد.
و عبدالرزاق گفته: ابن عیینه از صدقه بن عبدالله بن کثیرمکی از سدی برایمان گفته است: که سدی گفت: این از قبیل موصول مفصول است.
و ابن ابی حاتم از علیبن الحسین از محمدبن ابی حمّاد از مهران از سفیان از سدی از ابی مالک روایت کرده است که گفت: این آیه از ماقبلش جدا و در اطاعت فرزند است این مربوط به قوم حضرت محمد صاست. پس عقدهی دلم باز شد و این معضل برایم کشف گردید، و با این حدیث واضح شد که آخر قصهی آدم و حوا (فیما آتا هما) میباشد، و مابعد آن به قصه عرب و شرک آنها به سبب بتپرستی میپردازد و این نکته را تغییر ضمیر میرساند که از تثنیه به جمع بدل شده است که اگر قصه یکی بود میگفت: ﴿عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾چنان که فرمود: ﴿دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنۡ ءَاتَيۡتَنَا صَٰلِحٗا لَّنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٨٩ فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا﴾[الأعراف: ۱۸۹-۱۹۰]. و نیز ضمائر بعد از آن ﴿أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡٔٗا﴾[الأعراف: ۱۹۱]. و پس از آن تا آخر آیات، و حسن تخلص و استطراد از اسالیب قرآن است. و از آن جمله آیهی: ﴿وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ﴾[آلعمران: ۷]. که اگر وصل شود معنی چنین است: (راسخون تأویل آن را میدانند). و بر تقدیر فصل به عکس آن.
و ابن ابی حاتم از ابی الشعثاء و ابی نَهیک روایت کرده است که گفتند: شماها این آیه را وصل میکنید در حالی که جداست. و مؤید این مطلب دلالت آیه است بر مذمت و نکوهش کسانی که از آیات متشابه قرآن پیروی میکنند و آنها را به (زیغ) و انحراف توصیف کرده است.
و از آن جمله: آیهی ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن يَفۡتِنَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْۚ﴾[النساء: ۱۰۱]. میباشد، که ظاهر آیه میرساند که شکسته خواندن نماز به هنگام ترس اختصاص دارد، و اگر انسان در امان بود نباید شکسته بخواند، روی همین حساب گروهی مانند ام المؤمنی عایشه همین نظر را داشتهاند ولی سبب نزولش بیان میکند که این آیه از قبیل موصول مفصول است.
ابن جریر در حدیثی از علی مرتضی روایت کرده است که فرمود: گروهی از بنیالنجار از پیغمبر اکرم صپرسیدند که ما مسافرت میرویم چگونه نماز بخوانیم؟ پس این قسمت نازل شد: ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن يَفۡتِنَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْۚ﴾[النساء: ۱۰۱]. آنگاه وحی قطع شد، تا بعد از یک سال که پیغمبر اکرم صبه غزوهای رفت، نماز ظهر را خواند، مشرکین به هم گفتند: محمد و اصحاب او پشت خود را بر شما کردهاند چرا بر آنها هجوم نمیبرید. یکی از آنها گفت: یکی دیگر [نماز] بعد از این دارند، پس خداوند بین دو نماز این قسمت را نازل کرد: ﴿إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن يَفۡتِنَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْۚ﴾ تا ﴿عَذَابٗا مُّهِينٗا﴾، پس حکم نماز خوف نازل شد، و با این حدیث بیان شد که ﴿إِنۡ خِفۡتُمۡ﴾شرط مابعدش میباشد که نماز خوف باشد نه نماز شکسته، و ابن جریر گفته: اگر در آیه ﴿إِذَا﴾ نبود، این تأویل خوبی بود.
و ابن الفرس گفته: با وجود ﴿إِذَا﴾نیز این تأویل درست است، بنابر اینکه واو او را زاید بگیریم.
میگویم: یعنی از قبیل ورود شرط بر شرط دیگر میباشد. و بهتر از این توجیه این است که ﴿إِذَا﴾را زائده بگیریم ـ بنا به گفته کسانی که جایز میدانند اذا زائده بیاید.
و ابن الجوزی در تفسیر خود گفته: گاهی عرب کلمهای را کنار کلمه دیگری قرار میدهند مثل اینکه با آن است ولی به آن متصل نیست، و در قرآن آمده است: ﴿يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُمۡۖ﴾[الأعراف: ۱۱۰]. این گفته ملأ فرعون است. پس فرعون گفت: ﴿فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ﴾[الأعراف: ۱۱۰].
و مثل: ﴿أَنَا۠ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾[یوسف: ۵۱]. که سخن زلیخا اینجا پایان مییابد و یوسف میگوید: ﴿ذَٰلِكَ لِيَعۡلَمَ أَنِّي لَمۡ أَخُنۡهُ بِٱلۡغَيۡبِ﴾[یوسف: ۵۲].
و مانند: ﴿وَكَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ﴾[النمل: ۳۴]. و مثل: ﴿هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ﴾[یس: ۵۲].
و ابن ابیحاتم درباره این آیه از قتاده روایت کرده است که گفت: یک آیه از کتاب الله هست که اولش از زبان اهل ضلالت و آخرش از اهل هدایت میباشد گمراهان میگویند: ﴿قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرۡقَدِنَا﴾[یس: ۵۲]. این گفتار اهل نفاق است ولی اهل هدایت وقتی از قبرهایشان بیرون آورده میشوند میگویند: ﴿هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾[یس: ۵۲].
و از مجاهد روایت کرده است که درباره این آیه: ﴿وَمَا يُشۡعِرُكُمۡ أَنَّهَآ إِذَا جَآءَتۡ لَا يُؤۡمِنُونَ﴾[الأنعام: ۱۰۹]. گفت: چه میدانید وقتی که قیامت بیآید ایمان بیاورند، سپس از آینده خبر داد و گفت: ﴿أَنَّهَآ إِذَا جَآءَتۡ لَا يُؤۡمِنُونَ﴾.