ادعای ۱۳۴- میگوید: تا بنده به مقام رضا نرسد، الله از او راضی نمیشود. پس این روایت، دروغ است... [۱۵۰].
جواب ما:
ما هم میگوییم: دروغ است. اما گناه از توست که مناظره گری از بیسوادترین بیسوادان انتخاب کردی که به یک حدیث دروغ چسبیده و این همه روایات درست را ذکر نکرده است. مثل این روایات:
رسول اللهصفرمود: «ابوبکر از همۀ مردم در مال امینتر و همراه با من است. اگر غیر از خدا دوستی را بر میگزیدم، بیشک ابوبکر را دوست خود قرار میدادم».
در مسجد هیچ دری باز نشود جز در ابوبکر.
در صحیحین از حدیث عبدالله بن عمرو بن عاص آمده است: «پیامبرصاو را بر لشکر ذات السلاسل گماشت و گفت: پیش پیامبر آمدم و پرسیدم که محبوبترین فرد نزد شما کیست؟ گفت: عایشه. گفتم: از میان مردها چه کسی است؟ گفت: پدر او. گفتم: بعد از آنها چه کسی؟ گفت: عمر بن خطاب. سپس افراد دیگری را ذکر نمود.»
در حدیث ابودرداء آمده است که میگوید: «من نزد پیامبر نشسته بودم که ابوبکر در حالی که دامن پیراهنش را گرفته بود و زانویش پیدا بود، سر رسید. پیامبر گفت: صاحب و یاور و همراه شما خبری دارد. آنگاه ابوبکر سلام کرد و گفت: ای رسول الله، میان من و عمر بن خطاب قضیهای اتفاق افتاد و من عجله کردم و الان پشیمان شدم از او خواستم که مرا ببخشد، اما او امتناع کرد. برای همین پیش شما آمدم. آنگاه پیامبرصسه بار گفت: خداوند تو را ببخشایدای ابوبکر. سپس عمر پشیمان شد و به نزد ابوبکر در خانهاش رفت و از او جویا شد. گفتند: اینجا نیست. پس نزد پیامبر آمد و پیامبر چهرهاش را از او برگرداند تا اینکه ابوبکر به رحم آمد و بر روی زانویش خم شد و گفت ای رسول الله.
رسول اللهصفرمود: خداوند مرا به سوی شما فرستاد؛ مرا تکذیب نمودید اما ابوبکر مرا تصدیق نمود، و با مال و جان خود با من همدردی و همیاری نمود. آیا یار مرا رها نمیکنید(دوبار این جمله را تکرار کرد)؟ بعد از آن دیگر کسی او را آزار نداد».
ابن شاهین بعد از روایت این حدیث میگوید: «ابوبکر در این فضیلت تنهاست و کسی با او شریک نیست».
در صحیحین از انس بن مالک از ابوبکر آمده است که میگوید: «وقتی در غار بودم به رسول الله گفتم: اگر یکی از آنها زیر پایش را نگاه کند ما را میبیند. فرمود: چه فکر میکنی ای ابوبکر، دربارۀ دو فردی که سومین آنها خداست؟».
در صحیحین از حدیث عایشه آمده است که پیامبر فرموده است: «من قصد کردم که به سوی ابوبکر قاصدی بفرستم و فرستاده و عهد را به او واگذار کنم تا کسی آرزو و ادعای [حکومت] نکند. و بعد گفتم که خداوند (از غیر او) ابا میورزد و مؤمنان دفاع میکنند یا خداوند دفاع میکند و مؤمنان ابا میورزند (از غیر او)».
در حدیث ابو موسی اشعری آمده است که میگوید: بیماری رسول الله شدت گرفت. آنگاه فرمود: «به ابوبکر دستور بدهید که بر مردم نماز بخواند. عایشه گفت: ای رسول الله، ابوبکر مردی است نازک دل و هنگامی که در جای شما میایستد، نمیتواند نماز بخواند. فرمود: به ابوبکر بگو که بر مردم نماز بخواند. شما (زنها) همچون زنان پیرامون یوسف هستید».
