الإتقان فی علوم القرآن - فارسی- جلد اول

فهرست کتاب

فصلی در بیان توقیفی بودن آیات

فصلی در بیان توقیفی بودن آیات

اجماع و نصوص مترادف بر آن است که ترتیب آیات توفیقی است و شبهه‌ای در آن نیست اما اجماع را بسیاری نقل کرده‌اند، از جمله: زرکشی در البرهان و ابوجعفر ابن‌الزبیر در کتاب مناسبات خود آورده، و عبارت وی چنین است: «ترتیب آیات در سوره‌ها با توقیف و آگاهی خود پیغمبر صو امر آن حضرت واقع شد بدون اینکه اختلافی در این باره بین مسلمین باشد». و نصوصی که بر این معنی دلالت دارد از علما خواهد آمد.

و اما نصوص: از جمله حدیث زید است که گذشت: «ما خدمت پیغمبر صقرآن را از رقعه‌ها تألیف می‌کردیم». و از جمله روایتی است که امام احمد و ابوداود و ترمذی و نسانی و ابن حبّان و حاکم آورده‌اند که: ابن عباس گفتد: به عثمان گفتم: چه واداشت شما را که انفال را که از مثانی است و براءه را که از مئین است کنار هم گذاشته و بین آنها بسم‌الله ننوشتید و در میان سبع طول قرارشان دادید؟ عثمان گفت: سوره‌هایی با اعداد بر پیغمبر صنازل می‌شد، پس هرگاه چیزی از قرآن بر او نازل می‌گشت، یکی از نویسندگان وحی را فرا می‌خواند و می‌فرمود: این آیات را در سوره‌ای قرار دهید که در آن چنین و چنان ذکر گردیده. و انفال از نخستین سوره‌هایی بود که در مدینه نازل شد، و براءه از آخرین سوره‌های نازل شده قرآن بود و مطالبش شبیه مطالب آن، پس من گمان کردم این سوره از آن است، پیغمبر صبدرود حیات گفت و برای ما بیان نکرد که این از آن است، بدین جهت آن دو را قرین هم قرار دادم و بینشان بسم‌الله ننوشتم، و در سبع‌الطوال قرارشان دادم.

و از جمله: روایتی است که امام احمد به سندی حسن از عثمان‌بن ابی‌العاص روایت کرده است که گفت: در خدمت رسول‌الله صبودم که ناگاه آن حضرت دیده خود را بالا برد و پس از اندکی باز به حال اول بازگشت و فرمود: جبرئیل به نزدم آمد و امر کرد که این آیه را در این قسمت از این سوره قرار دهم: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ[النحل: ۹۰].

و از جمله: روایتی است که امام بخاری از ابن‌الزبیر آورده که گفت: به عثمان گفتم: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ[البقرة: ۲۳۴]. را آیه دیگری نسخ کرده است، چرا آن را می‌نویسی و ترک نمی‌گویی؟ گفت: ای پسر برادرم، من چیزی را از جایش تغییر نمی‌دهم.

و از جمله: روایتی است که امام مسلم از عمر فاروق نقل کرده که گفت: از پیغمبر صهیچ مسأله‌ای بیش از کلاله نپرسیدم تا اینکه با انگشتانش به سینه‌ام زد و گفت: آیه تابستانی که در آخر سوره‌ی النساء واقع شده تو را بس است.

و نیز احادیثی که درباره اواخر سوره‌ی البقره آمده است بر این معنی دلالت دارد، و باز از جمله نصوص روایتی است که امام مسلم از ابی‌الدرداء مرفوعاً ذکر کرده است که: کسی که ده آیه از اول سوره‌ی الکهف را از بر کند از شرّ دجّال در امان می‌ماند. در لفظ دیگری چنین است: هر کس آیات دهگانه سوره الکهف را بخواند.

و از نصوصی که به طور اجمال بر این مطلب دلالت می‌کند آنکه: ثابت شده پیغمبر اکرم صسوره‌های متعددی را خواند مانند: سوره‌ی البقره و سوره‌ی آل عمران و سوره‌ی النساء – در حدیث حذیفه- و سوره‌ی الاعراف که در صحیح بخاری آمده: آن را در نماز مغرب خواند، و سوره‌ی قد افلح: نسائی روایت کرده که آن را در نماز صبح خواند تا به ذکر موسی و هارون رسید سرفه‌اش گرفت پس رکوع کرد. و سوره‌ی الروم: طبرانی روایت کرده که در نماز صبح خواند، و سوره‌ی الم تنزیل و هل اتی علی‌الإنسان: به روایت شیخین این دو سوره را در نماز صبح جمعه می‌خواند، و سوره‌ی ق: در صحیح مسلم است که آن را در خطبه می‌خواند، و سوره‌ی الرحمن: در مستدرک و غیر آن است که حضرتش آن را بر جن خوانده، و سوره‌ی والنجم: در صحیح است که بر کفار در مکه خواند و در آخرش سجده کرد و سوره‌ی اقتربت که به `روایت امام مسلم با سوره‌ی ق در نمازهای عید و جمعه می‌خواند، و سوره‌ی المنافقون در صحیح مسلم است که آن حضرت آن را در نماز جمعه می‌خواند، و سوره‌ی الصف: در مستدرک از عبدالله بن سلام است که هنگامی که این سوره نازل شد پیغمبر صآن را تا آخر بر آنها خواند، و درباره سوره‌های مختلفی از قسم مفصل روایاتی هست که آن حضرت آنها را در حضور صحابه خوانده، و اینها دلالت می‌کند که: ترتیب آیات توقیفی است، و صحابه آیات را برخلاف ترتیبی که پیغمبر صمی‌خواند قرار نمی‌دادند، و این مطلب به مرتبه تواتر رسیده است.

