روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۱۱- همراهی ابوبکر با پیامبر در غار ثور دلیل بر ثبوت خلافت او نیست!... [۱۰].

ادعای ۱۱- همراهی ابوبکر با پیامبر در غار ثور دلیل بر ثبوت خلافت او نیست!... [۱۰].

جواب ما:

خوب است که قبول داری، ابوبکر در غار ثور همراه پیامبر بود. نوه‌های شیعۀ تو در قرن ۲۱ می‌گویند: او ابوبکر دیگری بود و از بیخ قضیه را منکرند! البته این دسته از تو عاقل‌ترند! چون می‌دانند همراهی ابوبکر با رسول در غار اگر دلیل بر ثبوت خلافت ایشان نیست، دست کم دلیل ثبوت ایمان او هست. دلیل اخلاص او، دلیل اعتماد رسول به او و دلیل همراهی او با رسول در وقت خطر است. و این مسائل شیعۀ قرن ۲۱ را خوش نمی‌آید و همه چیز را حاشا می‌کنند. و البته دیوار حاشا بلند است! خیلی بلند.

ادعای ۱۲- نماز خواندن ابی بکر با امت (به فرض ثبوت) دلیل حق تقدم در امر خلافت نخواهد بود.

پادشاهی که ولیعهد دارد، اما در جشن‌ها یا افتتاح پروژه‌ها یکی از بستگانش را به عنوان نماینده می‌فرستد آیا بعد از مرگ پادشاه، آن نماینده حق دارد که دعوی پادشاهی کند؟.

منصفانه قضاوت کنید؛ درچند نماز، امام بودن یا چند روز با پیامبر در غار بودن به ابوبکر مقام علی را می‌دهد. آیا با این همه حدیث که دربارۀ علی آمده است، این [با او] برابر است؟... [۱۱].

جواب ما:

باید دانست که حضرت محمدصهرگز امر امامت در نماز را؛ در وقت حضور خود؛ به کس دیگری واگذار نکردند. چهار خلیفۀ راشد هم هرگز نایبی برای نماز نگرفتند؛ نماز به امامت خودشان خوانده می‌شد. امر نماز بسیار مهم بود.

شهادت خلیفۀ دوم، خلیفۀ سوم را محتاط نکرد. همواره خودشان امام جماعت مسجد بودند و خلیفۀ چهارم هم، در محراب جانش را از دست داد. پس منصب امامت مهمترین منصب بود. حضرت حسن هم که خلیفه شد، خودش در نماز امام بود.

پس وقتی پیامبر بیمار بودند و در حضور علی، ابوبکر را امام کرد وعلی پشت سر ابوبکر نماز خواند، این هم هیچ معنی ندارد جز برتری ابوبکر بر علی و...

مثال شما هم در جای خود درست نیست؛ درستش این است که بگویید: پادشاهی، نماینده‌ای به سفارت فرستاد و مدعی ولیعهدی را زیر دست سفیر قرار داد و این زیر دست بودن مدعی، خود دلیلی است بر بی‌پایه بودن ادعای او.

علی پشت سر ابوبکر و به امامت ایشان نماز خواند. پس کتابت را با زحمت فراوان از احادیث اهل سنت پر کردی تا برتری علی را ثابت کنی و این همه حدیث در حق ابوبکر را نادیده گرفتی.

فقط یک حدیث کافی بود تا بدانی علی به مقام ابوبکر نمی‌رسید.

حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ حَدَّثَهُ قَالَ نَظَرْتُ إِلَى أَقْدَامِ الْمُشْرِكِينَ عَلَى رُءُوسِنَا وَنَحْنُ فِى الْغَارِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ نَظَرَ إِلَى قَدَمَيْهِ أَبْصَرَنَا تَحْتَ قَدَمَيْهِ فَقَالَ « يَا أَبَا بَكْرٍ مَا ظَنُّكَ بِاثْنَيْنِ اللَّهُ ثَالِثُهُمَا». (بخاری و مسلم)

حضرت انس نقل می‌کند که ابوبکر برایم گفت:

دیدم پاهای مشرکان را که در بالای سر ما ایستاده بودند! و ما در غار بودیم؛ پس گفتم: ای رسول الله، اگر یک نفر از آن‌ها به پایین بنگرد ما را می‌بیند.

فرمود: ای ابابکر، چیست گمان تو به آن دو نفری که سومی آن‌ها، الله است!

ای داعی، اگر به کتاب‌های ما مراجعه می‌کنی، باید این حدیث را هم می‌دیدی. چرا حدیث به این مشهوری را در کتاب‌های ما نمی‌بینی؟!.

[۱۰] ص ۲٩. [۱۱] ص ۳۰.