ادعای ۲۳٩- عدد دوازده در قرآن اشاره به ۱۲ امام است
﴿۞وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَيۡ عَشَرَ نَقِيبٗاۖ﴾[المائدة: ۱۲]
یعنی: «بدرستی که الله از بنی اسرائیل عهد گرفت و در بین آنها ۱۲ نقیب بر انگیخت».
مثل امامان ما در اسلام...
جواب ما:
این آیه مربوط به ۱۲ امام شما نیست! بنی اسرائیل چه ربطی به شما دارد؟.
این مصداق من آنم که رستم یلی بود در سیستان ... است من ثابت کردم که هر دوازدهای، دوازده امام شما نیست. ۱۲ نقیب، به ۱۲ خلیفه چه ربطی دارد؟ در قوم نوح ۵ تن مذمت شدند؛ اما این تشابه عددی دلیل نمیشود که ۵ تن شما را رد کنیم.
البته اگر از روش شما پیروی کنیم، میتوانیم چنین استدلال کنیم! در یاران عیسی÷یک خائن بود؛ اما عدد خائنهایی که شما در یاران محمدصیافتید، هزاران است!.
در قوم صالح ٩ نفر مفسد بودند؛ اما دلیل ندارد که در تاریخ این عدد تکرار شود و در هر قومی ٩ باشد. این حرف خیلی عجیب است!.
واضح است که شما میخواهید عدد ۱۲ خود را مقدس کنید.
خب حالا اگر خواننده بپرسد این حدیث دربارۀ چیست؟ میگویم:
باید توجه داشت که قرآن و سنت از آینده خبرهایی به ما دادهاند؛ مثلاً از آیندۀ دولت یهود و جنگ مسلمانها با یهود در دو طرف دیوار و نابودی یهود را به ما گفتهاند. حالا ما میبینیم که دولت یهود تشکیل شده است و دیوار هم دارد ساخته میشود، پس یک پیشگویی درست است و دومی در حال وقوع است و ایمان داریم که سومی؛ یعنی، نابودی (دولت یهود) نیز، اتفاق خواهد افتاد.
و اما مسأله ۱۲ خلیفه:
فرمودند ابتداء در سی سال اول نبوت و خلافت بر منهج نبوت است (خودشان و ابوبکر و عمر و عثمان وعلی و شاید هم حسن چون با ۶ ماه حکومت او، ۳۰ سال وعدۀ داده شده کامل میشود.
بعد پادشاهی است با کمی خرابی (از زمان معاویه شروع شد) و وقت معلوم ندادند و فرمودند: ادامه دارد تا آن وقت که الله بخواهد. بعد دیکتاتوری که باز وقت معین مقرر نکردند. بعد هرج و مرج و بعدش باز خلافت برمنهج نبوت است که یکی از آنها با توجه به احادیث دیگر خلیفه صالح، مهدی است (مهدی ما نه مهدی شما....فرق بین این دو مهدی از زمین تا آسمان است).
پس بخشی از پیشگویی رسول تحقق یافت و بعضی منتظر گذر زمان است. در هر حال شما حق ندارید با تاویلهای لایتچسبک، امامان خود را همان خلفاء بدانید...
معنی خلیفه معلوم است؛ باید واجد شرایطی معین باشد. همانطور که دکتر واجد شرایط معلوم است یا پادشاه یا نانوا یا هر کس دیگر.
تقی و نقی و عسکری هرگز خلیفه نبودند. وقتی ما به یکی میگویم دکتر، او باید صفاتی داشته باشد که هر طبیبی دارد! اینکه پیغمبری بگوید: در این شهر ۱۲ طبیب هست و ما کسی را که معالجه نمیکند، طبیب بدانیم.
یا رانندگی بلد نیست، راننده بدانیم. نشانه کودنی و حماقت ماست.
وقتی میگوییم امام موسی، غلیفه بود، دست کم باید در یک برهه از عمرش خلافت کرده باشد نه اینکه خلیفه، او را زندانی کند!.