آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

حدیث بیست و چهارم:

حدیث بیست و چهارم:

ابن نجار از ابن عباسب روایت می‌نماید که (حدیث ۳۰، فصل ۲، باب نهم صواعق الـمحرقة) پیامبر جفرموده است: راستگویان (الصدیقون) سه نفر هستند، حزقیل، مؤمن آل فرعون، حبیب بخار، صاحب یاسین. و علی بن ابی‌طالب. ابونعیم و ابن عساکر (حدیث ۳۱ در همان مأخذ) از ابن ابی لیلی آورده که پیامبر جفرموده است: راستگویان سه نفرند، اول: حبیب نجار مؤمن آل یاسین که گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُواْ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٢٠[یس:۲۰] «ای مردم، از پیامبران پیروی نمائید»، دوم: حزقیل مؤمن آل فرعون که گفت: ﴿أَتَقۡتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ ٱللَّهُ[غافر: ۲۸] «آیا کسی را می‌کشید که می‌گوید الله پروردگار من است»؟ سوم: علی بن ابی‌طالب بزرگ‌ترین آن‌ها [۱۸۱]. این حدیثی موضوع و مکذوب و باطل است و در مورد اسناد این حدیث: شیخ الاسلام [مختصر الـمنهاج: ۴۵۲] می‌گوید: این حدیث از روایت قطیعی و کدیمی است که از طریق حسن بن محمد انصاری از عمرو بن جمیع از ابن ابی لیلی از برادرش عبدالرحمن بن أبی لیلی و از پدرش تا پیامبر ج، و همچنین شیخ آلبانی در [السلسلة الضعیفة: ۱/۳۵۹] می‌گوید: «سپس برایم معلوم شد که این حدیث از روایت ابونعیم در [جزء الکدیمی: ۳۱/۲] بوده و اسناد آن بدینگونه است: حسن بن عبدالرحمن انصاری ثنا عمرو بن جمیع از ابن ابی لیلی از برادرش عیسی از عبدالرحمن بن لیلی از پدرش مرفوعاً» البانی نیز به موضوع بودن این حدیث حکم داده و او فردی سزاوار و شایسته هم هست. کدیمی مذکور، همان محمد بن یونس بن موسی الکدیمی قرشی سامی است. ذهبی در (الـمیزان) از ابن حبّان نقل می‌کند که: «شخص کدیمی واضع بیشتر از هزار حدیث جعلی بوده است» و ذهبی باز در مورد عمرو بن جمیع در (الـمیزان) می‌گوید: ابن معین او را کاذب دانسته و بخاری او را منکر الحدیث خوانده و دارقطنی و جماعتی دیگر او را متروک گفته‌اند و حافظ بن عدّی نیز وی را متهم به وضع حدیث کرده است. و ابن ابی لیلی اول، همان محمد بن عبدالرحمن بن ابی لیلی است، وی فردی بوده که بسیار حافظۀ بدی داشته است همانطور که حافظ و غیر او هم گفته‌اند. این حال اسناد این حدیث بود که در آن دو نفر کذّاب و یکنفر سیئی الحافظه وجود داشت. متن حدیث نیز ربطی به عقاید خاص مراجع مدعی تشیع ندارد و تنها در بیان فضائل آمده است و نه در مورد خلافت و علم غیب و عصمت و غیره....

[۱۸۱] این حدیث را برای تفسیر آیه ۶۹ سوره نساء می‌آورند که بطلان آن روشن است.