ادعای ۳۸۴- سنیها میگویند: صیغه حلال است
میگوید: بیا روایات اهل تسنن را بخوان. علمای بزرگ، خودشان از قبیل طبری در «تفسیر کبیر» [۴٧۰]و امام فخررازی در «تفسیر مفاتیح الغیب» [۴٧۱]و دیگران این آیه شریفه را در باب متعه آوردهاند:
پس از اینکه از آنها بهرهمند شدید و تمتع از آنها برداشتید، مِهر که مزد آنهاست به آنان بپردازید که فریضه و واجب است.
در صحیح بخاری و مسند امام احمد بن حنبل از ابو رجاء از عمران بن حصین نقل است که گفت:
«نزلت آية المتعة في کتاب الله فعلناها مع رسول الله ولم ينزل قرآن بحرمته ولم ينهی عنها رسول الله حتی اذا مات قال رجل برأيه ماشاء قال محمد (يقال انّه عمر)».
و در صحیح مسلم بن حجاح باب نکاح المتعه [۴٧۲]است:
«حدثنا الحسن الحاوائي قال حدثنا عبدالرزاق قال اخبرنا ابن جريح قال قال عطا قدم جابر بن عبد الله الانصاری معتمراً فجئناه في منزله فساله القوم عن اشياء ثم ذکروا المتعة فقال نعم استمتعنا علی عهد رسول الله وعلی عهد ابی بکر وعمر».
«حدیث آورد مرا حسن حلوایی و گفت: حدیث آورد مرا عبدالرزاق و گفت: خبر داد مرا ابن جریح از عطاءک و گفت: جابر بن عبدالله انصاری برای عمره به مکه آمد به منزل او رفتیم مردمان از او مسائل و حکایات میپرسیدند تا رسید به متعه. گفت: بلی ما در زمان رسول اللهصو هم در زمان ابی بکر و عمر متعه میکردیم».
و نیز در همان کتاب باب «المتعه بالحج والعمرة مسنداً» [۴٧۳]از ابی نضره روایت نموده است که گفت: من در نزد جابر بن عبدالله انصاری بودم، شخصی بر او وارد شد:
«فقال ابن عباس والزبير اختلافا في المتعتين فقال جابر فعلنا هما مع رسول اللهص ثم نهی عنهما عمر فلم نعد هما».
«گفت: عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر در موضوع دو متعه (متعه نساء و متعه حج) اختلاف نظر دارند. جابر گفت: ما در زمان رسول الله هردو را بجا میآوردیم بعد عمر آن دو را نهی کرد و ما هم دیگر پس از آن بجا نیاوردیم».
و نیز امام احمد بن حنبل در «مسند» [۴٧۴]خبر أبی نضره را به طریق دیگری نقل نمود و نیز، دو روایت دیگر هم میگوید از جابر که درجای دیگر گفته است:
«کنا نستمتع بالقيضة من التمر والدقيق علی عهد رسول الله وابوبکر حتی نهی عمر في شأن عمر وبن حريث».
«ما در زمان رسول الله و ابیبکر متعه میکردیم به قبضهای از خرما و گندم خورد شده و آرد تا آنکه عمر نهی کرد دربارۀ عمرو بن حریث».
جواب ما:
ما که منکر حلال یودن صیغه در آغاز نیستیم. منتهی! آن را رسول حرام کرد. اما همۀ اصحاب هر اعلان رسول را نمیدانستند. جابر این را نمیدانست و روزی که آمد از طریق عمر فهمید که این عمل را (صیغه) رسول الله حرام نموده است. این جواب احادیثی است که از جابر آوردهای.
اما این حدیثها را ببین:
«فقد أخرج مسلم في صحيحه عن الربيع بن سبرة الجهني أن أباه حدَّثه، أنه كان مع رسول الله «يا أيها الناس إني قد كنت أذنتُ لكم في الاستمتاع من النساء، وإن الله قد حرَّم ذلك إلى يوم القيامة، فمن كان عنده منهنَّ شيء فليخلِّ سبيله ولا تأخذوا مما آتيتموهن شيئاً»(مسلم/ رقم۱۴۰۶)
ربیع جهنی از پدرش نقل میکند: او از رسول الله شنید که فرمود:
«ای مردم، من به شما اجازۀ صیغه داده بودم و بدرستی که الله حرامش کرده است تا روز قیامت و هرکس زن صیغهای دارد رهایش کند و اگر پولی به آنها دادهاید، پس نگیرید».
«وأخرج البخاري ومسلم في صحيحيهما عن الزهري عن الحسن بن محمد ابن علي، وأخوه عبدالله عن أبيهما أن علياًس قال لابن عباس: إن النبي (نهى عن المتعة، وعن لحوم الحمر الأهلية زمن خيبر»(البخاری/ رقم۴۸۲۵)
«علیسبه ابن عباس گفت: رسول اللهص در روز فتح خیبر متعه و گوشت خران اهلی را منع کرد».
«وقد قال علي بن أبي طالب لمن كان يجيز متعة النساء «إنك لرجل تائه. ألم تعلم أن النبي (حرم عنها يوم خيبر؟»(رواه مسلم)
«وعلی به مردی که در قانون حرام بودن صیغه چون و چرا میکرد فرمود: تو مرد سرگردانی هستی. آیا نمیدانی که رسول الله روز خیبر آن را حرام کرد».
ای داعی شیاد
با این همه روایات آیا باز از زبان ما میگویی که عمر متعه را منع کرده است؟ آیا باز هم نصف احادیث را مینویسی؟.
آیا باز هم به روایات ساختگی مراجعه میکنی؟ باز هم میگویی: در بخاری آمده است که متعه جایز است؟ مگر از اهل سنت روایت نمیآوری؟ خب، اهل سنت به یک صدا متعه را حرام میدانند و میگویند: آن را رسول الله حرام کرده است. آیا تو کتابهای ما را از ما بهتر میفهمی؟!.
البته در ظاهر، اگر صیغه حلال بود، این به نفع ما هم بود!! ما که مذاهب مختلف در درون اهل سنت داریم و بعضیها گمراهند، حتی یک نفر هم مانند تو روایات را معنی نکرده است در حالی که اگر راهی بود گمراهان سنی نیز، مانند تو با استفاده از احادیث مبهم، صیغه را حلال میکردند مثل شیر مادر! و مانند شما از متاع دنیا بهره میبردند.
بازنگویی که الله چرا جهنم را خلق کرد خب برای امثال شماهاست این جهنم سوزان
[۴٧۰] جزء ۵. [۴٧۱] جزء ۳. [۴٧۲] جزء ۱، ص ۵۳۵. [۴٧۳] چ مصر، ۱۳۰۶،جزء، ص ۳۶٧. [۴٧۴] جزء ۱، ص ۲۵.