حدیث شصت و یکم:
دو حدیثی که از [مسند امام احمد: ۱/۱۵۰-۱۵۱] نقل شده و ضعیف و به ثبوت نرسیدهاند و قبل از هر چیز از روایت امام احمد نیست، بلکه مربوط به پسرش عبدالله در مسند امام احمد است که در مورد ابلاغ سوره برائت پیامبر جبه علی فرمود: به ابوبکر برس و هر کجا او را یافتی نامه را از او بگیر و خود به مکه برو بر آنها بخوان. علی در جحفه به او رسید و نامه را از او گرفت (احمد میگوید:) ابوبکر بسوی پیامبر بازگشت و عرض کرد چیزی دربارهام نازل شده؟ فرمود: نه، ولی جبرئیل آمده که این وظیفه را خود و یا شخصی از خودت باید انجام دهد. و در حدیث دیگری که از علی نقل نموده چنین است: وقتی پیامبر او را برای خواندن سوره برائت فرستاد فرمود ناچار یا من و یا شما باید آن را برده، بر مکیان بخوانیم، علی عرض کرد: اگر بناچار چنین است من خواهم رفت، پیامبر جفرمود: برو خداوند زبانت را ثابت میدارد و قلبت را هدایت میکند. و این دو حدیث از طریق سماک بن حرب از حنش از علی روایت شده است و حنش همان ابن معمر است و او خود صادق و صالح است، ولی او دارای روایات وهمی است، بخاری میگوید: حدیث او جای سخن و ایراد است؛ لذا حافظ در (التقریب) گفته است: او راستگو و دارای روایات وهمی است و ابن حبّان به طور مفصل شرح حال او را ذکر نموده و میگوید: او در اخبار منقول از علی بسیاری دارای روایات وهمی است و حدیث وی شباهتی با حدیث اهل ثقه ندارد و به حدیثش استدلال نمیگردد. باید گفت: اشاره او به این حدیث، همان حدیثی است که بزاز مورد توجه قرار داده و گفته است: «سماک از او حدیث منکری روایت نموده است». و حنش در این حدیث دارای حدیث متابع نیست تا به تصحیح آن کمک نماید و این علت ضعف اول در هر دو حدیث به نسبت حدیث اول [مسند احمد: ۱/۱۵۱] که در آن تصریح شده به اینکه نامه اعلان تبلیغ ازابوبکر گرفته شده و به علی سپرده شد -باطل است- که آن را از سماک بن محمد بن جابر بن سیار سحیفی روایت نموده است. و او از حافظه بدی برخودار است و بسیار در روایات خود اختلاط نموده و ابن معین، ابن مهدی، نسائی و دیگران او را ضعیف به شمار آوردهاند و ابو زرعه گفته است: او از نظر اهل علم ساقط الحدیث است. و ابن حبان گفته است او نابینا بوده و به نوشتههای خود حدیث دیگران را افزوده دیگری نیز نزد [امام احمد: ۴/۱۶۴، طبرانی: ۳۵۱۲] ذکر شده است [۱۸۵]و نوه ابو اسحاق به نام اسرائیل و او حافظ و اهل ثقه است و قیس بن ربیع نیز آن را با همین لفظ و عبارت روایت کردهاند، و یحیی بن ابوبکیر که از رجال ثقات احادیث صحیح آن را از اسرائیل روایت کرده است و علت ضعف حدیث با وجود ابو اسحاق و در آن به قوت خود باقی است و قبول لفظ و عبارت اولین در حدیث حبشی نسبت به لفظ عبارت دیگر آن مزیت و اولویتی ندارد، اما آنچه لفظ دوم را ترجیح میدهد اینکه در حدیث دیگران شواهدی برای آن وجود دارد از جمله: حدیث انس نزد بزار با لفظ (علی یَقضی دینی) و حدیث سعد ابن ابی وقاص نزد بزاز و نسائی در [الخصائص: ص ۳] به عبارت «هذا وليي يؤدي عني ديني وأنا موال من والاه، ومعادي من عاداه» و این دو حدیث گر چه در اسنادشان ایراد و ضعیف است، اما میتوانند دو شاهد برای لفظ و عبارت حدیث دوم از حدیث حبشی و ترجیح آن بر لفظ و عبارت اول باشند و اگر حدیث حبشی صحیح باشد میبایست تنها با عبارت «علي مني وأنا من علي ولا يقضی دَينی إلا أنا أو علي» باشد و محدث شیخ آلبانی نیز آن را با عبارت مذکور صحیح دانسته و ما نیز با استفاده از سخن او به تصحیح آن پرداختهایم. و به جهت رعایت انصاف و عدل به دور از تعصب میگوییم سخن پیامبر جکه میفرماید: «علی از من است و من از او» صحیح و ثابت است، نزد بخاری و دیگران هم در صحت آن شکی نیست اما این گونه مسائل خاص تنها علی نیست بلکه اینگونه روایات برای غیر او هم فراوان به ثبوت رسیده است. (در ضمن متن این روایات نیز ربطی به عقاید مراجع رافضی ندارد و تنها در مورد ابلاغ سوره برائت است و امامت و خلافت بلافصل و الهی که مد نظر این مراجع است و جزء اصول بسیار مهم دینی هستند، میبایست طبق کتاب و سنت ثابت شوند و از اینگونه روایات چیزی نصیب مراجع رافضی نمیشود [۱۸۶].
[۱۸۵] با لفظ: «علي مني وأنا من علي ولا یقضي دیني إلاَّ أنا أو علي». [۱۸۶] حتی اگر به فرض این حدیث صحت داشته باشد میتوان آن را از طرق مختلف عقلی تحلیل کرد: ۱- چون خداوند با علم غیب خود میدانسته ابوبکر اولین خلیفه بلافصل پیامبر است، بنابراین نمیخواسته با خوانده شدن این سوره توسط ابوبکر (که اعلام برائت و جنگ است) بهانهای به دست مرتدین در زمان خلافت او داده باشد ۲- ابوبکر مسن و دارای لحنی آرام و سوزناک بوده، در حالیکه مفاد سوره برائت، خشن است ۳- ابوبکر امیرحاج بوده و در متن احادیث نیز حضرت علی گفته که امیرالحاجی تو به جاست و در خصوص تو آیه منفی نازل نشده است، به عبارتی دیگر حضرت علی تحت فرمان و مدیریت ابوبکر انجام وظیفه میکند که این خود افتخاری دیگر برای ابوبکر است ۴- اگر ابوبکر به عنوان فرمانده حجاج این سوره را قرائت میکرد، امکان داشت جنگی ناخواسته در مکه و حرم امن الهی ایجاد شود، ولی حضرت علی بدون داشتن سمتی رسمی اقدام به انجام این عمل میکند.