آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

مقدمه

مقدمه

سلام و درود بر پیامبر اسلام و خاندان پاکش و اصحاب وفادارش.

آیا سوال کردن، جرم است؟! یا اهانت و جسارت است؟!! آیا مذهبی که فقط خودش را بر حق و در صراط مستقیم می‌داند، نمی‌تواند به سوال پاسخ دهد؟! آیا باید سایت و وبلاگ سوالات مطرح شده را مسدود کند تا کسی نتواند آن سوالات را بخواند؟! [۲]پس آیا چنین مذهبی بر حق است؟! آیا چنین اعمالی نشان دهنده آن نیست که حامیان و مدعیان تشیع و مراجع ایشان، قدرت پاسخگویی به این سوالات را ندارند؟! آیا یک مرجع شناخته شده در قم یا نجف وجود ندارد تا بتواند پاسخگو باشد؟! آری خواننده گرامی، نه تنها مراجع مدعی تشیع، بلکه هیچ کس دیگری نیز قادر به مقابله با قرآن و سنت و عقل و منطق و وجدان و شرف نبوده ، نیست و نخواهد بود. این سوالات از ذهن کسی بیرون آمده که خود روزی گرفتار این مذهب شوم بوده است. در کتب دیگر خود نیز یادآور شده‌ام که اینجانب قبلا شیعه شاه عباسی بوده، ولی هم اکنون از خرافات قبلی دست کشیده‌ام و قصدم از تالیف چنین کتبی، تنها رسوایی مراجع و بیداری شیعیان بی‌خبر بوده و بس.

ذکر نکته‌ای را بسیار مهم می‌دانم برای خواننده گرامی لازم به تذکر است که در طول تاریخ، شیعیان بسیاری چون اینجانب بوده‌اند که از خرافات این مذهب دست کشیده‌اند، مانند علامه برقعی/که دارای درجه اجتهاد بوده و در حوزه علمیه قم تدریس می‌کرده است ولی از خرافات و بدعت‌های این مذهب دست می‌کشد و کتب بسیاری نیز برای بیداری دیگران تالیف می‌کند.

اما نکته مهم این است که پس از رحلت چنین افرادی می‌بینیم که مثلا شخصی چون قزوینی [۳]سر و کله‌اش پیدا می‌شود و می‌گوید: برقعی هنگام مرگ توبه کرده است!!! معنای این سخن یعنی اینکه علامه برقعی از کارها و مجاهدت‌ها و سوء قصدهایی که به جانش شده و از کتب بسیاری که تالیف نموده و از سخنرانی‌هایی که برای مردم کرده، ناگهان پشیمان شده و در اقدامی عجیب و در لحظات آخر زندگی، توبه کرده و اظهار پشیمانی کرده و سپس دار فانی را وداع گفته است!!! (البته کسی که می‌میرد دیگر نیست تا از خودش دفاع کند و هر چیزی را می‌توان به او نسبت داد، مانند بسیاری از تهمت‌ها که آقایان به صحابه می‌زنند و اصلا از کسانی که به خدا و رسولش دروغ می‌بندند و در امر دین به دروغگویی مشهورند، بیش از این انتظاری نیست) [۴]. این ذهن‌های بیمار و توهم زده درباره پیامبر جنیز می‌گویند: ایشان در آخرین لحظه عمرشان ناگهان فهمیدند که باید جانشین تعیین کنند و قلم و دوات خواستند!!.

به همین دلیل من در اینجا با صدای بلند می‌گویم که اینجانب هیچوقت به بدعت‌ها و خرافات قبلی مدعیان تشیع باز نمی‌گردم و توبه من توبه از همان انحرافات و خرافات قبلی بوده است و هم اکنون نیز این مطالب را از ته قلب و اطمینان کامل بیان می‌کنم و ذره‌ای در حالت تقیه نیستم و حتی اگر در بستر مرگ چیزی گفتم، شما آن را به حساب سکرات موت و هذیان‌های دم مرگ بگذارید!! پس اگر شخصی پس از من سر و کله‌اش پیدا شد و گفت امیری (و همچنین استاد علیرضا حسینی، چون این سخنان ایشان نیز هست) در آخر عمرش توبه کرد و وصیتنامه او با خط و امضایش در اختیار من است!! فوری به او بگویید: غلط کردی دروغگوی کذاب!! و ما در اینجا قویا اعلام می‌کنیم که از هر گناهی ممکن است توبه کنیم، مگر گناه موحد بودن!!! [۵].

