ادعای ۴۵۴- خبر دادن از قتل خود و معرّفی ابن ملجم را... [۶۰٧].
از جمله اخبار غیب، خبر دادن از قتل خود و معرفی نمودن عبدالرحمن بن ملجم مرادی به عنوان قاتلش! در حالی که آن ملعون در ظاهر به آن حضرت اظهار علاقه مینمود.
جمیع اصحاب از طلاقت لسان و کثرت علاقه او به آن حضرت تعجب نمودند. حضرت در جواب فرمود: من تو را نصیحت مینمایم که آشکارا از دوستان من باشی و حال آنکه تو از دشمنان من هستی!.
عبدالرحمن عرض کرد: گویا اسم مرا شنیدهاید و از نام من بدتان آمده است؟ فرمود: چنین نیست؛ بلکه واضح و آشکار میدانم که تو قاتل منی و به زودی محاسن سفید مرا به خون سرم خضاب مینمایی. عرض کرد: اگر چنین است، امر کن که مرا به قتل برسانند و اصحاب نیز، همین تقاضا را نمودند.
حضرت فرمود: این امری است محال؛ یعنی، نشدنی است. برای آنکه دین من قصاص قبل از جنایت را درست نمیداند!.
علم من حکم میکند که تو قاتل منی اما احکام دین مربوط به اعمال ظاهر است و هنوز از تو عملی خلاف ظاهر بارز نگردیده است. پس از نظر شرعی، نمیتوانم حکمی بر تو جاری نمایم.
مستر کارلایل انگلیسی، در کتاب «الابطال» خود میگوید: کشته شد علی بن ابیطالب به عدالت خود؛ یعنی، اگر عدالت نمیکرد و قصاص قبل از جنایت میکرد، قطعاً بدنش سلامت میماند. چنانکه سلاطین عالم همین که سوءظن به کسی پیدا میکردند ولو فرزند و برادر و عیال و اقارب عزیزشان فوری آنها را معدوم مینمودند.
جواب ما:
اولا با این تفاصیل نصیخت کردن ابن ملجم بیفایده بود.
دومآ این بار به جای سلیمان بلخی، مسترکارلایل انگلیسی را شاهد آورد! مستر کاریل انگلیسی اگر ایمان داشت که علی عالم و دانا به غیب است، چرا مسلمان نشد؟
اما یک سوال ساده: اگر علی میدانست که عبدالرحمن بن ملجم او را در فلان ساعت و فلان جا و به فلان طریق خواهد کشت، چرا با همان شمشیر بر سر ابن ملجم نکوفت! این غیب دانی که برای علی فایده نداشت، ندانستنش بهتر نبود!.
«اللهم انا نعوذ بك من علم لا ينفع».
«یا الله پناه میبریم به تو از علم بیفایده و بیهوده».
[۶۰٧] ص ٩۴۳.