البته بر این مبنی اشکالی پیش می‌آید به خاطر روایتی که ابن ابی داود در کتاب المصاحف از طریق محمدبن اسحق از یحیی‌بن عبادبن عبدالله بن الزبیر از پدرش آورده است که گفت: حارث‌بن خزیمه این دو آیه را از آخر سوره‌ی براءه آورد و گفت: شهادت می‌دهم که آنها را از پیغمبر اکرم صشنیدم و درک کردم، عمر گفت: من نیز شهادت می‌دهم که از آن حضرت شنیده‌ام، سپس گفت: اگر سه آیه بود آنها را یک سوره قرار می‌دادم، ولی آخرین سوره‌ی قرآن را بنگرید و این دو آیه را به آن محلق کنید.

ابن حجر گفته: ظاهر این خبر آن است که آنها [یعنی صحابه] آیات سوره‌ها را به اجتهاد خود تألیف می‌کردند، ولی سایر اخبار دلالت دارد که آنها جز با توقیف کاری انجام نمی‌دادند.

می‌گویم: و معارض این خبر روایتی است که همان ابن ابی‌داود از طریق ابوالعالیه از ابی‌بن کعب آورده است که: آنها قرآن را جمع کردند و چون به آیه‌ای که در سوره‌ی براءه است: ﴿ثُمَّ ٱنصَرَفُواْۚ صَرَفَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ[التوبة: ۱۲۷]. رسیدند گمان کردند این آخرین آیه‌ای است که نازل شده، ولی ابی گفت: رسول‌الله صپس از این آیه دو آیه دیگر به من آموخت:

﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ[التوبة: ۱۲۸-۱۲۹].

و مکی و غیر او گفته‌اند: ترتیب آیات در سوره‌ها به امر پیامبر صبود و چون در اول سوره‌ی براءه به بسم‌الله امر نفرمود همین‌طور آن را قرار دادند.

و قاضی ابوبکر در کتاب الإنتصار گفته: ترتیب آیات امری واجب و حکمی لازم است که جبرئیل می‌گفت: (فلان آیه را در فلان قسمت بگذارید). و نیز گفته: به نظر ما تمام قرآنی که خداوند آن را نازل فرمود و نوشتن آن را دستور داد و آن را نسخ نکرد و پس از نزول تلاوتش را رفع ننمود همین است که مصحف عثمان محتوی آن است و در میان دو جلد آن قرار دارد، و از آن چیزی کم نشده و به آن اضافه نگشته و نظم و ترتیبش بر آنچه خداوند منظم فرموده و رسول خدا ترتیب داده ثابت است، آنچه مقدم بوده مؤخر نشده و آنچه مؤخر بوده مقدم نگردیده، و ترتیب آیات هر سوره و جاها و مواقع آنها را امت از رسول اکرم صضبط کرده‌اند همچنان که خود قراءت‌ها و تلاوتش را ضبط کرده‌اند، و احتمال دارد که خود پیغمبر صسوره‌هایش را ترتیب داده باشد و ممکن است آن را به امت واگذارده باشد که پس از خودش این کار را انجام دهند و خود آن حضرت اقدام ننموده باشد. سپس گفته: احتمال دوم به واقع نزدیک‌تر است.

و از ابن وهب آورده است که گفت: از مالک شنیدم که می‌گفت: بنابر آنچه از پیغمبر صمی‌شنیدند قرآن تألیف شد.

و بغوی در کتاب شرح‌السنه گفته است: صحابه شقرآن را که خداوند بر پیامبرش نازل کرده بود گرد آوردند بدون اینکه آن را زیاد و کم نمایند، تا مبادا با از بین رفتن حافظانش چیزی از آن کم شود، پس آن را همان‌گونه که از پیامبر صشنیده بودند نوشتند بدون اینکه مطالب آن را پس و پیش کنند یا از برای آن ترتیبی قرار دهند که رسول اکرم صنگرفته باشند، و پیغمبر اکرم صآنچه از قرآن بر او نازل می‌شد به ترتیبی که اکنون در مصحف‌های ما موجود است به اصحاب خود تلقین می‌کرد و به آنان می‌آموخت، با اعلام و اطلاع جبرئیل به هنگام نزول هر آیه که: این آیه بعد از فلان آیه در فلان سوره نوشته شود، پس ثابت شد که کوشش صحابه بر این بود که قرآن را یکجا جمع کنند نه اینکه آن را ترتیب دهند؛ زیرا که قرآن در لوح محفوظ به همین نحو نوشته شده است؛ خداوند متعال آن را یکجا به آسمان دنیا فرو فرستاد سپس آن را به طور متفرق هنگام احتیاج نازل می‌کرد، و ترتیب نزول غیر از ترتیب تلاوت و خواندن آن است.

و ابن الحصار گفته: ترتیب سوره‌ها و جا دادن آیات در مواضع مخصوص براساس وحی بوده، رسول خدا صمی‌فرمود: «فلان آیه را در فلان موضع قرار دهید» و از روایت متواتر یقین حاصل است که رسول اکرم بدین ترتیب تلاوت فرموده و از اینکه صحابه اجماع کرده‌اند که آیات را این طور در مصحف قرار دهند.