ادعای ۴۱۸- مثال علی و غاصبان مثل دزد و زوّار است
هنرپیشهای که نقش سنی مناظره گر را بازی میکند به داعی گفته است:
آنچه مسلم است؛ سیدنا علی خود به طوع و رغبه خلافت خلفاءشرا پذیرفت و به مقام برتری و حق تقدم آنها تسلیم شد. ما را چه رسد که به فرمودۀ شما کاسۀ ازاش گرمتر باشیم و بعد از هزار و سیصد سال بسوزیم و با هم بجنگیم که چرا ابی بکر و عمر و عثمانشرا اجماع امت پسندیده و مقدم بر علی داشتهاند!!.
و داعی جواب داد:
اول، فرمودید: مولانا امیر المؤمنین به میل و رغبت سر تسلیم فرود آورد و راضی به خلافت خلفای قبل از خود شد. مطلبی در این جا یادم آمد که من باب مثال مناسب است، عرض نمایم.
در اوایل مشروطیت ایران که ناامنی طرق و شوارع را فرا گرفته بود، زائرین در مراجعت، گرفتار دستهای از لُصوص [۵۲۴]و سارقان گشتند که آنها را اسیر و اموالشان را تقسیم نمودند در بین اموال قطعهای کفن از آنِ یکی از زوار به دست پیر مردی از دزدان افتاد. گفت: آقایان زوار این کفن مال کیست؟ زائری گفت: مال من است. دزد گفت: چون من کفن ندارم این کفن را به من ببخشید که حلال باشد. گفت: تمام اموال من مال شما، کفن را به من بدهید؛ چون آخر عمر من است و این لباس را به زحمت تهیه کردهام. مایه امیدواری من است.
دزد هرچه اصرار نمود زائر گفت: حقم را به کسی نمیدهم. دزد شلاق را کشید و بنای زدن را گذارد و گفت: آن قدر میزنم تا ببخشی و بگویی حلال باشد. قدری که تازیانه زد، زائر بیچاره فریاد زد: آقا، حلال حلال حلال از شیر مادر حلالتر باشد (خنده حضار).
در مثل مناقشه نیست و مثل برای تقریب اذهان و فهم مطلب است. گویا فراموش نمودید بیانات شبهای قبل را که با دلائل قاطع تاریخی به عرض رسانیدم که به شهادت اکابر علمای خودتان از قبیل ابن ابی الحدید وجوهری و طبری و بلاذری و ابن قتیبه و مسعودی و دیگران آتش به خانه علی بردند او را با سر برهنه و دوش بیرداء به جبر کشیدند و به مسجد بردند و شمشیر برهنه به روی او کشیدند و گفتند: بیعت کن والا گردنت را میزنیم... [۵۲۵].
جواب ما:
این مثال بیربط است! اما دست کم قبول کن که عمر علم بکارگیری از شمشیر را بهتر از علی میدانست.
این را هم قبول ندارند میگویند: علی به خاطر اینکه دین از بین نرود، سکوت کرد. علی چرا ترسید که دین از بین برود؟ تو علی را به اعلی علیین بردی حالا چرا به مقامی آوردی که میگویی: کفنش را به زور شلاق از او گرفتند. آخر علی تاجر مفلوکی نبود که زور دزد به او برسد! او اسدالله بود و از نظر شما قوی ترین، عظیم ترین، عالمترین و خلاصه همهترین بود!.
[۵۲۴. - دزدان. [۵۲۵. - ص ۸۶٧.