نکته‌ای دیگر خطاب به برخی از موحدین عزیز که توجه داشته باشند امثال قزوینی طبلی تو خالی بیش نیستند و اینجانب همه استدلال‌های ایشان را دیده‌ام و با صراحت می‌گویم که همگی آن‌ها براحتی قابل پاسخگویی هستند و البته در برخی کتب (مثل همین کتاب یا جلد قبلی آن) برخی از مطالب او را پاسخ داده و مشت این شخص را باز نموده‌ام و فعلا آخرین قدرت نمایی رافضی‌ها در شخص قزوینی خلاصه می‌شود، بنابراین وقتی پاسخ این شخص داده شود، سایر مدعیان تشیع و دکانداران و سایت‌ها و وبلاگ‌های بی شمار فیلتر نشده و آزاد، حرفی برای گفتن نخواهند داشت و باید در بطلان عقایدشان مطمئن شوند.

جالب است بدانید وقتی ایشان (و بطور کل مراجع رافضی) از عهده پاسخ دادن محکم و منطقی و علمی‌بر نمی‌آیند، در عوض می‌آیند و بر روی احساسات مردم ساده چنگ می‌اندازند، چندی پیش بود که دیدم جناب قزوینی هنگام سخنرانی خود که ۹۰ درصد آن را کتاب فلان، صفحه فلان تشکیل می‌داد [۶]، و در جریان عید غدیر! ناگهان زدند زیر گریه و با صدای لرزان صحبت نمودند تا مقلدین بی‌خبر نیز بیشتر تحت تاثیر قرار بگیرند و مرکز عقلشان به مرکز احساسات گره بخورد تا مبادا با تفکر و تعقل متوجه گمراهی خویش بشوند. کسی نیست بگوید مگر در بحث و مناظره علمی، گریه و زاری وجود دارد؟! و آیا چنین حرکاتی، دلیل بر صحت و حقانیت چیزی می‌شود؟! جالب است که یکبار جناب قزوینی می‌گفت کسی که حرفی برای گفتن ندارد فحاشی می‌کند و اینگونه اعمال صحیح نیستند و منظورش این بود که اگر کسی مثل من جواب محکم و علمی و قانع کننده داشته باشد که نیازی به اینکارها ندارد!! ما می‌گوییم پس چرا دولت شیعی شما اجازه چاپ کتب اهل سنت و علامه برقعی/و دیگر موحدین را نمی‌دهد؟ چرا حتی سایت‌ها و وبلاگ‌های این دسته را مسدود می‌کنید تا مبادا کسی مطالعه کند؟! اگر شما به زعم خودتان قادر به پاسخگویی هستید، پس این کارها برای چیست؟و قدرت والای پاسخگویی شما از اینگونه حرکات کاملا مشخص می‌شود. برای موحدین عزیز لازم به تذکر است که پوچی مذهب رافضی بر همگان روشن شده است و دست و پا زدن مراجع رافضی، تنها به این خاطر است که این تعداد طرفداری را که برایشان مانده از دست ندهند و البته برخی طرفداران احمق با شنیدن سخنان ایشان به وجد می‌آیند و در راه باطل خویش مصمم‌تر می‌شوند، اما حساب مردم فهیم و تحصیلکرده و روشنفکر و عاقل از جاهلین سبک مغز جداست. نکته مهم دیگری نیز خطاب به اهل سنت وجود دارد که متاسفانه نرمش و ملاحظات بیش از اندازه در برابر امثال قزوینی، باعث شده که ایشان پا را از گلیم خود درازتر کنند و به راحتی هر سخنی را بر زبان برانند و انواع طعنه‌ها و تمسخرها و متلک‌ها و توهین‌ها را نثار اهل سنت و ارزش‌های مذهبی ایشان کنند. ایشان هر مزخرفی را در شبکه‌های خود پخش می‌کنند و بارها مشاهده شده که مقلدین نادان با شبکه ایشان تماس می‌گیرند و سخنان بسیار وقیحی را بکار می‌برند و ایشان یا مجری برنامه تنها نیش خود را باز می‌کنند و خیلی که هنر کنند می‌گویند لطفا مراعات کنید (تا آن مقلد سخنان زشت تری بکار نبرد و آبروی مذهبشان را بیش از این بر باد ندهد) و خدا نکند شبکه‌ای از اهل سنت تنها از عقاید رایج و مرسوم در مذهب خودش، بطور عادی دفاع کند، آنگاه بیا و ببین که جناب قزوینی چگونه در حال خودکشی کردن است و آن عالم و کارشناس بیچاره اهل سنت را به باد توهین می‌گیرد و تنها از واژه وهابی از او یاد می‌کند!!! شبکه وهابی، کارشناس وهابی، مفتی وهابی و ....

