آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

حدیث چهارم:

حدیث چهارم:

حدیثی که پیامبر جفرموده: کسی که دوست می‌دارد زندگی کند همچو زندگی من و بمیرد همچون مرگ من و ساکن بهشت جاودانی گردد که خداوند متعال آن را مزیّن نموده، پس بعد از من علی را دوست بدارد، و دوستان وی را نیز دوست بدارد و به اهل بیت من اقتدا نماید، به راستی آن‌ها عترت من هستند و از سرشت و طینت من خلق شده‌اند و از فهم و علم من سهیم می‌گردند، پس ویل برای آنهایی که فضیلت آن‌ها را دروغ می‌پندارد و قاطع صله‌ی من است، به راستی خداوند شفاعت مرا شامل حال آن‌ها نمی‌گرداند». ابونعیم در [الحلیة: ۱/۸۶] از طریق ابن عساکر در (تاریخ دمشق) این حدیث را اخراج نموده، و البانی نیز به وی نسبت داده در کتاب [الضعیفة: ۲/۲۹۹] ابن عساکر می‌گوید: این حدیث خوبی نیست، در آن چندین نفر مجهول‌الهویه قرار دارند، چون اسناد آن بدین طریق است: محمدبن جعفر بن عبدالرحیم، احمدبن محمدبن یزید بن سلیم ثنا عبدالرحمن ابن عمران بن ابی لیلی ثنا یعقوب بن موسی الهاشمی از ابن ابی‌داود از اسماعیل بن امیه از عکرمه از ابن عباس. و این حدیث جعلی است و در آن چهار نفر ناشناخته هستند، یکی از آن‌ها همانی است که این حدیث ظاهر البطلان را پیش کشیده، البانی نیز همین نظر را دارد. و از کسان دیگری که جعلی بودن این حدیث را ثابت نموده‌اند، ابن الجوزی در [الـموضوعات: ۱/۳۸۷] و همچنین شیخ سیوطی در [اللآلی الـمصنوعة: ۱/۱۹۱، ۳۶۸، ۳۶۹] می‌باشند. و اما این حدیث با این لفظ نیز آمده که پیامبر جفرمود: «من أحبّ أن يحيا حياتي ويموت ميتتی ويدخل الجنة التي وعدني ربي وهي جنة الخلد فليتول علياً وذريته من بعده فإنهم لن يخرجوکم من باب هدی ولن يدخلوکم باب الضلالة» یعنی: «کسی که می‌خواهد همچون من زندگی کند و همچون من بمیرد و ساکن بهشت جاویدان موعود پروردگارم گردد، باید علی بن ابیطالب را دوست بدارد، او هرگز شما را از هدایت خارج نخواهد ساخت و هیچگاه داخل ضلالت نخواهد نمود». راوی این حدیث زیادبن مطرف است، و قسمت اخیر آن از زیدبن ارقم روایت شده است. این حدیث جعلی است، آن را [حاکم در ۳/۱۸۲ و طبرانی در الکبیر: ۵۰۶۷ و ابونعیم در الحلیة: ۴/۳۴۹-۳۵۰] از طریق یحیی بن یعلی اسلمی از ثنا عماربن رزیق از ابی‌اسحق از زیادبن مطرف از زیدبن ارقم اخراج نموده‌اند. -طبرانی می‌گوید: چه بسا اصلاً زیدبن ارقم آن را ذکر ننموده باشد- و ابونعیم نیز می‌گوید: «ابی اسحق در این حدیث بیگانه است و تنها یحیی آن را روایت کرده». ابومعین در مورد یحیی می‌گوید: کسی نیست. و نیز بخاری در مورد وی می‌گوید: مضطرب الحدیث است. و ابوحاکم نیز می‌گوید: این حدیث قوی نیست، بلکه ضعیف است. و هیثمی ‌در [الـمجمع: ۹/۱۰۸] می‌گوید: طبرانی روایت نموده و در آن یحیی بن یعلی اسلمی وجود دارد که ضعیف است.