ادعای ۴۴۲- تمام ائمه ما، علم غیب دارند!
حدیث «من، شهر علمم و علی، دروازه آن» دلیلی است بر عالم الغیب بودن علی و احادیث بسیاری در این باب از رسول اکرم رسیده است از جمله: حدیث مهمی است که مکرر در ازمنه و امکنۀ مختلف بر لسان مبارک آن حضرت جاری میگردید و به نام حدیث مدینه در میان احادیث شهرت پیدا نمود که تقریباً از متواترات فریقین (شیعه و سنی) میباشد که آن حضرت، علی را منحصراً با این عبارت «انا مدينة العلم وعلي بابها ومن اراد العلم فليات الباب»باب علم و معرفت معرفی کردند.
شیخ: این حدیث در نزد علمای ما به ثبوت نرسیده است و اگر باشد، خبر واحد است یا از ضعاف اخبار میباشد؟!.
و از سلسله علمای فخام و محدثان عظام و مورخان کرام خودتان (علاوه بر جمهور علمای شیعه) بسیارند که گمان میکنم قریب دویست نفر از بزرگان خودتان این حدیث شریف را نقل نمودهاند و اکنون نقل قول بعضی از آنها را به عرض میرسانم تا جناب شیخ خجالت نکشند و بدانند طبق عادت پیشینیان خود خدشه در سند حدیث ایجاد کردند والّا نزد عموم مطلب واضح و آشکار میباشد.
(۱) محمد بن جریر طبری، مفسر و مورخ قرن سوم، متوفی ۳۱۰ قمری، در تهذیب الآثار.
(۲) حاکم نیشابوری، متوفی ۴۰۵، در مستدرک، جلد سوم، ص ۱۲۶ و ۱۲۸ و ۲۲۶.
(۳) ابو عیسی محمد ترمذی، متوفی ۲۸٩، در صحیح خود.
(۴) جلال الدین سیوطی، متوفی سال ٩۱۱، در جمع الجوامع، جلد اول، در ص ۳٧۴.
(۵) ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، متوفی ۳۶۰، در کبیر و اوسط.
(۶) حافظ ابو محمد حسن سمر قندی، متوفی ۴٩۱، در بحر السانید.
(٧) حافظ ابو نعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، متوفی ۴۳۰، در معرقة الصحابه.
(۸) حافظ ابو عمر و یوسف بن عبدالله بن عبدالبر قرطبی، متوفی ۴۶۳، در استیعاب، جلد دوم، ص ۴۶۱.
(٩) ابو الحسن فقیه شافعی علی بن محمد بن طیب الجلالی ابن مغازلی، متوفی ۴۸۳، در مناقب.
(۱۰) ابو شجاع شیرویه همدانی دیلمی، متوفی ۵۰٩، در فردوس الاخبار.
(۱۱) ابوالموید خطیب خوارزمی، متوفی ۵۶۸، در ص ۴٩ مناقب و در ص ۴۳ از جلد اول مقتل الحسین.
(۱۲) ابو القاسم ابن عساکر علی بن حسن دمشقی، متوفی ۵٧۱، در تاریخ کبیر.
(۱۳) ابو الحجاج یوسف بن محمد آندلسی، متوفی ۶۰۵، در جلد اول (الف باء)، ص ۲۲۲.
(۱۴) ابو الحسن علی بن بن اثیر جزری، متوفی ۶۳۰، در اسد الغابه، جلد چهارم، ص ۲۲.
(۱۵) احمد الدین احمد بن عبدالله طبری شافعی، متوفی ۶٩۴، در ص ۱۲٩ جلد اول ریاض النضرة و ص ٧٧ ذخایر العقبی.
(۱۶) شمس الدین محمد بن احمد ذهبی شافعی، متوفی ٧۴۸، جلد چهارم،در ص ۲۸.
(۱٧) بدرالدین محمد زرکشی مصری، متوفی ٧۴٩،در فیض القدیر، جلد سوم، ص ۴٧.
(۱۸) حافظ علی بن ابی بکر هیثمی، متوفی ۸۰٧، مجمع الزوائد، جلد نهم، در ص ۱۱۴.
(۱٩) کمال الدین محمد بن موسی دمیری، متوفی ۸۰۸، در حیات الحیوان، جلد اول، ص ۵۵.
(۲۰) شمس الدین محمد بن محمد جزری، متوفی ۸۳۳، در اسنی المطالب، ص ۱۴.
(۲۱) شهاب الدین ابن حجر احمد بن علی عسقلانی، متوفی ۸۵۲، جلد هفتم، در ص ۳۳٧.
(۲۲) بدر الدین محمود بن احمد عینی حنفی، متوفی ۸۵۵، در عمدة القاری، جلد هفتم، ص ۶۳۱.
(۲۳) علی بن حسام الدین متقی هندی، متوفی٩٧۵، در کنزل العّمال، جلد ششم، ص ۱۵۶.
(۲۴) عبدالرؤف المناوی و شافعی، متوفی ۱۰۳۱، در سراج المنیر، جلد دوم، ص ۴۶.
(۲۵) حافظ علی بن احمد عزیزی شافعی، متوفی ۱۰٧۰،در سراج المنیر،جلد دوم، ص ۶۳.
(۲۶) محمد بن یوسف شاهی، متوفی ٩۴۲، در سبل الهدی والرشاد في اسماء خير العباد.
