ادعای ۱۶۶- عثمان بذل و بخششهای بیحدی میکرد و مسرف بود
می نویسد: این مطلبی است که تمام مورخین ما و شما از قبیل ابن خلدون و ابن خلکان و ابن اعثم کوفی نوشتهاند و در صحاح ستّه و کتب معتبر شما ثبت شده است.
و مسعودی، محدث و مورخ معروف و مقبول الفریقین،در «مروج الذهب» [۱٩۴]مختصری ذکر نموده است که عثمان به خلافت نشست و خلاف سنت رسول وسیرۀ شیخین عمل کرد.
خانهای بنا کرد از سنگی مثل سنگ مرمر و درهای آن را از ساج و سرو قرار داد و اموال بسیار جمع نمود که علاوه بر بذل و بخششهای بیجایی که در زمان حیاتش به بنی امیه و دیگران نمود (مانند خمس بلاد ارمینه را که در زمان او فتح شد بدون هیچ مجوز شرعی به مروان ملعون واگذار کرد). صد هزار درهم نیز، از بیت المال ـ چهار هزار درهم به عبدالله بن خالد و صد هزار درهم به حکم ابن ابی العاص ملعون و طرد شدۀ رسول الله و دویست هزار درهم به ابی سفیان ـ واگذار نمود [۱٩۵]و روزی که او را کشتند در نزد خزانه دار شخصی خودش یکصد و پنجاه هزار دینار و دو کرور درهم وجه نقد یافتند غیر از املاک او در وادی القری و حنین که آنها یکصد هزار دینار بود و گاو گوسفند و شتر که در بیابانها بیحساب داشت؟!... [۱٩۶].
جواب ما:
پیش از جواب دادن به او بهتر است مسعودی، مقبول طرفین؟!!، را بشناسیم:
هم شیعه و هم معتزلی بود. نمیدانم چرا شیعه او را جزو جماعت خود قبول ندارد؟ در حالی که کاملاً شرط شیعه بودن را داشت؛ یعنی، صحابه را فحش میداد. و باز نمیدانم چرا شیعه که او را سنی میداند، این قدر به او علاقه دارد و بخاری و مسلم و نسایی را رها میکند و مرتب از او نقل قول میکند. به هر حال از نظر ما او یک شیعۀ خبیث است.
و حالاجواب مابه او:
دروغ هم باید به اندازهای معقول بزرگ باشد. در کجای «صحاح سته» سند این حرف که گفتی، نوشته شده است؟ اصلاً ما صحاح ستّه نداریم؛ فقط دو صحیح داریم: بخاری و مسلم.
آیا میتوانی یک حدیث صحیح بیاوری. اگر به دروغ باشد، من هم مینویسم: در کتب اربعه شیعه نوشته شده است: حضرت عثمان مثل ماه شب چهارده بود و در تقوی نظیر نداشت و از حضرت علی به مراتب بهتر بود.
آیا این طور نیست که رسول الله دو دخترش را به عثمان داد! آیا زن اول عثمان نزد پدرش شکایت برد که عثمان آدم خوبی نیست و به قول شما شیعهها، دزد است؟ اگر من مُردم دختر دیگرت را به او ندهی.
خود بنده که نویسندۀ این سطور هستم، زنم که مُرد، در حالی که هفت بچه از او داشتم و همسر دیگرم هم دو بچه داشت، خواهر زن اولم را از پدر زنم خواستگاری کردم.
ایشان هم قبول کرد و به من داد. آیا پدر زنم از زندگی و رفتار من با دخترش آگاهی نداشت! از ریز درشت زندگی من با خبر بود! داعی بعد از ۱۴۰۰ سال از جزئیات زندگی عثمان خبر دارد آن وقت زنش که هر شب با او بود، خبر نداشت! پدر زنم که دخترش را به من داد، دشمنان و حاسدان میتوانستند چند تفسیرکنند؛ مثلاً بگویند:
۱- از سرضدیت با زن اول، دختر دومش را داد.
۲- به خاطر پول داد.
۳- دیوانه بود.
اما دربارۀ حضرت محمد ما نمیتوانیم چنین بگوییم. اگر بگوییم، کافر میشویم. شیعه هم این را میداند؛ پس میگوید: از سر مصلحت داد. اگر دخترها را برای مصلحت نگه داشته بود، پس باید یکی را میداد. وانگهی عثمان که اهمیت قبیلهای نداشت چون دختر رییس قبیلۀ او (امویان)؛ یعنی، دختر ابوسفیان، زن پیامبر بود؛ پس مصلحتی در کار نبود.
پدر زنم به من گفت: به خاطر اینکه آدم خوبی بودی، دوباره به تو دختر دادم. دلیل رسول الله هم دربارۀ عثمان همین بود و بس.
ای داعی، قسم به خدا که تو با حمله به اطرافیان رسول الله، به ایشان توهین میکنی، اما به طور مستقیم به ایشان توهین نمیکنی چون ضربه زدن به اسلام از درون آسانتر است.
در این جا یک نکتۀ خنده دار مینویسد:
[۱٩۴] ج ۱، ص ۴۳۳. [۱٩۵] ابن ابی الحدید هم در شرح نهج البلاغه، جلد اول، صفحۀ ۶۸ ثبت نموده است. [۱٩۶] ص ۴۲۵.