روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۲٩۴- پیامبر می‌خواست که وصیت بنویسد، اما نگذاشتند

ادعای ۲٩۴- پیامبر می‌خواست که وصیت بنویسد، اما نگذاشتند

اشاره دارد به حدیثی که در آن آمده است: رسول الله در وقت مرگ وقتی درد شدت گرفت؛ فرمودند: قلم و دواتی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.

و اهل مجلس اختلاف کردند که آیا این حرف را رسول الله از غلبۀ تب زده است؟ و با این حالی که دارد، مناسب است، وعظ کند یا نه.

سر و صدا که بلند شد رسول فرمود: بلند شوید از پیش من بروید و از نوشتن منصرف شدند... [۳۶۸].

از این صفحه تا صفحه ۶۶٧ از کتابش، اشاره کرده است به داستانی دروغ از ساخته‌های خودش و منصوب کرده است به حضرت محمدصکه ایشان گفتند: می‌خواهم چیزی بنویسم و صحابه مانع شدند.

در این جا، مناظره گر شیعه به مناظره گر سنی حدیث طلب قلم و کاغذ رسول در بستر مرگ را گفته است و نشانی داده که این حدیث هم در بخاری است و هم در مسلم!.

اما مناظره گر سنی می‌گوید: باور کردنی نیست که چنین حدیثی وجود داشته باشد.

جواب ما:

باز او بخاری را نشانده است کنار سبط ابن جوزی! بخاری نزد ما، مقام بسیار بالایی دارد و ما کلمه به کلمۀ کتابش را قبول داریم.

کتاب ابن جوزی بزرگ هم نزد ما محترم است اما هرگز مثل بخاری نیست.

و لکن قسمت اعظم کتاب سبط ابن جوزی را رد می‌کنیم و او را اصلاً مسلمان نمی‌دانیم.

چرا این مرد سلسله مراتب را رعایت نمی‌کند؟ چون او قصد شومی دارد. او می‌خواهد با مخلوط کردن احادیث، نتیجۀ غلط بگیرد.

و من در حیرتم که این عالم! که نقش سنی را در مناظره بازی می‌کند، چطور نه از بخاری نه از مسلم هیچ اطلاعی حتی اندک نداشت؟! پس چی می‌دانست! چطور نمی‌دانست این حدیث در بخاری و مسلم هست؟!! یا نیست!!.

آیا این دلیل بر این نیست که این مناظره، خیالی و دروغ است؟ و با وقاحت تمام آنچه را که می‌خواهد بگوید از زبان مناظره گر سنی می‌گوید.

خلاصۀ حرفش این است که عمر با ممانعت رسول الله از نوشتن وصیت، فتنه‌ای ایجاد کرد و جرمی غیر قابل بخشش را مرتکب شد و به شیوۀ سابق باز حواله به علمای اهل سنت کرده است که آن‌ها این را می‌گویند.

جواب این است که این سنی که عمر را متهم می‌کند که فتنه گری نموده است و جرمش غیر قابل بخشش است، چرا می‌گوید: من سنی هستم! مگر می‌شود در ماست آب ریخت و آن را همچون ماست بدانیم؟! دروغ است که دوغ را ماست بنامیم.

آقا سنی باید بگوید: عمر سید ماست عمر یار رسول است. سنی که بگوید: عمر فتنه گر و مجرم بود که دیگر سنی نیست. اگر یک شیعه بگوید: علی فتنه گر و مجرم بود، محال است که شما بپذیرید، او شیعه است. اگر یک میلیون صفحه را از خزعبلات سیاه کنی، محال است قبول کنیم کسی که عمر را فتنه گر می‌داند، سنی باشد! آخر تضاد درون حرف آشکار است. اما گوینده، عاری از لباس حیا می‌باشد.

دوم، عمر ممانعت کرده است؟! این گفته دروغ است. عمر هرگز جرات عرض اندام در مقابل رسول را نداشت.

خوب است در این جا، حدیثی دربارۀ دروغ بنویسیم. رسول الله فرمود:

«من كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار».

«هر کسی برمن به عمد دروغ ببندد، پس نشیمنگاهش را در آتش ببیند».

[۳۶۸] ص ۶۵۵.