آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

سوال ۱۰۴:

سوال ۱۰۴:

خواننده گرامی توجه داشته باشد که به محکمترین سوالات هم می‌توان با هذیان گویی و بازی با کلمات، پاسخ داد و این کاری است که مدعیان تشیع در برابر سوالات این کتاب انجام می‌دهند و البته من نیز می‌گویم که همین هذیان گویی می‌بایست از سوی مراجع شناخته شده صورت بگیرد تا مشت دروغین ایشان را برای مردم باز کنم. بنابراین اینجانب نمی‌توانم هرروز به پاسخهای پراکنده در سایت‌ها و و بلاگ‌های باز و فیلتر نشده [۱۲۴]جواب گویم و در اینجا تنها به چند مورد از آن‌ها اشاره می‌کنم و پاسخ می‌گویم تا خواننده گرامی خیالش راحت شود که مدعیان تشیع حرفی برای گفتن ندارند. در جلد قبلی این کتاب، سوالی طرح کردم به این مضمون که: (جناب آیت الله ناصری در اصفهان پیرامون دیدار و ظهور مهدی گفته بود حتی جناب آیت الله بهجت که بسیار کهنسال است گفته که من نیز ان شاءالله زنده‌ام و ظهور مهدی را می‌بینم پس طبق این گفته جناب بهجت شما جوانان و حتی پیرمردها باید بسیار امیدوار باشید که ظهور مهدی را ببینید!! سوال اینجاست که همه می‌دانند پس از این سخنان جناب بهجت فوت شدند و مهدی هم ظهور نکرد!! چرا هر چند وقت یکبار سر مردم را شیره می‌مالید؟!!! چرا عوام را فریب داده و در انتظاری بیهوده نگه می‌دارید؟!!) در جواب به این سوال گفته‌اند که این سخنان دوست آیت الله بهجت بوده که به ایشان گفته من زنده‌ام و مهدی ظهور می‌کند!!! در جواب باید گفت که شما تمامی کلیپهای مربوط به امام زمان را گوش دهید و سپس برای ماست مالی کردن دست بکار شوید. این سخن مربوط به دوست بهجت را خودمان شنیده‌ایم و این ربطی به سخنان جناب ناصری ندارد. این مزخرف مربوط به جایی دیگر و فریب عده‌ای دیگر بوده است [۱۲۵]. در کلیپ مورد نظر ما، جناب ناصری از پیری و کهنسالی شخص بهجت و سخنان وی در مورد ظهور زود هنگام مهدی صحبت می‌کند و به جوانان امید ظهور را می‌دهد که همگی در سوال مربوطه ذکر شده‌اند و ربطی به موارد دیگر ندارد. در سوالی دیگر (از همان جلد قبلی) نوشته بودم که: اگر پاکی و کرامت علماء و مجتهدین شما و یا نواب اربعه، نشانه صداقت ایشان است، پس چرا شما ادعای نیابت منصور حلاج را قبول ندارید؟! و یا پاکی و عرفان مرتاضان هندی را؟ در پاسخ به این سوال آمده‌اند و گفته‌اند که پاکی به تنهایی ملاک نیست و شخص می‌بایست از سیاست و زمامداری نیز آگاهی داشته باشد و برای همین است که می‌بینیم حضرت علی در زمان خلافت خویش سمتی را به ابوذر نمی‌دهد، با اینکه او دارای پاکی و زهد و تقوی بوده است!! خواننده گرامی توجه داشته باشد که مدعیان تشیع چگونه در هر جا دچار تناقضات مذهب خود می‌شوند. در پاسخ به ایشان می‌گویم که چنانچه ابوذر تنها پاکی و زهد و تقوی داشته و از علم سیاست آگاهی نداشته، پس چرا شما در جایی دیگر دائم در بوق و کرنا می‌کنید که ابوذر در زمان خلافت عثمان به او ایراد