روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۲٩٧- عمر گفته است: کتاب الله ما را کافیست

ادعای ۲٩٧- عمر گفته است: کتاب الله ما را کافیست

می‌گوید: قطب الدین شیرازی که از اکابر علمای شماست می‌گوید: عمر بد کرده که گفت: کتاب خدا ما را کافیست. این، مثل این است که بگوییم: کتاب طب ما را کافیست؛ نیازی به دکتر نداریم... [۳٧۱].

جواب ما:

در جواب می‌گویم: ای دروغگو، اول، چه کسی این قطب الدین را از اکابر علمای ما کرد. دوم، اگر قرآن ما را کافی نیست، حالا که علی و امام زمان نیستند (یکی مرده است و یکی غایب است) و تو می‌گویی: بدون وصی دین کامل نیست. باز که همان شد!! خب حالا چه کنیم؟ پس فرض تو از اساس نادرست است.

البته ما از جملۀ عمر نمی‌فهمیم که منظور عمر این بود که حرف رسول به درد نمی‌خورد! زندگی عمر نیز، ثابت می‌کند که ایشان مطابق احادیث رسول حکمرانی می‌کردند. فراموش نکنید که علی وزیر عمر بود. آیا علی را هم متهم می‌کنید؟.

پیامبر در حالت درد شدید بود و عمر خواست تا ایشان به زحمت نیفتند و پیشنهادی کرد که مخالفت کردند و همین اختلاف صحابه نشان می‌دهد که عمر در مقامی نبود که امر و نهی کند یا هیبتی نداشت که مردم با او مخالفت نکنند و رسول الله خودشان ننوشتند. به هر حال این مسأله از دو حال خارج نیست:

۱- یا آن را آن قدر مهم ندید.

۲- یا رسالت را کاملاً درست ابلاغ نکردند. جایی که صحابه از عمر نترسند و سرش داد بزنند که رسول الله باید بنویسد. جای تعجب است که خود رسول از عمر بترسد!! حرف شما این معنی را دارد که رسول ترسید و ساکت شد!.

۳- ای جاهلان، فراموش نکنید که کتاب خدا هم به املای رسول بود. عمر نگفت: کتاب تورات ما را کافی است!.

[۳٧۱] ص ۶۶٧.