حدیث شصت و دوم:
حدیث ابوذرسکه گفته است پیامبر جفرموده است: «من أطاعني فقد أطاع الله ومن عصاني فقد عصى الله ومن أطاع علياً فقد أطاعني ومن عصی علياً فقد عصاني»، «کسی که مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و کسی که عصیان من کند خدا را عصیان نموده است، و کسی که علی را اطاعت کند مرا اطاعت نموده و کسی که نافرمانی او کند نافرمانی من نموده است». [حاکم: ۳/۱۲۱] آن را از طریق علی بن سعید بن بشیر رازی، از حسن بن حماد حضرمی از یحیی بن یعلی از بسام صیرفی از حسن بن عمرو فقیهی از معاویه بن ثعلبه از ابوذر روایت نموده است. و حاکم گفته است: «صحیح الاسناد» است و ذهبی نیز با وی موافقت نموده (و این سخن با صحت بر شرط شیخین از دیدگاه اهل علم نه اهل جهل بسیار تفاوت میکند و با این وجود اسناد آن صحیح نیست) حاکم و ذهبی -رحمهم الله- اشتباه نمودهاند و اسناد آن به شدت ضعیف است، و یحیی بن یعلی مذکور همان اسلمی است که حافظ ابن حجر در التقریب میگوید: او شیعی ضعیف الحدیث و ابن حبان میگوید: او در شمار ضعفاء است و او سخن اهل ثقه را به صورت مقلوب روایت مینماید و علی بن سعید رازی در روایتی که به تنهائی روایت نماید، قابل استدلال نیست و دارقطنی میگوید: او در روایاتی که به تنهایی روایت نموده مورد پذیرش نیست. باید گفت: و در این روایت او به تنهایی راوی آن است، پس در این صورت در اسناد آن دو علت وجود دارد و علت سومی هم به آن اضافه میگردد و آن نیز عدم شهرت معاویه بن ثعلبه است که از ابوذر روایت نموده است. و کسی از او نامی ذکر ننموده است. و همچنین حدیث ابوذر که پیامبر فرمود: ای علی هر آنکه از من جدا گردد از خداوند جدا گشته، و هر آنکه از شما جدا شود از من جدا گردیده است. [حاکم: ۳/۱۲۳-۱۲۴ و بزاز مجمع الزوائد: ۹/۱۳۵] آن را از طریق ابو جحاف داود بن ابو عوف از معاویه بن ثعلبه از ابوذر روایت نمودهاند و حاکم آن را تصحیح دانسته اما ذهبی آن را مردود میداند و میگوید: ابن عدی نیز آن را در [الکامل: ۳/۹۵۰] منکر به شماره آورده است و ذهبی در (الـمیزان) آن را در شرح حال ابو حجاف داود بن ابن عوف نقل نموده است. و علت ضعف آن به علت ابو جحاف است، زیرا وی دارای روایات منکر و اشتباه فراوانی است. و علاوه بر آن او شیعی است و در اینگونه موارد قابل استدلال نیست. و حافظ در (التقریب) میگوید: او صادق و شیعی است و چه بسا اشتباه نموده است. و ابن عدی میگوید به نظر من او از جمله کسانی نیست که به وی احتجاج شود و او شیعی است و به طور کلی هرآنچه روایت مینماید در فضایل اهل بیت است. و این روایت از حدیث بریده نزد طبرانی در (الاوسط) با سیاقی طولانیتر روایت شده است و آن نیز موضوع است و از حدیث ابن عمربنیز روایت شده بود که طبرانی آن را در [الکبیر: ۱۳۵۵۹] نقل نموده بوده و اسناد آن بسیاری بیپایه و واهی است، و احمد بن صبیح اسدی آن را از یحیی بن یعلی از عمران بن عمار روایت نموده است. و ما شناختی از احمد بن صبیح نیافتیم ولیکن شیخ حمدی عبدالمجید سلفی محقق معجم الکبیر دربارهی او میگوید: «او چندان جای اهمیت و توجه نیست» و یحیی بن یعلی قبلا وضعیت ضعف وی را ذکر کرد و عمران بن عمار فردی ناشناخته است.