و انتقاد داشته و به همین خاطر به ربذه تبعید شده و در آنجا مرده است؟!! و همیشه حضرت عثمان را ملامت و محکوم کرده و از ابوذر دفاع می‌کنید؟! اگر ابوذر از سیاست آگاهی نداشته، پس چرا به خلیفه وقت ایراد می‌گرفته و در امور حکومتداری از او شکایت و انتقاد می‌کرده است؟! در ضمن ما خود می‌دانیم که پاکی به تنهایی برای حکومتداری ملاک نیست [۱۲۶]و سوال ما تنها در مورد اطمینان و قبول صداقت و گفتار این علما و مجتهدین و نواب اربعه بوده است که پاکی ایشان به زعم شما ملاک حقانیت ایشان شده است. آری تمامی پاسخهای مراجع تشیع به همین منوال هستند و هیچگونه ارزشی ندارند و ایشان همیشه گرفتار تناقضات موجود در این مذهب مسخره می‌گردند و نمی‌خواهند قبول کنند که در گمراهی هستند. یا به جای پاسخ، زندگینامه حلاج و انحرافات او را ردیف می‌کنند تا ثابت کنند که او نائب امام زمان نبوده است [۱۲۷]، در صورتیکه این‌ها ربطی به سوال ما ندارند و صحبت بر سر پاکی افراد است که آیا ملاک حقانیت ایشان است؟ و همان مراجع شما هم در گمراهی دست کمی از حلاج ندارند، ولی شیعه قصد دارد کرامت و پاکی ایشان را جدا و بهتر از سایرین قلمداد کند، در صورتیکه از اینگونه افراد مقدس حقه باز در مذهب تشیع بیشتر از همه جا یافت می‌شوند که با ظاهر خویش، مردم ساده را فریب می‌دهند و مردم گمان می‌کنند که این‌ها نماینده اهل بیت و اسلام هستند. در همین روزنامه‌ها و مجلات داخلی ایران، مرتب می‌خوانیم که افرادی حقه باز، ادعای ارتباط با امام زمان را داشته‌اند و در قم یا جایی دیگر دستگیر شده‌اند، آری در قدیم نیز از اینگونه افراد مقدس و امام زمانی وجود داشته‌اند که البته سیستم قضایی آن موقع خیلی پیشرفته نبوده تا آن‌ها را دستگیر کند و یا حتی وابسته به دستگاه حکومتی بوده‌اند و کسی جرات دستگیری ایشان را نداشته است، همچون روحانیونی که امروزه نیز وجود دارند و هرروز با دروغی سر مردم را شیره می‌مالند و ظهور امام زمان را نزدیک اعلام می‌کنند، مانند سخنان جناب ناصری و بهجت و غیره...، سایت پُرسمان دانشجویی (معاونت مطالعات راهبردی، نهاد نمایندگی مقام رهبری در دانشگاهها) در پاسخ به شبهات وهابیت، سوالات جلد قبلی این کتاب را آورده و به خیال خودش پاسخ داده و نقد نموده است. در صورتیکه پاسخ‌های ایشان ربطی به سوالات ما نداشته‌اند. ایشان در پاسخ به سوالی دیگر پیرامون امام زمان، آمده و سوال را بصورت نصفه و اینگونه آورده است: (حسین بن روح نوبختی مدت ۴ سال در زندان به سر میبرده است، چطور امام زمان برای نجات این نایب خود کاری نکرده است؟ چطور خود این نایب کراماتی نداشته تا کاری کند؟ حلاج نیز ادعای نیابت امام زمان را داشته ولی شما او را کذاب دانسته و نیابتش را قبول نداری..... [۱۲۸]و جالب اینجاست که پاسخ به همین نصفه از سوال را هم نتوانسته بدهد و در جواب اینگونه نوشته: «قرار نیست در هر امر مشکلی بزرگان دین ما و نیز ائمه اطهار بالاخص امام زمان عج از اسباب غیر عادی برای حل آن مشکل استفاده نمایند چرا که در این صورت امور دنیا از حالت عادی خارج شده و غیر طبیعی خواهد شد....» ظاهرا منتقد به خواب سنگینی فرو رفته است، چون اصلا مقصود سوال را متوجه نشده است. شما می‌گویید که امت اسلامی بدون امام معصوم، همچون گله‌ای بی‌شبان هستند!! سوال پیرامون نجات نائب امام زمان بوده است، چون امام زمان که غائب بوده و نائب او هم که در زندان به سر می‌برده، پس تکلیف گله بی‌شبان چه می‌شده است؟! منتقد، نائب امام زمان و حجت الهی بر مردم را که وجودش الزامی و واجب است با بقیه مشکلات عادی مردم قیاس نموده است و نوشته قرار نیست در هر امر مشکلی، بزرگان دین از اسباب غیر عادی برای حل آن مشکل استفاده نمایند!! در پاسخ به سوال پیرامون حدیث قرطاس به مطالب بی‌ربط بسیاری استناد نموده و مثلا در پاسخ به اینکه چطور ممکن است که در طول کم‌تر از ۷۰ روز از روز واقعه غدیر تا وفات پیامبر جاین تعداد انسانی که آنجا حضور داشتند این واقعه را فراموش کنند؟ آمده و در پاسخ، مطالب و بندهای مختلفی را عنوان نموده که انسان از خواندن آن‌ها به خنده می‌افتد، همچون: حب قدرت و ریاست بسیارى از بزرگان مهاجرین و انصار!! (احتمالا منتقد، آیات بسیاری را که در مدح این مهاجرین و انصار نازل شده است را ندیده یا نخواسته ببیند و چطور است که این اصحاب در ابتدا از جان و مال و خانه و کاشانه و خویشان خود گذشتند ولی در اینجا ناگهان یک شبه، حب قدرت گرفتند؟!!) وجود نفاق و اختلاف در میان بزرگان قوم!! وجود اختلاف و کینه‏هایى از گذشته در بین مسلمانان، سست ایمانى تازه مسلمانان!! (لابد منظور منتقد از سست ایمانی، ۸۰ آیه‌ای است که در مدح مهاجرین و انصار و ایمان ایشان نازل شده) وجود کینه‏ها و دشمنى‏هاى برخى با حضرت على÷!! (احتمالا منظور منتقد عمر است که علی دائم به او مشورت می‌داده و از رفتن به جنگ و کشته شدن او جلوگیری کرده و در مدینه جانشین او شده و دخترش را نیز به او داده و عمر نیز مرتب از او تعریف و تمجید می‌کرده و می‌گفته: اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد و....، واقعا که عجب دشمنانی بوده‌اند؟!!) نگرانى گروهى از اشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسیله امیرالمؤمنین÷و عدالت وى، حیله‏گرى و خدعه برخى از افراد و ایجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پیامبر ج(ما می‌پرسیم: چگونه مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرده‌اند؟ منتقد به حیله‌گری و خدعه برخی از افراد اشاره می‌کند!! دقت کنید تمام توهمات بدون سند و دلیل و مدرک، فقط خواب و خیال و وهم!!!) ریشه کن نشدن رسوم قبیله‏اى و عصبیت جاهلى!! (کسی نیست بگوید: پس چگونه توانستند اسلام نوپا را تا آن مرحله برسانند و با کفار و مشرکین مقابله و جهاد کنند، آنوقت در انتها بر سر مسئله ساده جانشینی، ناگهان جاهل شدند؟!!) در ضمن جناب منتقد ادامه همین بند از سوال را نیز به روی خود نیاورده و پاسخی به آن نداده است، چون ادامه آن به اینصورت است: (خوب آیا اگر مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرده‌اند پس چه اهمیتی به یک نوشته می‌داده‌اند؟!! تازه نوشته‌ای که جلوی عده‌ای خاص بیشتر نبوده و نه جلوی صد هزار نفر!!) و منتقد سر و ته همه چیز را زده و مطالب راست و دروغی که ربطی به سئوال ندارد را ردیف کرده، در صورتیکه سوال واضح بوده است. یا در پاسخ به سوالی که در مورد واجب نبودن خمس از زبان علمای شیعه آورده بودم، ایشان بجای پاسخ شروع کرده به ردیف نمودن مطالبی از کتب مختلف، جهت اثبات خمس و اینکه چگونه بحث خمس بعنوان۲۰% از درآمد، اعم از هر نوع درآمد تجارت، زراعت، .... از چه تاریخی در شیعه جاری شد؟ و چرا اهل تسنن خمس را فقط موکول به زمان جنگ و غنائم آن می‌دانند؟ و جناب منتقد باسواد در ابتدا اینگونه نوشته‌اند: (قبل از پاسخ به این شبهه تذکر یک نکته لازم است و آن اینکه ظاهرا این مستشکل و شبهه‌گر هنوز فرق میان اصول دین و فروع دین را نمی‌داند و لذا بحث امامت و ولایت را که از اصول دین است و همه اعتقادات بدان وابسته است را با بحث خمس از فروع دین تطبیق داده و این دو را با هم مقایسه می‌کند و بدین وسیله سعی در منحرف کردن اذهان از اصل موضوع به فرعیات آن داشته و به تصور خود فکر می‌کند که به این وسیله می‌تواند خللی را در اعتقادات صحیح شیعه امامیه وارد سازد.) در صورتیکه در سوال اینجانب اصلا صحبتی از اصل دین و بحث امامت و ولایت نشده است، بلکه تنها نوشته‌ام: «افرادی مانند آقای قزوینی در مناظرات خود به سخنی از فلان عالم سنی در صفحه فلان از کتاب فلان تکیه دارند، بنابراین ما نیز در اینجا از علمای خودتان و از کتب خودتان، مطالبی پیرامون واجب نبودن خمس می‌آوریم» از جناب منتقد می‌پرسیم که آیا جناب قزوینی به کتب اهل سنت اشاره می‌کند یا خیر؟ و در اینجا بحث پیرامون شیوه تحقیق و استناد دائم شما به کتب اهل سنت است که آیا روشی صحیح است یا خیر؟ و اگر صحیح است پس ما نیز می‌توانیم از کتب شما مطالب بسیاری را بیرون بکشیم و در بوق و کرنا کنیم. همان جناب قزوینی نیز تنها در مورد امامت و ولایت بحث نمی‌کند، بلکه در مورد فروع دینی همچون مسح پا در وضو نیز بحث و برنامه دارد که در آنجا نیز به کتب اهل سنت اشاره می‌کند. یا سوال دیگری که در آن مطالب بسیاری از کتب شیعه مبنی بر تحریف قرآن آوردم و ایشان مطالبی دیگر را در پاسخ ردیف نموده‌اند تا عدم تحریف قرآن نزد شیعه را اثبات کند. باید گفت در ابتدا و انتهای همین سوال توضیح داده‌ام که منظور ما روش تحقیق و استدلال شماست که می‌آیید و به مطالبی از کتب اهل سنت اشاره می‌کنید. خوب اهل سنت نیز همین پاسخ‌ها را به شما می‌دهند و مطالب بسیاری را می‌آورند که عدم تحریف قرآن نزد اجماع اهل سنت را اثبات می‌کند و یا در برابر عقاید دیگر شما همچون خلافت بلافصل و الهی حضرت علی نیز به سخنان و مطالب بسیاری از علمای شیعه و سنی بر خلاف عقاید شما اشاره می‌کنند، ولی شما آن‌ها را نمی‌پذیرید. پس چگونه است که در اینجا انتظار دارید ما سخنان و مطالب شما را قبول کنیم؟! و در پاسخ به این سوال که (چرا شما در سوره توبه آیه ۴۰، ﴿لَا تَحۡزَنۡرا به ترس و خوف ترجمه می‌کنید؟ در صورتیکه ﴿لَا تَحۡزَنۡاز حزن و اندوه و غم است، یعنی غمگین مباش و چنانچه خوف و ترس مقصود بود، لاتخف بکار می‌رفت.) منتقد نوشته: «اولا: ﴿لَا تَحۡزَنۡچه به معنای غمگین باشد یا به معنای ترس مشکلی را از شما دفع نمی‌کند و در هر دو صورت نقص بزرگی است بر ابوبکر که با وجود حضور پیامبر و نیز وحی الهی باز غمگین و ترسان بوده است. ثانیا: خود علمای شما در کتبشان ﴿لَا تَحۡزَنۡرا به معنای ترسیدن ابوبکر معنا کرده‌اند که به برخی موارد اشاره می‌شود....» می‌گویم: ما که در بند اول پاسخی را مشاهده نکردیم و ظاهرا جناب منتقد باسواد، فرقی میان غمگین شدن و ترسیدن قائل نیست و در بند دوم نیز باز طبق معمول آمده و بصورت گزینشی به برخی از علمای اهل سنت استناد نموده است که باید به ایشان گفت: جواب ما چه شد؟ ما داریم از شما سوال می‌کنیم نه از علمای اهل سنت!! اگر اینگونه معنا کردن اشتباه است که برای هرکس اشتباه است و کسی معصوم نیست و اگر درست است، لطف کرده و دلایل صحت آن را بیاورید نه اینکه پاسخ‌های بی‌ربط تحویل ما دهید. (در ضمن علمای اهل سنت بصورت غیرعمد و از روی اشتباه، ممکن است آیه را اینگونه معنا کنند نه اینکه بخواهند ایمان حضرت ابوبکرسرا زیر سوال ببرند، ولی مراجع رافضی چه قصدی دارند؟) در اینجا لزومی ‌به جوابگویی به سایر پاسخ‌ها نمی‌بینم، چون همانطور که گفتم از اینگونه ماست مالی‌ها در اینترنت و جاهای دیگر به وفور یافت می‌شود و از این پس تنها به مراجع شناخته شده پاسخ داده می‌شود [۱۲۹]، آن هم فقط و فقط به خاطر رسوا شدن ایشان نزد مردم، چون ایشان همچون بتی برای مردم و مقلدین خود شده‌اند، وگرنه نزد ما آن مراجع هم شخصیت خاصی به شمار نمی‌روند، کسانی چون مکارم شیرازی و قزوینی و دیگر مدعیان تشیع که شکی در گمراهی ایشان نیست. خواننده گرامی‌به نکته‌ای بسیار مهم توجه داشته باشند که حضرات به جای پاسخ‌گویی صریح و دقیق و شفاف و مرتبط، اول می‌آیند سئوال را تخطئه می‌کنند و مقداری تهمت و افترا به سئوال کننده وارد می‌نمایند و سپس می‌آیند و جواب مثلا درستی می‌دهند که هیچ ربطی به سئوال ندارد. سئوال یک چیز است جواب یک چیز دیگر! مثلا می‌پرسی چرا کسی در سقیفه به واقعه غدیر خم اشاره‌ای نداشته؟ پاسخ می‌دهند انصار چون فهمیدند عمر و ابوبکر می‌خواهند خلافت را غصب کنند، زودتر از آن‌ها رفتند به سقیفه و....، در صورتی که سئوال ما این نیست که چرا آن‌ها رفتند به سقیفه؟ سئوال ما این است که چرا در سقیفه به واقعه غدیر اشاره‌ای نشده است؟ با کمال تاسف سرنوشت تقلید این است که مقلد با نقش مار بهتر فریب می‌خورد.

