آخرین سرخاب و سفید آب ( مراجع شیعه پاسخ نمی دهند) - جلد سوم

فهرست کتاب

سوال ۶۴:

سوال ۶۴:

از بدعت‌ها و عقاید منحرف رایج میان روافض، داشتن نام‌هایی چون عبدالحسین در میان ایشان است [۱۰۲]که البته بارها به این مسئله اشاره شده و در جلد قبلی همین کتاب، سوالی را پیرامون این موضوع مطرح کردم و البته هر بار مطلبی را به عنوان پاسخ می‌شنوم [۱۰۳]که البته همگی قابل رد هستند، مثلا به کلمه «عبادکم» در آیه ۳۲ سوره نور اشاره می‌کنند و بکارگیری کلمه عبد در این آیه را سندی برای گذاشتن نامهایی چون عبدالحسین می‌دانند!! در پاسخ می‌گویم که معنای کلمات در جمله مشخص می‌شوند و بطور مثال چنانچه بگوییم: شیر بیشه، بطور حتم معنای حیوان مورد نظر برداشت خواهد شد، ولی چنانچه بگوییم شیر بیشه پیکار، بطور حتم یک انسان شجاع در نظر می‌آید، پس قیاس عقیده باطل شما با این آیه بی‌مورد است، در آیه چنین آمده است: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰلِحِينَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡۚ إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ يُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ ٣٢[النور: ۳۲]. «بى‏همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید، اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى‏نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست». معلوم است که منظور از عبادکم در این آیه، همان غلامان و زیردستان بوده است و ربطی به آن شخص عبدالحسین ندارد که خود را بنده حسین نام نهاده است، در آیه پس از ﴿عِبَادِكُمۡنیز ﴿إِمَآئِكُمۡآمده که مقصود را کاملا رسانده است. در ضمن در آیه نیامده که همین کار درست است یا اشتباه و صحیح بودن آن نیز تایید نشده است و اصولا آیات قرآنی به همین شکل هستند. یعنی ممکن است در قرآن امری خطا تنها نقل قول گردد ولی اشتباه بودنش بیان نشود و یا اینکه بالعکس اشتباه بودن آن نیز بیان شود (و اصولا برده داری صحیح نیست و آن غلامان جنگی نیز بحثی مفصل و جداگانه دارد و آن نوع برده داری در سابق نیز مانند شرابخواری و دیگر موارد رایج در جاهلیت به تدریج کنار گذاشته شده و محو گردیده است، چون یک شبه نمی‌توان فرهنگ و قوانین یک اجتماع را عوض کرد و مثلا بندگان گرفته شده پس از مدتی آزاد می‌شدند تا اینگونه به این رسم پایان دهند و...) و دین اسلام با هر نوع بندگی و بردگی چه از نوع شرک آمیزش و چه از نوع غلامی و بردگی آن، مخالف است و اسلام برای شخصیت انسان‌ها ارزش قائل است. شما حتی به سخن امام خودتان حضرت علی÷نیز توجهی ندارید که فرموده: بنده دیگری مباش چون خدا تو را آزاد آفریده. ما می‌پرسیم که چرا در سنت نبی اکرم جخبری از این اسامی نیست؟ چرا در آن زمان عبدالمحمد نداریم؟ شما ۱۲ امام دارید، چرا هیچ یک برای نمونه و الگو برداری هم که شده چنین اسمی ندارند؟ مگر عمل امام نزد شما حجت نیست؟ خوب آیا چنین نامگذاری نمی‌توانست برای نسل‌های بعدی حجتی شود و قیل و قال درباره این موضوع را تمام کند؟ چرا یکی از امامان شما عبدالمحمد یا عبدالعلی نیست؟! و چرا اکثر صحابه نام عبدالله و عبدالرحمان داشته‌اند؟ لابد اختراع اسمی چون عبدالمحمد کار بسیار دشواری بوده و به عقل مردم آن زمان نمی‌رسیده است؟! و چطور اسامی عبد منات و عبدالعزی بوده است؟ در ضمن مراجع رافضی به برخی اسامی صحابه اشاره می‌کنند که عبد فلان بوده‌اند و یا به عبدالمطلب اشاره دارند که باید گفت: این‌ها مربوط به قبل از اسلام هستند و صحبت از سنت نبی اکرم جاست، چرا کسی عبدالمحمد نبوده است؟ چسباندن و اتصال کلمه عبد به نام شخصی دیگر، اشتباه و مردود است و می‌بینیم که در همان قرآن نیز عبدالنبی و عبدالرسول و عبد موسی و عبد عیسی و یا حتی عبد جبرئیل نداریم و در طول تاریخ بشریت این همه انبیاء الهی وجود داشته‌اند، چرا نام یکی از ایشان عبد فلان نیست؟ (مثلا به نام یکی از پیامبران قبلی خویش) و چرا در قرآن چنین نامی نیست؟! در همین آیه مورد استناد شما نیز تنها عبادکم به تنهایی بیان شده و کلمه عباد به نام شخصی خاص متصل نگردیده است (مثلا عبادالرسول یا عبادالحسین!!!) بلکه بطور کلی از عباد زیر دست (یعنی غلامان) سخن رفته که با توجه به کل آیه، مقصود کاملا روشن شده است. در اسلام و سنت متواتر پیامبر جبطور چشمگیری از عبدالله سخن به میان رفته است که معنای آن را هر کسی می‌فهمد و مقصود آن کاملا روشن است (یعنی بنده خدا)، ولی ما ناگهان با واژه‌ای چون عبدالحسین برخورد می‌کنیم!! خوب می‌شود بفرمایید این واژه چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟!! (قضاوت با خواننده گرامی) و یا باز می‌بینیم که مراجع رافضی برای گمراه کردن مردم می‌گویند: نام فلان عالم اهل سنت نیز مثلا عبدالرسول بوده است!!! که باید بگویم ما با قرآن و سنت نبی اکرم جکار داریم و این‌ها نزد ما حجت هستند نه عمل دیگران، آن عالم نیز اشتباه نموده و نباید چنین اسمی را انتخاب می‌کرده است. مطلب جالب اینجاست که مراجع رافضی می‌گویند کلمه عبد معانی مختلفی دارد و مقصود ما از عبدالحسین در حقیقت غلامی و خضوع و نوکری حسین است!! ولی وقتی ما می‌گوییم به فرض صحیح بودن این ادعا می‌شود بفرمایید که نوکری حسین چه معنایی دارد و یعنی چه؟ هر انسانی شخصیت خودش را دارد و نمی‌بایست در برابر مخلوقی دیگر خودش را کوچک کند و مگر حضرت علی÷نفرموده: بنده دیگری مباش در حالیکه خدا تو را آزاد آفریده است؟ می‌بینیم که مراجع رافضی فوری موضع خود را عوض می‌کنند و می‌گویند البته مقصود نوکری نیز نیست، بلکه هدف این است که آن شخص عبدالحسین در آینده و به هنگام بزرگ شدن نیز بیاید و حسین را الگوی خویش قرار دهد و بدینوسیله در راستای اهداف حسین گام برمی‌دارد و سعی می‌کند مانند او شود!!! (قضاوت به عهده شعور خواننده گرامی) و اما در مورد استناد شما به آیه قرآن، بارها گفته‌ایم تمامی شواهد و مدارکی که شما به قرآن استناد می‌کنید، تحریف کلمات و استفاده از معانی نابه جا و نامربوط است و این عمل زشت را شما حتی در خصوص احادیث نیز انجام می‌دهید، مانند حدیث معروف: «من کنت مولاه»که از مولی معنای خلافت را بیرون می‌کشید. یا در قرآن از اهل بیت که مشخصا در خصوص همسران پیامبر جاست، انحصار دختر و داماد و نوه پیامبر را بیرون می‌کشید!!! در خصوص این کلمه عبد نیز همینکار را کرده‌اید و این در حالی است که احمق‌ترین انسان‌ها نیز می‌دانند معنای کلمه در کل جمله درک می‌شود و نه به خودی خود. به عنوان مثال در قرآن چندین بار از کلمه «أم وأمي وأمیون» استفاده شده است. یکجا این کلمه اشاره دارد به قوم یهود و یکجا اشاره دارد به کافران و بت پرستان و یک جا هم اشاره دارد به پیامبر گرامی اسلام. ما ندیده‌ایم حتی معاندین و دشمنان اسلام یکبار بیایند و بگویند که چون «أم وأمي وأمیون» اشاره به قوم یهود و بت پرستان دارد، پس نعوذ بالله پیامبر اسلام یهودی و بت پرست بوده است!!! ولی متاسفانه برخی علمای کلامی شیعه با آیات و کلمات الهی از این بازی‌ها زیاد انجام می‌دهند.

[۱۰۲] جالب است که رافضیان چنین اسمهایی را برای فرزندان خود می‌پسندند، ولی از گذاشتن نام‌هایی چون ابوبکر و عمر و عثمان و عایشه نفرت دارند و حذر می‌کنند، واقعا که برای ایشان متاسفم. [۱۰۳] همانطور که قبلا نیز گفتم، از این پس تنها به مراجع شناخته شده شیعه پاسخ می‌دهم، ولی باز برای نمونه به برخی پاسخ‌های داده شده از جانب شیعیان می‌پردازم تا خیال خواننده گرامی آسوده شود و متوجه شود که پاسخ‌های ایشان ارزشی ندارند و البته مراجع مدعی تشیع نیز از این موضوع آگاهند و می‌دانند که پاسخ قانع کننده‌ای ندارند و به همین خاطر به سختی وارد میدان مبارزه می‌شوند.