روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۴۳۸- علم غیب را غیر از خدا، احدی نداند اما... [۵٧۸].

ادعای ۴۳۸- علم غیب را غیر از خدا، احدی نداند اما... [۵٧۸].

در این جا، مناظره کنندۀ سنی چند آیه آورده و استدلال کرده است که با استناد به این آیات، غیر از الله کسی غیب نمی‌داند. آیه‌ها عبارتند از:

آیه ۵٩ از سورۀ انعام که می‌فرماید:

﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩[الأنعام: ۵٩]

«کلید خزائن غیب نزد خداست و کسی جز خدا بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریا است همه را می‌داند و هیچ برگی از درخت نیفتد مگر آنکه او آگاه است و هیچ دانه در زیر تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتاب مبین مسطور است».

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ[الكهف: ۱۱۰]

«(ای رسول) بگو: به امت که من مانند شما بشر هستم (تنها فرق من با شما اینست) که به من وحی می‌رسد. جز این نیست که خدای شما، خدای یکتا است.»

در آیه ۱۸۸ از سوره اعراف می‌فرماید:

﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ١٨٨[الأعراف: ۱۸۸]

«(ای رسول) بگو به امت که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا بر من خواسته است و اگر من از غیب جز آنچه وحی شده بر من (یعنی به افاضه غیب الغیوب) آگاه بودم بر خبر و نفع خود همیشه می‌افزودم و هیچگاه زیان و رنج نمی‌دیدم. من نیستم مگر رسولی ترساننده و بشارت دهندۀ اهل ایمان».

و در آیه ۳۱ سوره ۱۱ (هود) فرموده:

﴿وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٞ[هود: ۳۱]

«و من به شما نمی‌گویم که خزائن خدا نزد من است و نه مدعیم که از علم غیب حق آگاهی دارم».

حالا جواب داعی را بخوانید:

و در آیه ۶۵ از سوره النمل فرمود:

﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٦٥[النمل: ۶۵]

«(ای رسول ما) بگو که در همه آسمان‌ها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست و هیچ نمی‌دانند که چه هنگام زنده و بر انگیخته خواهند شد».

مگر نه اینست که در آیه ۱٧٩ سوره آل عمران فرمود:

﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُطۡلِعَكُمۡ عَلَى ٱلۡغَيۡبِ[آل عمران: ۱٧٩]

«خدای متعال، همه شما را از سرّ غیب آگاه نسازد».

اما علم غیبی که ما برای انبیاء و اوصیای آن‌ها قائلیم، شرکت در صفت خدایی نیست؛ بلکه قسمتی از وحی و الهام است که از جانب خدا بر آن‌ها نازل و پرده‌ها برداشته می‌شود و حقایق را بر آن‌ها می‌نمایاند.

خوبست مطالب را باز کنیم و واضح‌تر حقیقت را بیان نماییم تا کشف حجاب گردد و شیّادان در عقاید شیعیان دخالت‌های بی‌جا ننمایند و تهمت نزنند و نگویند که شیعیان مشرک هستند، چون امامان خود را شریک در علم خدا می‌دانند.

و اما قسم دوم از علم عرضی را علم لدنی می‌گویند؛ یعنی، بی‌واسطه کسب فیض می‌نمایند. بدون تحصیل و تلقین حروف، افاضۀ مستقیم از مبدء فیّاض علی الاطلاق می‌شود و عالم می‌گردد.

چنان‌که در آیه ۶۵ از سوره کهف فرموده است: ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا٦٥[الكهف: ۶۵]

احدی از شیعیان نگفته و ادعاء ننموده است که علم به مُغیـَّبات [۵٧٩]جزء ذات پیغمبر و امام است؛ یعنی، ذاتاً پیغمبر و امام‌ها عالم به علم غیب بوده‌اند به همان صورتی که خدای متعال عالم است.

و اگر کسی چنین ادعایی نماید، قطعاً جزو غُلات و کافر می‌باشد و ما شیعیان امامیه از آن‌ها بیزاری می‌جوییم. آنچه ما می‌گوییم و به آن عقیده داریم، این است که حضرت احدیت (جل و علا) مجبور و محدود نمی‌باشند بلکه فعال ما یشاء و قادر بالاستقلال می‌باشند. در مواقعی که مشیت او تعلق گیرد به هر خلقی از مخلوقات که صلاح و مقتضی بدانند، علم و قدرت می‌دهند. گاهی به واسطۀ معلم بشری و گاهی بی‌واسطه، افاضه فیض می‌نمایند که از آن علم بی‌واسطه، تعبیر به علم لدنی و علم غیب می‌نماییم. به قول شاعر:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد

جواب ما:

اما دلیل شما کجاست؟ آیۀ ۶۵ از سوره کهف که مربوط به یار موسی است! آیا علی در زمان موسی زنده بود! دیدید ترفند شیعه‌ها را! ترفند این است که حق را با باطل درمی آمیزد تا مخاطب فریب بخورد.

زمانی که شیعه بودم، یادم می‌آید که دعاهای مفایتح الجنان را صبح‌ها می‌خواندم. اولش خیلی جالب بود. توحید الهی بود:

حسبی الله، حسبی الخالق من المخلوقین حسبی الرازق من المرزوقین... آخرش خراب می‌شد:

يا محمد يا علي اکفياني وانتما لي کافيان...

در این جا هم اول می‌گوید: غیر از الله هیچ کس غیب نمی‌داند. خوب این حرف را محکم و با یقین می‌گوید و بعد ادامه می‌دهد که آیا امکان ندارد الله از سرچشمه غیب خود به بنده‌ای بدهد! و بعد نتیجه می‌گیرد به حضرت محمد داده و حضرت محمد به علی داده است و علی عالم الغیب و الشهاده است!.

در جواب می‌گویم: امکان داشتن کاری دلیل بر به وقوع پیوستن آن نیست! امکان دارد که الله انسانی را طوری خلق کند که از مقعد بخورد و از راه دهان قضای حاجت کند، اما امکان داشتن، دلیل بر بودن چنین آدمی نمی‌تواند باشد...

تو اول برادری علی را ثابت کن. ببخشید پدربزرگ بودن علی را ثابت کن! بعد تقاضای ارث کن. آخر تو می‌گویی علی از همه انبیاء افضل است پس برادر انبیاء نیست!چیزی بالاتر است! تو اول مهم بودن علی را در قرآن ثابت کن بعد او را عالم به غیب و آشکار و نهان بدان؟!

[۵٧۸. - ص ٩۰۲. [۵٧٩] چیزهای غیبی و پنهانی.