ادعای ۲۰۰- علی، فارق بین حق و باطل است
باز سلیمان بلخی، باز گنجی شافعی، باز حدیث دروغ!.
«سيكون من بعدي فتنة. فإذا كان ذلك فالزموا علي بن أبي طالب فإنه أول من آمن بي وأول من يصافحني يوم القيامة وهو الصديق الأكبر وهو فاروق هذه الأمة».
«بعد از مدتی فتنه خواهد بود. پس همراه علی باشید چون او اولین ایمان آورنده به من است و او اولین کسی است که در روز قیامت با من دست میدهد و صدیق اکبر است و جدا کنندۀ حق از باطل است».
و محمد بن یوسف گنجی در «کفایت الطالب» [۲۴۳]همین حدیث را نقل نمود به اضافۀ این کلمات «وهو يعسوب المؤمنين وهو بابي الذي اؤتی منه وهو خليفتي من بعدي».
یعنی: و اوست پادشاه مومنان و اوست باب من که از آن باب بر من داخل میشوند و اوست بعد از من خلیفهام!.
و نیز، محمد بن طلحه شافعی در «مطالب السئول» و خطیب خوارزمی در «مناقب» و ابن صباغ مالکی در «فصول المهمه» و خطیب بغداد در «تاریخ بغداد» [۲۴۴]و حافظ ابن مردویه در «مناقب» و سمعانی در «فضائل الصحابه»و دیلمی در «فردوس» و ابن قتیبه در «الامامة والسياسه» [۲۴۵]و زمخشری در «ربیع الابرار» و حموینی در «فرائد» [۲۴۶]و طبرانی در «اوسط» و فخررازی در «تفسیر کبیر» [۲۴٧]و گنجی شافعی در «کفایت الطالب» و امام احمد در «مسند» و دیگران از علماء شما نقل نمودهاند که رسول اکرم فرمود: علي مع الحق والحق مع عليحیث دار.
و نیز در همان کتابها و همین طور شیخ سلیمان قندوزی حنفی در «ینابیع الموده» [۲۴۸]از حموینی نقل نمودهاند که آن حضرت فرمود: «علي مع الحق والحق مع علي يميل مع الحق کيف مال».
وجود علی بنا به فرمودۀ رسول اکرم، فارق بین حق و باطل بود. چنانکه علمای بزرگ شما اخبار بسیاری در این باب نقل نمودهاند؛ از جمله: شیخ سلیمان بلخی حنفی در «ینابیع» [۲۴٩]و محمد بن طلحه شافعی در «مطالب السئول» و طبری در «کبیر» و بیهقی در «سنن» و نور الدین مالکی در «فصول المهمه» و حاکم در «مستدرک» و حافظ ابونعیم در «حلیه» و ابن عساکر در «تاریخ» و ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه»و طبرانی در «اوسط» و محب الدین در «ریاض» و حموینی در «فرائد» و سیوطی در «در المنثور» از ابن عباس و سلمان و ابی ذر و حذیفه نقل مینمایند که رسول اکرم به دست مبارک اشاره نمود به علی بن ابیطالب و فرمود: «ان هذا اول من آمن بي واول من يصافحني يوم القيمة وهذا الصديق الاکبر وهذا فاروق هذه الامه يفرق بني الحق والباطل... [۲۵۰]».
جواب ما:
علمای حدیث ما، یک صدا میگویند: این حدیث دروغ است؛ زیرا در سلسله حدیث، اسحاق بن بسر ابن مقاتل هست که یک دروغگوی بزرگ و جاعل حدیث است و کسی از او حدیث قبول نمیکند.
تا حالا میگفتی: سلیمان بلخی حنفی!! حالا شد سلیمان قندوزی حنفی!! در حالی که هردو یک نفرند! چرا اسم را عوض کردی؟! شاید برای اینکه مردم از شیندن نام سلیمان بلخی که حالا تبدیلش کردی به سلیمان قندوزی ملول نشوند. مرتب میگویی: ابن طلحه شافعی و گنجی شافعی و سلیمان قندوزی یا سلیمان بلخی و گاهی هم میگویی: سید کلان و زمحشری و حموینی و گنجی شافعی و ابن ابی الحدید.
