ادعای ۲۸٩- علی، باب علم و حکمت پیغمبر است
دلیل دوم بر مردود بودن حدیث لا نورث آنست که نظر به حدیث شریف متفق علیه (شیعه و سنی) که رسول اکرم فرمود:
«انا مدينة العلم وعلي بابها- انا دار الحکمة علي بابها»
«من شهر علمم و علی درِ آن میباشد- من خانۀ حکمتم و علی در آن میباشد» هر کسی اراده دارد که از علم من بهرهای بردارد، پس باید برود به درِ خانۀ علی. پس علی عالم بود و میدانست فدک مال کیه؟.
این حدیث دروغ نیست؛ به این دلایل:
زیرا عرض کردم که اتفاق فریقین است و تقریباً به حد تواتر آمده است و در کتب معتبر اکابر علمای شما از قبیل ثعلبی، فیروز آبادی، حاکم نیشابوری، محمد جزری، محمد بن جریر طبری، سیوطی، سخاوی، متقی هندی، محمد بن یوسف گنجی شافعی، محمد بن طلحه شافعی، قاضی فضل بن روز بهان، مناوی ابن حجر مکی، خطیب خوارزمی، سلیمان قندوزی حنفی، ابن مغازلی فقیه شافعی، ابن طلحه شافعی، میرسید علی همدانی، حافظ ابو نعیم اصفهانی، شیخ الاسلام حموینی، ابن ابی الحدید معتزلی، طبرانی، سبط ابن جوزی، امام ابو عبدالرحمن نسائی و غیره هم نقل شده است.
پیامبر فرمود: «انا مدينه العلم وعلي بابها».
«من شهر علمم وعلی دروازۀ آن است».
و مدعی شده است که به اتفاق فریقین این حدیث، درست است؛ و از فریق ما سنیها اینها را نام برده است:
سلیمان بلخی، ثعلبی، فیروز آّبادی، حاکم نیشابوری، محمد جزری، طبری، سیوطی، سخاوی، متقی هندی، گنجی شافعی، ابن طلحه شافعی، فضل بن روزبهان، ابن حجر مکی، خوارزمی، ابن مغازلی، دیلمی، میرسید علی همدانی و ابن طلحه شافعی (دوباره نوشته است)، حموینی، ابن ابی الحدید معتزلی، طبرانی، سبط ابن جوزی و ابوعبدالرحمن نسای... [۳۶۳].
جواب ما:
دوستان سنی! علمای فریق خود را شناختید؟ پس بدانید که امام بخاری از بزرگان ما نیست، چون ایشان دربارۀ این حدیث میگوید: هیچ راه صحیحی در آن نیست.
ترمذی از بزرگان ما نیست؛ چون فرموده است: این حدیث، منکر است.
احمد حنبل گفته است: خدا راویاش (ابو صلت) را رسوا کند. اما احمد حنبل چه حیثیتی دارد در مقابل متقی هندی؟!!!!.
ابن حبان چه گفته است؟ آقای داعی میدانی یا نه؟ او مهمتر است یا سلیمان بلخی؟ این جا چرا نام سلیمان بلخی را سلیمان قندوزی گذاشتهای؟ میخواهی مردم فکر کنند که او هم کس دیگری است و شاهد خود را زیاد کنی؟.
یحیی بن معین چه گفته است؟ نظر او و نظر ابن عدی را چرا نیاوردی؟ دارقطنی چه گفت؟ نظر سبط ابن جوزی را گفتی؛ خب نظر خود ابن جوزی یعنی چدر بزرگ را هم مینوشتی. میگفتی که ابن جوزی گفته است: این روایت هیچ اصلی ندارد.
ای خواننده، دقت کن که سبط در عربی یعنی نوه!! و خود ابن جوزی آن قدر مشهور بود که حتی نام نوهاش تحت تاثیر او قرار گرفته است و مردم میگفتند: نوۀ ابن جوزی و به این نام مشهور شد. حالا این مکار از ابن جوزی نقل قول نمیکند؛ از نوۀ شیعهاش نقل قول میکند.
نظر ابن تیمیه را چرا نگفتی؟ ذهبی چه گفته است؟
ذهبی گفته است: حاکم میگوید: «ابو صلت (راوی حدیث) مامون و ثقه است.»
اما به نظر من که ذهبی باشم، نه مأمون است نه ثقه. عجلونی گفته است: این روایت، مضطرب است. آلبانی دربارهاش میگوید که ساختگی است.
حالا معنی حرفش را دانستید وقتی که گفت: اتفاق فریقین است که این حدیث، درست است. دانستید منظورش از فریقین کی هست و کی نیست؟
خودمانیم عقل هم خوب چیزی است؛ اگر پیغمبر یک شاگرد داشت و یک باب! این در تصور نمیگنجد؛ یعنی چه که من شهرم و علی دروازه؟ در ظاهر؛ یعنی، اگر سوالی از من دارید از دروازه داخل شوید؛ یعنی، به علی رجوع کنید که یک حرف غیر عملی است و کاربردی حتی در زمان حیات پیامبر نداشت! پیامبر کسی را به علی ارجاع ندادند! بعد از مرگ علی هم این حدیث اگر درست میبود نیز بیفایده بود برای ما....
در ضمن، تمام احادیثی که در نسایی یا طبرانی یا غیره آمده است، درست نیست اما این شیاد، کتاب نسایی را باز نمیکند مگر به این نیت که حدیث ضعیفی بیابد و مردم را بفریبد.
و آلبانی گفته است: این حدیث باطل است و آلبانی/ کسی است که با رای ابن تیمیه دربارۀ ضعیف بودن چند حدیث در حق علی، مخالفت کرد و آنها را صحیح دانست. و نوشته ابن تیمیه/ را رد کرد
[۳۶۳] ص ۶۴۴.