[۱۲۴] آری در ایران و در کشور امام زمان، سایت‌ها و وبلاگ‌های اهل سنت که کتبی چون کتاب مرا دارند، مسدود می‌شوند تا مبادا کسی آن‌ها را مطالعه کند و همین نشانه دهنده این است که مراجع رافضی قادر به دفاع از مذهب خویش نیستند، وگرنه چه نیازی به مسدود کردن این سایت‌ها بود؟ اگر شما قادر به پاسخگویی به ما هستید، پس اینکارها برای چیست؟! چنانچه شما بتوانید ما را نزد مردم رسوا کنید بهتر است یا اینکه مطالب ما را سانسور کنید تا کسی مطالعه نکند؟!! (در ضمن خواننده گرامی توجه داشته باشد که این سایت‌ها مطالب ضد اخلاقی ندارند و منکر خدا و پیغمبر و اسلام نیز نشده‌اند، بلکه تنها عقاید شیعه را به نقد کشیده‌اند). [۱۲۵] باید گفت لابد شما نشسته‌اید تا آن دوست بهجت نیز بمیرد و باز مهدی ظهور نکند؟! یعنی چند بار می‌بایست از یک سوراخ گزیده شوید؟!! (برای مقلدین، احتمالا هزار بار) [۱۲۶] علتش را در سخن حضرت علی÷می‌توان یافت که می‌فرماید: اشخاص ملاک حق نیستند، بلکه حق را ملاکی است که اشخاص با آن سنجیده می‌شوند. امام زمان شیعیان از قرآن و سنت (و عقل) اثبات نمی‌شود و بنابراین پاکی نائب او ملاک حق بودن نمی‌شود، همینطور پاکی علما و مجتهدین شیعه دلیل حقانیت مذهب و عقاید ایشان نیست و همینطور پاکی و ریاضت کشیدن مرتاض هندی که اصلا اسلام را قبول ندارد و ما در میان اهل سنت نیز افراد پاک و عارف و زاهد فراوانی داریم همچون عارف و شاعر مشهور مولانا جلال الدین محمد بلخی (۶۰۴_۶۷۲ هـ . ق)، پس چرا شما عقاید مولانا را که سنی بوده قبول ندارید؟!! تنها مراجع تقلید شما همچون جناب بهجت که پاک و عارف نبوده‌اند؟!! (تنها پاسخ شیعه این است که به اشتباه خود معترف شود و بگوید که چنین چیزی را ملاک صداقت مراجع خویش نمی‌داند و علت صداقت و حقانیت ایشان تنها از قرآن و سنت برایشان اثبات شده است که البته چنین چیزی دروغی بیش نیست و مقلدین هیچگونه تحقیق صحیحی پیرامون عقاید خویش ندارند و تنها از آقا و مراجع نورانی خویش تبعیت می‌کنند نه اینکه از قرآن و سنت چنین عقایدی را کسب کرده باشند، چون چنین عقایدی در قرآن و سنت نیست، همچنین در عقل سالم) [۱۲۷] جالب است که جناب خمینی نائب امام زمان و رهبر شیعیان جهان در اشعار خویش از اناالحق حلاج یاد می‌کند و خمینی به صوفیان متمایل بوده و افکار صوفی‌گری داشته است، ولی در اینجا محققین شیعی بطور کل حلاج را مطرود می‌کنند، از ریاضت و پاکی او گرفته تا نیابت او و غیره...، همگی باطلند. [۱۲۸] ادامه سوال بدینصورت است: ...... ولی در داستان‌ها می‌بینیم که همین آقای حلاج کرامات فراوانی داشته و هر بار که به زندان می‌افتاده توسط کراماتش نجات پیدا می‌کرده و از زندان بیرون می‌آمده است، ولی نایب بر حق امام زمان نمی‌توانسته کاری بکند و یا خود امام زمان برایش کاری نکرده است. [۱۲۹] البته خواننده گرامی توجه داشته باشد که مراجع شیعه نیز پاسخی بیش از همین مطالب را نخواهند داشت و آخرین قدرت نمایی ایشان در همان امثال قزوینی و یا چنین سایت‌هایی خلاصه می‌شود، ولی موضوع اینجاست که ایشان دیگران را جهت پاسخ‌گویی می‌فرستند تا وجهه خود را نزد مردم حفظ کنند.