اینها همه از مردودین هستند؛ یا شیعه هستند یا معتزلی! یا ملحد یا مشرک.
ما یک نفر دیگر از گروه را به شما معرفی میکنیم: آقای عبید الله حسکانی.
در بد بودن این آدم همین بس که وزارت ارشاد ایران کتاب او را پیوسته چاپ میکند و باید بدانید این وزارتخانه در خدمت ترویج مذهب شیعه است درست مثل اینکه علمای سلفی(وهابی) عربستان کتاب آیت الله سیستانی را چاپ کنند آن وقت شما دربارۀ سیستانی چه گمان خواهید کرد؟!
این مرد در اصل حنفی بود؛ اما بعد شیعه شد. استناد به گفتۀ او درست نیست.
اسم من، محمد باقر است. شیعه به دنیا آمدم و شیعه بودم. معلم دینی نیز، بودم؛ اما بعد سنی شدم.
آیا این حقه بازی نیست که سنیها به کتابی که در وقت سنی بودنم نوشتم، استناد کنند که شیعهها حرف ما را میگویند. وقتی کتب اصلی شیعه وجود دارد، من کیستم که به گفته من استناد میکنید؟! وقتی بخاری، مسلم، نسایی و ترمذی و... هست، آخر حسکانی کیست که او را به رخ ما میکشید؟!.
(مکر + مکر) برای فریفتن عوام شیعه.
او اعتقاد داشت که خورشید برای حضرت علی برگشت و شب عقب گرد کرد و دوباره روز شد تا علی نمازش قضا نشود. امام ذهبی به استناد همین گفته، حسکانی را شیعه دانست.
هرکس که حدیث برگشت شمس برای علی را درست بداند، بدون شک از علم حدیث بیخبر است.
یک حقۀ دیگر او، این است که کتابی را که خودشان نوشتهاند به اهل سنت نسبت دادهاند؛ مثلاً کتاب «امامه و سیاسه» را یک ابو قتیبه دیگر نوشته است و با این تشابه اسمی خواستهاند ما را به اشتباه بیندازند! اینها یک طبری غیر از طبری ما هم دارند!.
اما اینکه امامان اهل سنت در کنار قندوزی و همصدا با هم حدیث «حق مع علي وعلي مع حق»را گفتهاند، همه، کذب و دروغ است.
امکان دارد علمای ما حدیثی را نقل کنند و ما قبولش نداشته باشیم. همینطور که نمیشود تا نام حدیثی در طرفداری از علی آمد، آن را بین علمای حدیث علم کنی! آنانکه میخواستند مذهب شیعه را بسازند، احادیث دروغ بسیار ساختهاند که از فیلتر بعضی از کتب حدیث جان سالم به در بردند، اما بعدها علمای علم حدیث آمدند و همه را غربال و راست را از دروغ معلوم کردند.
و تو ای داعی که کبک وار سرت را زیر برف فرو بردهای، همان قدر فرق بین حدیث صحیح و موضوع را نمیدانی که پسر کوچک من فرق بین جواهر و خرمهره را نمیداند.
ای داعی و ای علمای شیعه، بیماری قلبی شما یک درد بیدرمان است! مگر شیطان به شما چه داده است که این طور کمر به خدمت او بستهاید؟! وای به حال شما در دنیا و در قبر و در قیامت و در جهنم و اعوذ بالله من حال اهل النار.
[۲۴۳] باب ۴۴. [۲۴۴] ج۴، ص ۲۱. [۲۴۵] ج۱، ص ۶۸. [۲۴۶] باب ۳٧. [۲۴٧] ج۱، ص ۱۱۱. [۲۴۸] باب ۲۰. [۲۴٩] باب ۱۶. [۲۵۰] ص ۴٩٧.