روزهای پیشاور ردی بر کتاب شبهای پیشاور

فهرست کتاب

ادعای ۲٩۵- ابن عباس با به یاد آوردن ماجرای منع پیغمبر از نوشتن وصیت، می‌گریست

ادعای ۲٩۵- ابن عباس با به یاد آوردن ماجرای منع پیغمبر از نوشتن وصیت، می‌گریست

هنوز مقدمه چینی می‌کند تا موضوع مهمی را بگوید؛ می‌گوید: ابن عباس هر وقت یاد آن روز می‌افتاد آن قدر گریه می‌کرد که زمین از اشکش‌تر می‌شد... [۳۶٩].

جواب ما:

می‌گویم: اگر دمر می‌خوابید و گریه می‌کرد، این حرف درست است؛ اما در حالت عادی به نظر می‌آید که ممکن نیست اشک چشم، زمین را خیس کند و تو اغراق می‌کنی تا موضوع را بزرگ جلوه دهی!.

اگر این وصیت این قدر مهم بود، پس پیامبر هرگز نگفته آن را رها نمی‌کردند و ما می‌دانیم ایشان وظیفۀ رسالت را کامل انجام دادند. پس آنچه می‌خواستند بگویند و نگفتند، حتماً مهم نبود.

ما می‌دانیم صحابه با یکدیگر جلوی پیامبر بحث کردند تا رسول الله با این درد راحت باشد؟ و رسول الله خودشان بدون هیچ فشاری از نوشتن نامه منصرف شدند. اما این حرف کجا و این حرف که بگوییم: به زور نگذاشتند بنویسد کجا؟! این افسوس ابن عباس هم استنباط خودش است که گمان می‌کرد اختلاف صحابه، آن‌ها را از نعمتی (سخن گهر باری از رسول) محروم کرده است.

این مسأله مانند دعوای آن دو صحابی در شب قدر بود که داستانش معروف است:

رسول الله فرمود: بیرون آمدم تا دقیقاً بگویم: شب قدر، کدام شب است. دیدم فلان و فلان دعوا می‌کنند و از یاد بردم! و شما در یکی از ده شب آخر ماه رمضان آن را جستجو کنید.

این دعوا برای امت گران تمام شد؛ اما آن دو صحابی ملامت نشدند و مسؤول مستقیم نامعلوم شدن شب قدر نیستند؛ زیرا اگر می‌دانستند که این دعوا چنین بهای سنگینی دارد، شاید دعوا نمی‌کردند.

افسوسِ حضرت ابن عباس هم از همین نوع بود.

اما در کتب ما ثبت است و حدیث صحیح در مسند احمد داریم که وقتی حضرت محمد فرمودند قلم و کاغذ بیاورید حضرت علی گفت ترسیدم تا امدن قلم و کاغذ وقت از دست برود و ایشان بمیرد پس گفتم یا رسول الله بگویید من حفپ می‌کنم و بخاطر می‌سپارم و ایشان فرمودند شما را سفارش می‌کنم به نماز و و کنیز‌هایتان.

در تفسیر این حدیث می‌گویم که اهمیت نماز برای گمراه نشدن واضح است اما اهمیت طلم نکرردن نیز نشان داده شده جامعه با کفر میماند با ظلم نه و اشاره پیامبر به ظلم نکردن ضعیف‌ترین افراد جامعه یعنی کنیزان، در لحظات آخر عمر نشان از اهمیت عظیم دادگری و رعایت عدالت دارد پس بدون نماز و عدالت ما گمراه میشویم و با نماز و عدالت هرگز گمراه نمیشویم این آخرین کلام رسول الله بود اما در روایات دیگر آمده که رسول الله در رورهای آخر عمر (نه در لحظات آخر) سفارش‌هایی کردند: یکی اینکه جیش اسامه روانه شود. دوم، مشرکان از عربستان اخراج شوند و یکی را ابن عباس فراموش کرد یا رسول الله ساکت شد بر اساس اختلاف روایات. حالا شیعه باز شادی می‌کند و همین را می‌گیرد که بله می‌خواست جانشینی علی را بگوید که صحابه به عمد فراموش کردند. آقاجان چرا این موضوع مهم در قرآن نیامده است تا صحابه نتوانند در آن دست ببرند.

از کجا معلوم که می‌خواست دربارۀ علی بگوید، شاید می‌خواست چیز دیگری بگوید؛ شاید می‌خواست دربارۀ ابوبکر بگوید.

چرا دین شما بر شکیات استوار است؟ چرا حرف به این مهمی را گذاشته تا در بستر مرگ بگوید؟! چرا علی را امیر لشکر نکرد تا وقتی که از جهان رفتند، علی لشکری داشته باشد برای دفاع از حق خود؟!

[۳۶٩] ص ۶۵٧.