ادعای ۳۱۵- علی، افضل صدیقین است
ازسلیمان بلخی حدیثی نقل کرده است که صدیقین سه تا بودند که افضل آنها، علی است! ادعای ۱۰ نفر از علمای شما که میگویند: منظور از صادقین در آیۀ ۱۲۰ از سورۀ توبه، علی است. عبارت است از: ثعلبی، سیوطی، ابو سعد خرگوشی!! و ابو نعیم، سلیمان بلخی!!، خوارزمی، حموینی و گنجی شافعی.
چنانکه اکابر علمای شما از قبیل امام فخر رازی در «تفسیر کبیر» و امام ثعلبی در «کشف البيان» و جلال الدین سیوطی در «در المنثور» و امام احمد بن حنبل در «مسند» و ابن شیرویه در «فردوس» و ابن أبی الحدید در «شرح نهج البلاغه» [۳۸٩]و ابن مغازلی شافعی در «مناقب» و ابن حجر متعصب در حدیث سی ام از چهل حدیثی که در «صواعق» در فضایل علی نقل نموده است از بخاری از ابن عباس به استثنای جمله آخر روایت نمودهاند که رسول الله فرمود:
«الصديقون ثلاثه حزقيل مؤمن آل فرعون وحبيب النجار صاحب يس وعلي ابن ابي طالب وهو افضلهم».
«راستگویان سه نفرند: حزقیل مؤمن(آل فرعون)، حبیب نجار (صاحب یس) علی بن ابیطالب و او افضل از آنها میباشد.» شما را به خدا انصاف دهید که آیا سزاوار بود کسی را که خدای متعال در قرآن مجید او را صدیق خوانده است و هرگز دروغ نمیگفت و در قرآن امر فرماید: پیرو او باشید (به اقرار علمای خودتان) شهادتش را ردّ نمایند؛ بلکه اهانت هم بنمایند... [۳٩۰].
جواب ما:
به الله ایراد بگیر که چرا شهادت یک مرد را برابر دو زن قرار نداده است؟ چرا علی و فاطمه را استثناء نکرده است؟ پس این ادعا و این حدیث مردود است!.
خداوند علی را با نام و نشان صدیق نام نبرده است که شما مجبور شدید برای اثبات این ادعا، ۱۳۰۰ سال بعد از نزول قرآن صبر کنید تا سلیمان بلخی متولد شود و برایتان ثابت کند!.
قوانین قرآن بر همه مومنان جاری بود؛ مثلاً نماز برای تزکیه است. نمیتوانی بگویی: علی، نفس زکیه داشت؛ پس نماز نخواند. عیبی ندارد.
روزه برای تقوی است و نمیتوانی بگویی: علی متقی بود. پس نیازی به روزه ندارد! پس قانون ۲ شاهد مرد آوردن بر هر ادعایی، برای علی هم هست! در ضمن، غلوی که شما در حق علی میکنید، مردود است! اما به فرض قبول غلو شما، باز او را نباید از قوانین استثناء کنیم.
حرفی را از بخاری نقل نمودهاند جز جملۀ آخر. پس این جمله آخر از کجا آمده است؟ با این جملۀ آخر من هم میتوانم خود را جزو صدیقین جا بزنم که در بخاری آمده است: سه نفر در گهواره صحبت کردند و سومی من بودم؛ این جمله آخر را بخاری ننوشته است! این چطور دلیل آوردنی است؟!.
[۳۸٩] ص ج۲، ص ۴۵۱. [۳٩۰] ص ۶۸۱.