راوی میگوید: «ابوبکر در زمان حیات رسول الله بر مردم نماز خواند».
پیامبر دربارۀ ابوبکر فرمود: «إنه أمن الناس عليه في صحبته وماله»
«او پیش از همۀ مردم در دوستی و اموالش بر گردن من حق دارد».
پیامبر دربارۀ ابوبکر فرمود: «لو کنت متخذاً غير ربي خليلاً لا تخذت أبا بکر».
«گر غیر از پروردگار دوستی بر میگزیدم، بیتردید ابوبکر را برای دوستی انتخاب میکردم».
پیامبر به خاطر او و دفاع از او خشمگین شد تا اینکه چهرهاش بر افروخته شد و از او جانبداری میکرد و سه بار برای او طلب آمرزش کرد.
پیامبرصفرمود: «پس از آنکه قریش مرا تکذیب کردند، ابوبکر بدون تردید مرا تصدیق کرد».
پیامبرصفرمود: «آیا دوستم را برایم رها میکنید؟» و این سخن را خطاب به هیچ احدی نگفته است که نشان دهندۀ این است که او را از میان صحابه برای دوستی انتخاب کرده بود به طوری که هیچ کس به این مقام در دوستی پیامبر دست نیافته بود.
اشارۀ پیامبر به خلافت او و تلاش برای نوشتن این امر و سپس رها کردن این امر با ایمان و یقین به پروردگار و اینکه فرمود: خداوند و مؤمنان از خلیفه شدن غیر او ابا و امتناع میکنند و این از بزرگترین فضایل اوست که هیچ کس در برتری او بعد از پیامبر شکی ندارد.گواهی و شهادت اصحاب پیامبر از جمله علی بر این بود که او بعد از پیامبر بهترین مردم بود. همچنین عمر میگفت: از میان جمع، بزرگ صحابه و بهترین آنها و سرورشان و دوست داشتنیترین فرد آنها در نظر پیامبر، ابوبکر بود. هیچ کس این امر را انکار یا تقبیح نکرد که این امر نشان دهندۀ اجماع آنها بر این نکته است.
و داعی شیاد همۀ این حدیثها را نادیده گرفته است و به دنبال حدیثی دروغین رفته تا بگوید من در بحث برنده شدم.
خوانندۀ محترم، آیا این است سطح علمی شیعهها در مناظره؟! عجیب اینکه شیعهها به این کتاب خیلی مینازند!.
میگوید:
- حدیث ابی بکر و عمر که دو سید از پیران اهل بهشتاند، ساختگی است.
این حدیث ساختگی است به دلیل عقلی و نقلی. سند نقلی، این است که سند حدیث ضعیف است... [۱۵۱].
جواب ما:
این چه حکایتی است که اگر حدیث در مدح ابوبکر باشد، دنبال سند میگردی اما اگر در مدح علی باشد، گفتۀ ما را کافی و درست میدانی؛ حتی اگر نجار سر کوچه گفته باشد. آیا تا به حال یک حرف سلیمان بلخی را در مدح علی رد کردهای؟ این است انصاف تو!!.
اما این حدیث، صحیح است به گفتۀ آلبانی و ابن کثیر و ابن قتیبه و مناوی و دیگران.
گفتی:«در بهشت همه جوانند و پیری نیست تا ابوبکر وعمر سید و سرور آنان باشند».
دلیل عقلی تو بر رد این حدیث این است که:
مدار جنت، بر دنیا است و بهشت امتداد دنیاست. بهشتیان برای عمل دنیایی خود به بهشت میروند. منظور این است که ابوبکر و عمر، سید مردانی هستند که در دنیا به پیری رسیدهاند. اگر اینطور نیست، چرا پیامبر فرمود: حسن و حسین، دو سید جوانان اهل بهشتاند. وقتی در بهشت همه جوانند، این تاکید بر جوانان برای چیست؟
در حدیث دیگری است که کودکان کفار در بهشت خادمند. پس اعتبار حرف بر حالت دنیا است. حالا فهمیدی؟.
[۱۵۰] ص ۳۵۵. [۱۵۱] ص ۳۵۶.