(۲٧) محمد بن یعقوب فیروز آبادی، متوفی ۸۱٧، در نقد الصحیح.
(۲۸) امام احمد بن حنبل، متوفی ۲۴۱، مکرر در مجلداب مناقب مسند.
(۲٩) ابو سالم محمد بن طلحه شافعی، متوفی ۶۵۲، در مطالب السئول، ص ۲۲.
(۳۰) شیخ الاسلام ابراهیم مبن محمد حموینی، متوفی ٧۲۲، در فرائد السمطین.
(۳۱) شهاب الدین دولت آبادی، متوفی ۸۴٩، در هدایت السعداء.
(۳۲) علامه سمهودی سید نور الدین شافعی، متوفی ٩۱۱،در جواهر العقدین.
(۳۳) قاضی فضل بن روزبهان شیرازی، در ابطال الباطل.
(۳۴) نورالدین بن صباغ مالکی،متوفی ۸۵۵، در فصول المهمه، ص ۱۸.
(۳۵) شهاب الدین ابن حجر مکی (متعصب عنود)، متوفی ٩٧۴، در صواعق، ص ٧۳.
(۳۶) جمال الدین عطاء الله محدث شیرازی، متوفی ۱۰۰۰، در اربعین.
(۳٧) علی قاری هروی، متوفی ۱۰۱۴، در مرقاة شرح بر مشکوة.
(۳۸) محمد بن علی الصبان، متوفی ۱۲۵۰، در فوائد المجموعه فی الاحادیث.
(۴۰) شهاب الدین سید محمود آلوسی بغدادی، متوفی ۱۲٧۰، در تفسیر روح المعانی.
(۴۱) امام غزالی، در إحیاء العلوم.
(۴۲) میرسید علی همدانی فقیه شافعی، در مودة القربی.
(۴۳) ابومحمد احمد بن محمد عاصمی، در زنی الفتی شرح سوره (هل أتی).
(۴۴) شمس الدین محمد بن عبدالرحمن سخاوی، متوفی ٩۰۲، در مقاصد الحسنة.
(۴۵) سلیمان بلخی حنفی، متوقی ۱۲٩۳،در ینابیع المودة، باب ۱۴.
(۴۶) یوسف سبط ابن جوزی، در تذکرۀ خواص الامه، ص ۲٩.
(۴٧) صدر الدین سید حسین فوزی هروی، در نزهة الارواح.
(۴۸) کمال الدین حسین میبدی، در شرح دیوان.
(۴٩) حافظ ابوبکر احمد بن علی خطیب بغدادی، متوفی ۴۶۳، جلد دوم، در ص ۳٧٧.
(۵۰) محمد بن یوسف گنجی شافعی، متوفی ۶۵۸، در کفایت الطالب، باب ۵۸.
خلاصه، علماء از صحابه و تابعین و اهل البیت اقرار و اعتراف نمودهاند به برتری و تفضیل علی÷و زیادتی علم او، عَزارت، حدّت فهم، وفور حکمت، صحت فتاوی، نیکوئی در قضایا و احکام او؛ و ابوبکر، عمر، عثمان و علماء صحابه با آن حضرت در احکام دین مشورت مینمودند و در نقض و اِبرام [۵۸۲]احکام، حکم آن حضرت را قبول مینمودند. با اقرار و اعتراف به علم و وفور فضل و رجحان عقل و صحت حکم آن حضرت، این حدیث برای آن حضرت زیاد نیست چه آنکه رتبه و مقام آن حضرت در نزد خدا و پیغمبر و مؤمنین، برتر از اینها میباشد... [۵۸۳].
جواب ما:
درست مثل این است که شیطان پرستان بگویند: نام شیطان در قرآن ذکر شده است برای همین او را میپرستیم. بله، ذکر شده اما به چه صورت؟ به خوبی یا بدی؟ امام شوکانی این حدیث را نقل کرده است اما قسمت دوم را نمینویسد!.
او نام ۵۰ نفر را ردیف کرده است و در آخر، نام گنجی شافعی را نوشته و روایات او را به نمایندگی از ۵۰ نفر دیگر آورده است! اگر راست میگفت، حرف شوکانی را مینوشت یا نظر ابن حجر عسقلانی را!.
گنجی شافعی همان پیر مرد دراز قد و جاسوس مغولهاست که مسلمانان از او به تنگ آمدند و مخفیانه او را به ضرب چاقو کشتند. حالا او شده راوی حدیث!! آن هم در قرن هفتم! بقیه ۵۰ نفر هم اکثراً از قماش سلیمان بلخی و ابن ابی الحدید هستند.
به کتابخانه الکترونیکی میرویم تا ببینم هیثمی و عسقلانی درباره این حدیث چه گفتهاند؟ شما هم با من بیایید:
«وعن ابن عباس قال: قال رسول اللهص أنا مدينة العلم وعلي بابها فمن أراد العلم فليأته من بابه. رواه الطبراني وفيه عبد السلام بن صالح الهروى وهو ضعيف».
عین جمله را از کتاب «مجمع الزوايد»هیثمی آوردهام که نوشته است: این حدیث ضعیف است و آن را صحیح نمیداند. کتاب «تهذيب التهذب»عسقلانی را دیدم؛ او نیز، این حدیث را دروغ میداند.
اما داعی شیعه آنها را شاهد خود میداند!! چیزی بنام خجالت نمیشناسد.
[۵۸۲] استوار و محکم کردن کار. [۵۸۳] ص ٩۱۴.