روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۱٩۳- امامت ابوبکر با اجماع امت نبود

ادعای ۱٩۳- امامت ابوبکر با اجماع امت نبود

او در این مناظرۀ خیالی حرفی را از زبان سنی می‌گوید تا بتواند جوابش را بدهد. از زبان سنی می‌گوید:

امت اجماعاً بر خلافت ابی بکر حکم نمود و تسلیم شدند.حتی مولانا علی (کرم الله وجهه). بدیهی است اجماع امت حجت است و آن اجماع واجب؛ زیرا رسول الله فرمود: «لا تجتمع امتي علی الخطاء.»یعنی: «امت من اجتماع بر خطاء و ضلالت و گمراهی نمی‌نمایند».

علاوه بر اجماع که هر عاقل و دانایی را به زمین تسلیم فرود می‌آورد، کبرسن و شیخوخیت حق تقدم را به أبی بکر و عمر داد نه به علی (کرم الله وجهه) با تمام فضل و کمال و نزدیکی به رسول الله که مورد قبول تمام امت بود.

و نیز، حدیثی را خلیفه عمرسنقل نمود و فرمود: «لا يجتمع النبوة والملك في اهل بيت واحد»،

«یعنی، نبوت و سلطنت در یک خانواده جمع نخواهد شد».

علی (کرم الله وجهه)را از مقام خلافت ساقط نمود؛ چون علی اهل بیت رسول الله بود؛ لذا نمی‌شد واجد مقام خلافت گردد... [۲۳۳].

جواب ما:

البته که امت بر ضلالت متفق نمی‌شوند. اما تو نمی‌توانی بگویی که چون حضرت سعد بن عباده در انتخاب متفق با بقیه نبود، پس خلافت ابوبکر درست نیست.

ما نمی‌گوییم که همه انتخاب کردند. می‌گوییم: اکثریت قریب به اتفاق انتخاب کردند و عدۀ کمی هم یا بعد بیعت کردند یا تحت امر حکومت زندگی کردند و این حرف‌های عجیب را که ما خلیفه‌ایم، عنوان نکردند!.

دوم، ما نمی‌گوییم که پیر بودن دلیل بر مشروعیت است. چرا این حرف را در دهان ما می‌گذارید.

سوم، حدیثی که از امیر المومنین عمر نقل کردی، دروغ محض است. تو از زبان سنی، هر حرفی را که دلت می‌خواهد را می‌گویی تا جواب دادن برایت آسان باشد. اگر می‌خواهی دلیل ما را دربارۀ برحق بودن خلافت ابوبکر بشنوی، یکی این است که می‌گوییم: در قرآن اشاره‌ای به این امر مهم نشده است که شما می‌گویید: علی را خدا انتخاب کرد! پس این گفتۀ شما حقیقت ندارد!.

ای کسی که عزیز دل ما نیستی، امر خلافت مهم بود یا نبود؟ اگر نبود، چرا این کتاب ۱۰۵۰ صفحه‌ای را نوشتی؟ چرا زندگیت را وقف این موضوع کردی؟ پس بود! اگر بود، چرا قرآن ذکری از این موضوع مهم ندارد؟.

باز آیات را تاویل نکنی!.

با مقامی که شما به علی می‌دهید قران، باید نام او را ذکر می‌کرد. باید صد بار ذکر می‌کرد. مگر نمی‌گویید: علی از همۀ پیامبران افضل است؟ پس باید ذکر می‌کرد. حالا که قرآن یادی از علی نکرده است، پس شما چکاره هستید؟.

می‌گوید:

وا عجب از تشکیل چنین دستۀ کوچکی در یک مکان سر پوشیدۀ کوچک که آن را اجماع نامگذاری کنند و بعد از هزار و سیصد و سی و پنج سال هنوز هم روی این حرف و عمل غلط با تعصب پافشاری و ایستادگی نمایند و بگویند: اجماع امت دلیل برحقانیت خلافت است؛ یعنی، چنین اجماعی که چند نفر در مکان سر پوشیدۀ سقیفه جمع شده‌اند و مقدّرات یک ملت و امت را به دست یک نفر دادند، حق بود و باید مورد تبعیت قرار گیرد؟!.

جواب ما:

مرتب تکرار می‌کنی: دستۀ کوچک و قلیل!! خب این سوال را جواب بده که این دستۀ کوچک و قلیل چگونه تصمیم خود را به یک دستۀ بزرگ و کثیر و شجاع تحمیل کردند؟!.

بگو: آیا همه بیعت کردند یا نه؟ حالا که اکثر حاضران بیعت کردند، دلیلی است که آن‌ها هم می‌دانستند که در حقیقت، این دستۀ کوچک و قلیل در کمیت، اصل و اساس اسلام بودند.

به قول خودت: یکی مرد جنگی به از صد هزار.

معلوم است که حق نصمیم گیری از آنِ مردم مدینه بود نه مکی‌ها نه قبایل عرب.

می‌گوید:

بر فرض تسلیم فرمودۀ شما (مراد اجماع عقلاء و کبار اصحاب بود) باشیم، آیا عقلاء و کبار از صحابه، همان عده‌ای بودند که در زیر سقف سرپوشیده و کوچک سقیفه به پیشوایی ابی بکر و عمر و ابو عبیدۀ گور کن (جراح) رأی دادند و بیعت نمودند؟!

آیا در سایر بلاد مسلمانان، عقلاء و بزرگان صحابه نبودند؟! آیا تمام عقلاء قوم و کبار از صحابه، در حین وفات رسول الله در همان سقیفۀ مدینه جمع بودند؟.

جواب ما:

بقیه چه کسانی بودند؟ حاضران، بزرگان انصار و مهاجر بودند. آن‌هایی هم که نبودند، قبول کردند. چرا قبول کردند؟ می‌توانستند قبول نکنند. ابوبکر و عمر که ارتش یا قومی نداشتند.

[۲۳۳] ص۴۸۰.