حدیث هشتاد و یکم:
حدیث بریده که از رسول خدا جروایت است: هر پیامبری وصی و وارثی دارد، وصی و وارث من علی بن ابی طالب است. و روایت مذکور موضوع است. ذهبی در [الـمیزان: ۲/۲۷۳] آن را از طرق محمد بن حمید رازی از سلمه الابرش از ابن اسحاق از شریک از ابوربیعه ایادی از ابن برید از پدرش روایت نموده است و بغوی هم آن را از طریق محمد بن حمید روایت کرده است و ابن الجوزی آن را در (الـموضوعات) از بغوی تخریج نموده است و سیوطی در [اللآليء الـمصنوعة: ۱/۳۵۹] از دو طریق روایت مذکور را نقل کرده است، و ذهبی در ادامه روایت میافزاید: (این دروغ است و شریک القاضی آن را نمیپذیرد) و ذهبی سخن راستی گفته است، زیرا به استثنای بریده صحابی و پسرش همه رجال اسناد آن ضعیف و جای سخن و حرف میباشند، و ابوربیعه (عمر بن ربیعه) ابوحاتم درباره او میگوید: او منکر الحدیث است و شریک با وجود جایگاه ارزشمند او به کم حافظهای معروف است. و ابن اسحاق هم از لحاظ اسناد اهل تدلیس است و سلمه بن فضل بن ابرش به علت کثرت اشتباه و سوء حافظه در اسناد روایت ضعیف است و لیکن علت واقعی حذف این حدیث و موضوع بودن آن وجود محمد بن حمید رازی در اسناد آن است و ابوزعه، صالح جزر، ابن خراشی و علی بن مهران او را تکذیب نمودهاند و یعقوب بن شیبه درباره او میگوید: او بسیار از لحاظ اسناد روایت منکر الحدیث است و نجاری هم گفته است در او نظر و سخن است و نسائی گفته او موثوق نیست و رازی و ابوحاتم و نیز او را متهم نمودهاند و او با توانای حافظه زیاد بسیار دروغگوست و این جرح واضحی است و بر مبنای علوم الحدیث میبایست بر هر تعدیلی مقدم شود. و با این توضیح اعتماد امام احمد و ابن معین به او نادیده گرفته میشود زیرا او را نشناختهاند و آنچه ذهبی در (الـمیزان) نقل مینماید بیانگر این مدعاست که در شرح حال ابن حمید گفته شده است که ابوعلی نیشابوری میگوید: به ابن خزیمه گفتم، چه میشد که از ابوحمید اسناد روایت مینمودی زیرا امام احمد او را مورد ستایش قرار داده است، گفت او را نشناخته است و اگر همچون ما او را میشناخت هرگز او را مدح نمیکرد و اما آنچه مراجع رافضی ادّعا میکنند که بغوی و طبری، ابن حمید را ستودهاند کذب محض است و نمیتوان آن را اثبات کرد و حجتی هم ندارد. روایت بغوی و طبری از ابن حمید جای اعتبار نیست و آنها ملتزم نشدهاند که از اهل ثقه روایت نمایند و چنین ادعایی هم نکردهاند و در [قواعد مصطلح علوم الحدیث: ج ۱/۲۶۲] بیان شده که روایت معتمد از یک راوی یکبار به عنوان تعدیل و توثیق برای او به شمار نمیآید، مگر اینکه از صاحبان صحیح البخاری و مُسلم باشد. و اینکه مراجع رافضی در مورد ابوحمید میگویند: «او از گذشتگان ذهبی است» سخن باطلی است، ابن حمید که به خاطر شیعه بودنش و بلکه در کذب و نیرنگی از پیشگامان روافض است و محمد بن حمید رازی از میان متهمین به کذب تنها کسی نیست که این حدیث را روایت کرده، بلکه کذاب دیگری همچنانکه سیوطی در [اللآليء الـمصنوعة: ۱/۳۹۵] گفته است به نام احمد بن عبدالله فریانی (یا فریانانی) روایت مذکور را از سلمه بن ابرش نقل و روایت کرده است که حافظ ابونعیم درباره او گفته است: مشهور به وضع حدیث است و ابن حبان گفته است او احادیث دیگران را به اهل ثقه نسبت داده و احادیثی را به کسانی نسبت میدهد که بر زبان جاری ننمودهاند و نسائی گفته است او محل وثوق و اعتماد نیست. با تمام آنچه ذکر شد بطلان وکذب این روایت متحقق میگردد و ابن جوزی در [الـموضوعات: ۱/۳۷۶] و سیوطی در [اللآلی: ۱/۳۵۹] آن را باطل و دروغ به شمار آوردهاند. (در ضمن متن حدیث نیز تنها وصایت حضرت علی را بیان کرده نه ولایت او را و باز متذکر میشویم که وصایت و جانشینی حضرت علی در بنی هاشم و در امور مالی پیامبر جربطی به عقاید مراجع رافضی همچون خلافت الهی و بلافصل ندارد و مراجع رافضی با چنگ زدن به اینگونه روایات چیزی به دست نمیآورند).