روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۴۰۶- مثالی که ثابت می‌کند او از قرآن بی‌خبر بود

ادعای ۴۰۶- مثالی که ثابت می‌کند او از قرآن بی‌خبر بود

روزی خلیفه عمر در مقابل اصحاب، خطبه‌ای خواند و اخطار داد که هر کس زنی بگیرد و مهر زنش را از چهار صد درهم زیادتر نماید، او را حد می‌زنم و آن زیادتی مهر را از او می‌گیرم و وارد بیت المال مسلمانان می‌نمایم؟!.

زنی از میان جمعیت گفت: عمر، قبول کلام تو شایسته است یا قبول کلام الله تعالی؟

عمر گفت: البته کلام الله تعالی.

زن گفت: مگر نه آنست که خداوند در آیه ۲۰ سورۀ نساء می‌فرماید:

﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّكَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا٢٠[النساء: ۲۰]

یعنی: «اگر می‌خواهید زنی را رها کنید و به او مال زیادی دادید، چیزی را پس نگیرید. آیا می‌خواهید با تهمت و گناه آشکار پس بگیرید؟».

عمر از شنیدن این آیه و حاضر جوابی آن زن مبهوت شد و گفت:

«کلکم اققه من عمر حتی المخدرات في الحجل».

«همۀ شما حتی زنان پرده نشین از عمر دانا ترید».

آنگاه بالای منبر برگشت و گفت: اگرچه شما را منع کردم از اینکه زیاده از چهار صد درهم مهر و صداق برای زن‌ها قرار ندهید، اینک به شما اجازه می‌دهم که اگر خواستید، می‌توانید از مال خود زیادتی از مقدار تعیین شده به آن‌ها عطاء نمایید.

از این خبر معلوم می‌شود که خلیفه عمر احاطه‌ای بر قرآن و احکام فقه نداشت والا چنین سخنی نمی‌گفت که در مقابل یک زن عالمه مجاب شود و بگوید: امرأة اصابت و رجل اخطاء؟!.

زن درست می‌گوید و مرد خطا می‌کند... [۵۰۴].

جواب ما:

آقای داعی، این داستان علیه شماست. البته اگر کمی فکر کنید:

۱- پس عمر تسلیم قرآن بود تا آن جا که به آبروی خود اهمیت نمی‌داد؛ چون همین که آیه را شنید، برگشت بالای منبر و گفته خود را پس گرفت. این صفت خوب است یا بد؟!.

۲- نتیجه می‌گیریم که عمر، مردی متواضع بود و هر کس می‌توانست به او اعتراض کند و اگر حرف حقی می‌شنید، می‌پذیرفت حتی اگر گوینده، زنی بی‌سواد باشد!.

۳- معلوم می‌شود که مردم ترسی از عمر نداشتند. پس اگر حق علی را خورده بود، مردم به صدا درمی آمدند و دست کم زبانی رسوایش می‌کردند!.

۴- داستان به این صورت که گفتی، درست نیست! هر چند زن اجازه دارد که مهریه سنگین بگیرد اما کاری پسندیده نیست و خلیفه حق دارد مردم را به نیکی امر کند. این، مثل قانون طلاق است که جایز است اما پسندیده نیست!.

دیگر اینکه با یک گل بهار نمی‌شود. حالا اگر زنی در یک موضوع از عمر بیشتر می‌دانست، دلیل بر این نیست که از عمر عالم‌تر است. گاهی پسر نکته‌ای را بهتر از پدرش در می‌یاید اما این دلیل نمی‌شود که پدر به فرمان پسر باشد. همین عمردر چند جا به پیامبر توصیه‌هایی کرد که آخر رسول الله دید از نظر خودش بهتر است. با وجود این، ما عمر را در مقابل رسول الله یک در صد هم اهمیت نمیدهیم و مثل تو فوراً نتیجه‌ای احمقانه نمی‌گیریم.

[۵۰۴] ص ۸۴۸..