روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۴۰٧- از دلایل بی‌علمی عمر یکی اینکه گمان می‌کرد حضرت محمد هرگز نمی‌میرد.

ادعای ۴۰٧- از دلایل بی‌علمی عمر یکی اینکه گمان می‌کرد حضرت محمد هرگز نمی‌میرد.

نقل نموده‌اند که چون رسول الله از دنیا رفت، عمر نزد ابی بکر رفت و گفت: می‌ترسم محمد نمرده باشد و حیله کرده (یعنی، خود را به مردن زده) تا دوست و دشمن خود را بشناسد یا اینکه مانند موسی غایب شده باشد و وقتی آمد هر کس با او مخالفت نموده و عاصی شده باشد، به سیاست رساند. پس هرکس گوید: رسول خدا مرده است، من او را حد می‌زنم.

ابی بکر چون این جملات را شنید، شکی در دلش پیدا شد و از این گفتار‌ها اضطرابی در مردم پدید آمد و اختلاف کلمه ظاهر شد. وقتی این خبر را به علی دادند، ایشان با عجله و شتاب خود را به جمعیت رسانید و فرمود: ای قوم، این چه هیاهویی است که برپا نموده‌اید، مگر این آیۀ شریفه را فراموش نموده‌اید که خداوند در حیات رسول الله به ایشان اعلام داشت:

﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ٣٠[الزمر: ۳۰]

یعنی، «تو می‌میری و امت تو هم می‌میرند».

پس به حکم این آیه شریفه، رسول الله از دنیا رفت. این استدلال علی مورد قبول امت واقع شد و به موت آن حضرت یقین نمودند. عمر گفت: گویا من هرگز این آیه را نشنیده بودم!.

ابن اثیر در «کامل و نهایه» و زمخشری در «اساس البلاغه» و شهرستانی در «ملل و نحل» [۵۰۵]و عده‌ای دیگر از علماء می‌نویسند که وقتی عمر فریاد می‌زد: هرگز! پیغمبر نمرده است. ابی بکر خود را به او رسانید و گفت: مگر این طور نیست که خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ٣٠[الزمر: ۳۰]

و نیز، فرمود: ﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ[آل عمران: ۱۴۴]

آنگاه عمر ساکت شد و گفت: گویا هرگز این آیه را نشنیده بودم؛ حالا یقین کردم که وفات نموده‌اند.. [۵۰۶].

جواب ما:

اول، داستان به این صورت نیست تو باز هم از چاشنی دروغ استفاده کرده‌ای و آن را به صورت دیگری نقل نمودی و گفتی: ابوبکر هم شک کرد. این شاهکار تو در دروغ‌گویی است!!.

حضرت عمر از فرط محبت به اسلام و پیامبر، حقیقتی آشکار بر او پنهان ماند؛ اما همین که ابوبکر آیه را تلاوت کرد، چون موم نرم شد و بر زمین نشست و گریست!.

عمر در آن مقام اشتباه بزرگی کرد؛ اما این مسأله از مقام و اعتبار او نمی‌کاهد. ما مانند شما نیستیم تا بزرگان خود را معصوم بدانیم؛ یعنی، ما از اشتباه اولیاء الله تعجب نمی‌کنیم. اما فرق اولیاء با مردم عادی این است که به محض شنیدن دلیل،سریع از خطای خود توبه می‌کنند.

اولین بار است که می‌شنوم علی این آیه را تلاوت کرده تا حالا همه می‌گفتند: ابوبکر آیه را تلاوت کرده است. شیعه همواره کار خوب دیگران را به علی نسبت می‌دهد. در هر حال، عالم و فقیه اگر خطا کند، دلیل نمی‌شود که دیگر فقیه نیست! البته اگر یک امام خیالی درست کنیم که علم غیب دارد و عالم غیب و شهاده است، آن وقت آن آدم خیالی هرگز خطا نمی‌کند(اما نمی‌دانم چرا باز انگور زهر دار و آب زهر آلود می‌خورند و می‌میرند؟!).

در ضمن اول داستانش را بخوانید یک دروغ خنده دار از زبان عمر گفته «که گمان می‌کنم محمد خود را بمردن زده تا دوست و دشمن را بشناسد».

آیا عمر نمی‌دانست کسی که بتواند خود را مرده و بعد زنده کند مرد توانایی است و دوست و دشمن را بدون خود را بمردن زدن میشناسد؟

حالا شما بگویید این شیعه هذیان می‌گوید یا نه..... دشمنی با عمر آن‌ها را کور کرده دروغ گفتن هم بلد نیستند تهمت زدن هم بلد نیستند!!!.

[۵۰۵] مقدمۀ چهارم. [۵۰۶] ص ۸۵۳..