برای خواننده گرامی لازم به تذکر است که امثال جناب قزوینی رغبتی به هدایت شدن ندارند و متاسفانه در ضلالت خود غرق شده‌اند، چون اینجانب به چند مورد از سخنانش بطور کامل و واضح پاسخ دادم، ولی باز مشاهده می‌کنم که ایشان همان مطالب قبلی خود را بر زبان می‌راند و اصلا به روی مبارک خویش نمی‌آورد که این سخنان اشتباه است و اینجا بود که متوجه شدم متاسفانه ایشان، قصد هدایت شدن و رسیدن به حقیقت را ندارد و هدفش تنها این است که به هر طریق ممکن خرافات خویش را صحیح جلوه دهد. به عنوان مثال در جلدهای قبلی همین کتاب (جلد۱ بعد بخش احادیث، بعد از سوال۱۲۰ تناقضات) (و جلد۲ سوال۱۴) پیرامون حدیث حوض (که پیامبر اسلام در آن جهان سراغ یاران خویش را می‌گیرد) [۷]پاسخ و توضیح مفصل دادم، ولی باز جناب قزوینی این حدیث را پیش می‌کشد و همان چرندیات قبلی خود را تکرار می‌کند. به هرحال وضعیت امثال قزوینی روشن است و تالیف این کتاب‌ها، تنها جهت بیداری هموطنان ایرانی و شیعیان بی‌خبر است.

[۲] جلد اول این کتاب بنام: سرخاب و سفیدآب و جلد دوم بنام: دوباره سرخاب و سفیدآب و جلد سوم بنام: آخرین سرخاب و سفیدآب است که همگی تشکیل شده‌اند از سوالات و مطالب مختلف علیه مراجع مدعی تشیع. [۳] دکتر محمد حسینی قزوینی که در نزد شیعیان از جایگاه علمی والایی برخوردار است و خود را مجری اوامر جناب مکارم شیرازی معرفی می‌کند و همیشه خود را برای هر گونه مناظره‌ای با علمای اهل سنت آماده می‌داند و جهت مناظرات مختلف، نماینده اهل تشیع می‌باشد. [۴] حضرت علی÷می‌فرماید: «لقد كذب علي رسول الله جعلي عهده حتي قام خطيبا فقال: من كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار»[نهج البلاغه: خطبه۲۱۰]. در روزگار پیامبر جبر او دروغ بستند تا آنجا که برخاست و سخنرانی کرد و فرمود: هرکس عمدا بر من دروغ بندد جایگاهش را از آتش گیرد و امام صادق÷فرموده: «إنا اهل بيت صادقون لا نخلو من كذاب يكذب علينا»یعنی: «ما خاندانی راستگوییم ولی از شر دروغزنی که بر ما دروغ بندد، بر کنار نمانده‌ایم». [رجال کشی/۲۷۵]. [۵] همچنین اعترافاتی که در تلویزیون و رسانه‌های حکومت رافضی ایران صورت بگیرند به هیچ وجه مورد قبول نخواهند بود، چون این اعترافات تحت فشار و در زیر شمشیر ولایت صورت گرفته است و به همین خاطر هیچ ارزشی ندارند. بنابراین سخن اول و آخر ما همین است که اینجا و در این کتاب نوشتیم، نه چیزی دیگر. [۶] تنها هنر جناب قزوینی، اشاره به احادیثی در کتب اهل سنت است، احادیثی که برخی از علمای اهل سنت در خلال کتب خود جمع‌آوری کرده‌اند که از چند حالت خارج نیستند: یا آن را بصورت نقل قول آورده‌اند و سپس نظر خود را در سطور بعدی گفته‌اند، که البته آقایان نظر مولف اهل سنت را سانسور می‌کنند و یا در کتاب دیگری، شرح و توضیح و رفع شبهات این حدیث، توسط عالمی‌دیگر بطور کامل و روشن بیان شده است که البته جناب قزوینی با آن کاری ندارد و یا تنها احادیثی را با اسنادی ضعیف آورده‌اند و می‌بینیم که علمای رجال اهل سنت سلسله اسناد این احادیث را تضعیف و رد کرده‌اند، ولی باز مراجع رافضی با این قضیه نیز کاری ندارند و یا اینکه در بدترین حالت باید گفت آن عالم اهل سنت معصوم نبوده و از روی ساده لوحی و بدون سوء نیت و بخاطر اشتباه آن مطلب را بیان کرده و البته در آن زمان تصور نمی‌کرده که در قرون بعدی کسانی همچون مراجع رافضی بخواهند این احایث را در بوق و کرنا کنند و اصلا فکرش متوجه این چیزها نبوده است و در جمع آوری روایات و احادیث دقت لازم را به خرج نداده است، وگرنه چنانچه بدان مطالب ایمان داشت که سنی نمی‌ماند و شیعه می‌شد. [۷] مسلم: ۳/۱۱۱.