ادعای ۱۰۶- حدیث منزلة، دلیل است بر اثبات مقام نبوت برای علی
این حدیث را از کتب اهل سنت ذکر کرده است که پیامبر فرمود:
«يا علي اما ان تکون مني بمنزله هرون من موسی الا انه لا نبي بعدي».
«ای علی، آیا راضی نیستی که تو برای من مثل هارون باشی برای موسی؟ جز اینکه بعد از من پیامبری نمیآید... [۱۲۰]».
جواب ما:
۱- پیامبر شاید هرگز فکر نمیکردند روزی هم میآید که مردم میگویند: مقام امامت از نبوت بالاتر است! برای همین به علی گفت که ای علی، تو مثل هارون هستی اما بعد از من پیغمبری نیست.
در ظاهر، منظور رسول این است که ای علی، حد خود را بشناس؛ زیرا بعد از من پیامبری نیست.
اما شیعه میگوید: امام بهتر از پیغمبر است. این حدیث را نباید قبول کرد؛ زیرا با این تفصیل باید پیامبر میفرمود: ای علی تو برای من مثل هارون هستی اما ازهارون هم بهتری زیراهارون پیامبر بود و تو امامی!.
۲- مثل اینکه من به پسر دوستم بگویم که تو مثل پسر منی جز اینکه از من ارث نمیبری. حالا بعد از مرگم این پسر خوانده ادعا کند که من از پسر تو هم بهترم و چون بهترم پس وارثم. هرچند که اسماً نامم وارث (پیامبر) نیست، اما رسماً و عملاً این قدر اختیارات دارم که صد تا وارث در جیبم جا میشود. به نظر شما این حرف معقول است؟!.
۳- شیعه حرف حق را نصفه میگوید و گفتیم که با این روش حتی شیطان پرستان هم میتوانند ادعا کنند که شیطان موجود خوبی بود. این روش، بیارزش و بچه گول زن است.
باید دید که پیامبر این حرف را به چه مناسبتی گفت؟ سر و ته حدیث را قطع کردهاند و تنها، منظور خود را استنباط کردند.
۴- رسول الله به جنگ تبوک رفتند و علی را فرماندار مدینه کردند. این شغل چندان مهمی نبود؛ زیرا شهر از مردان خالی بود و با روحیه سلحشوری علی ناسازگار... حرف مردم هم به آن اضا فه شد که «ببینید رسول الله علی را امیر زنان و کودکان کرده است».
علی آمد پیش رسول که مردم چنین میگویند و پیامبر این حدیث عظیم را در مدح علی گفت.
پس علی هم میدانست که شغل مهمی نیست، اما با این حرفپیامبر، طعنه زنان ساکت شدند. حالا تو به این متوسل شدی که علی با پیامبر در نبوت شریک است! پس طعنۀ مردم و ناراحتی علی چه دلیلی داشت؟.
۵- از این حرفها بیشتر و بهترش را رسول الله در حق اصحاب دیگرش گفته است که در کتب ما ذکر شده است. اگر ما هم مانند شما استنباط کنیم، پس جانشینان پیامبر زیاد میشوند.
حضرت محمد، ابوبکر را به ابراهیم و عیسی تشبیه کرده است. اینکه دلیل نمیشود حالا ابوبکر مثل آنها یا از آنها بهتر باشد یا عمر را به موسی و نوح تشبیه کرده است و علی را بههارون. شما زمین را میبرید آسمان، آسمان را میآورید زمین تا باورهای فاسد خود را تاویل کنید. میدانم که حالا میگویی: حدیثهای مربوط به ابوبکر و عمر را از کتاب شما قبول نداریم.
کتاب ما را که قبول نداری، حدیثهای مربوط به علی را هم قبول نداشته باش و فقط با قرآن و حدیث با ما بحث کن!.
میگوید:
سنیها میگویند: اسناد حدیث منزلة، صحیح است.
دو صفحه را از سند پر کرده است که این حدیث را سنیها روایت کردهاند... [۱۲۱].
جواب ما:
۱ ـ این دلیل دیگری است بر صداقت سنیها... تو که این همه سند از سنیها داری، چرا فقط دربارۀ یک حدیث در مدح علی سخن میگویی...
اگر همۀ احادیثی را که در مدح علی است و سنیها جمع کردهاند، بیاوریم؛ مثنوی هفتاد من کاغذ میشود! پس چرا علمای سنی را دشمن علی میدانید؟ و چرا روایات این راویان صادق را دربارۀ ابوبکر نمیپذیرید؟.
۲ ـ سند بازی تو خالی از حقه بازی نیست. مثل همیشه از ابن مغازلی و خوارزمی و ابن صباغ و سلیمان بلخی و... نقل قول کردهای که قبلاً آنها را معرفی کردهام.
دوباره بگویم که ما این حدیث را قبول داریم که رسول الله وقتی به جنگ تبوک میرفت علی را در مدینه باقی گذاشت و چون در این جنگ اجازه نداد احدی از مسلمانها به مرخصی بروند، این بر علی گران آمد. به خصوص که منافقان شایعه کردند که حضرت محمد از علی خسته شده بود و او را پادشاه کودکان و زنان کرد. علی آمد و گفت: «یا رسول الله مرا میگذاری با زنان کودکان؟».
رسول دلجویی کرد و حرف عظیمی زد که منافقان ساکت شدند؛ گفت:
«تو برای من مثل هارون هستی برای موسی. جز اینکه بعد از من پیامبری نمیآید.»
پس ما قبول داریم که این حدیث با این سند درست است. البته به طرق دیگر هم روایت شده است که همه ضعیف یا ساختگی است.
در حق ابوبکر و عمر هم عین همین حدیث هست که «آن دو به من مثل هارون هستند به موسی» که آن هم ضعیف است و ما به آن استناد نمیکنیم. اما در مجموع، قبول داریم که این حدیث دربارۀ علی صحیح است. حالا این داعی چرا حرص میخورد تا آن را صحیح ثابت کند. در حالی که ما درستی آن را قبول داریم. پشت این اصرارش چه حقه بازی نهفته است؟.
[۱۲۰] ص ۲۸۶. [۱۲۱] ص ۲۸٧.