روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۴۱۳- عمر، حکم تیمم را نمی‌دانست

ادعای ۴۱۳- عمر، حکم تیمم را نمی‌دانست

مسلم بن حجاج در باب تیمم «صحیح» و حمیدی در «جمع بین صحیحین» و امام احمد حنبل در «مسند» [۵۱۲]و بیهقی در «سنن» [۵۱۳]و ابی داود در «سنن» [۵۱۴]و ابن ماجه در «سنن» [۵۱۵]و امام نسائی در «سنن» [۵۱۶]و دیگران از اکابر علمای خودتان به طرق مختلفه و الفاظ متفاوته نقل نموده‌اند که در زمان خلافت عمر مردی نزد وی آمد و گفت: من جنب شده‌ام و آبی نیافته‌ام که غسل نمایم، نمی‌دانم چه کار کنم؟.

خلیفه گفت: هرگاه آب نیافتی، نماز مکن تا آب به دست بیاید و غسل نمایی؟! عمار یاسر از صحابۀ حاضر بود؛ گفت: ای عمر، یادت رفته است که در یکی از سفرها من و تو بر حسب اتفاق احتیاج به غسل پیدا نمودیم و چون آب نبود تو نماز نخواندی و من گمان کردم که تیمم بدل از غسل آن است که تمام بدن را به زمین بمالم؛ لذا خود را به زمین غلطاندم و نماز کردم. وقتی خدمت پیغمبر شرفیاب شدیم، حضرت تبسمی نمود و فرمودند: در تیمم همین قدر بس است که کف دو دست را با هم به زمین بزنیم و بعد هردو کف را با هم به پیشانی بمالیم و کف دست چپ را بر پشت دست راست و بعد کف دست راست را بر پشت دست چپ مسح نماییم... [۵۱٧].

جواب ما:

خواننده به این جمله (به طرق مختلفه و الفاظ متفاوته) خوب دقت کند! مکر این مرد در همین جاست که یک حرف را از مسلم می‌گیرد و یک حرف را از حمیدی تا داستان را فاسد کند. مثل اینکه در لیوانی شیر را با شراب قاطی کنید و بنویسید (مایعات مختلفه و نوشیدنی‌های متفاوته)!.

عمار از حضرت محمد پرسید: در سفر آب نبود. من تمام بدنم را به خاک مالیدم و عمر نماز نخواند. در جواب پیامبر تبسم کرد و فرمود: کافی بود دو دست خود را بر خاک می‌زدی! اما این داستان سرایان یادشان می‌رود که عکس العمل پیامبر را در مقابل عمل عمر بنویسند.

حقیقت در کتب ما ثبت است و آن عمل عمار است که تیمم جنابت را با تیمم وضو قیاس کرد و گمان نمود باید تمام بدن را در خاک بمالد.

البته عمر حکم تیمم بدل از غسل را نمی‌دانست؛ همانطور که عمار نمی‌دانست. تا اینکه رسول الله برایشان گفت. اما در زمان خلافت عمر، سوال کننده در سفر نبود بلکه مقیم بود و عمر فکر کرد که آب نیافتن مقیم چون آب نیافتن مسافر نیست و عمار به یادش آورد که فرقی ندارد.

در کتب ما این روایت در باب نبودن آب در آبادی نوشته شده است.

علی هم اشتباه کرد. اشتباه که تعجب ندارد. به عمر گفت که خودش شخصاً به جنگ نرود تا شکست اول شکست آخر نباشد. اما در زمان خلافت خودش، شخصاً به جنگ معاویه و خوارج رفت.

[۵۱۲] ج ۴، ص ۳۱٩ و ۲۶۰. [۵۱۳] ج ۱، ص ۲۰٩. [۵۱۴] ج ۱، ص ۵۳. [۵۱۵] ج۱، ص ۲۰۰. [۵۱۶] ج ۱، ص ۶۱ - ۵٩. [۵۱٧] ص ۸۵٩.