سوال ۲۵:
ما هرروز در نماز خطاب به خداوند میگوئیم خدایا ما را به راه راست هدایت کن و ما فقط و فقط از تو کمک میخواهیم. در آیه ۹۷ سوره اسراء آمده: ﴿وَمَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا ٩٧﴾[الإسراء:۹۷]. «و هر که را خدا هدایت کند او رهیافته است و هر که را گمراه سازد در برابر او براى آنان هرگز دوستانى نیابى و روز قیامت آنها را کور و لال و کر به روى چهرهشان درافتاده برخواهیم انگیخت جایگاهشان دوزخ است هر بار که آتش آن فرو نشیند شرارهاى (تازه) برایشان مىافزاییم». در آیه آمده که برای گمراهان جز خداوند اولیایی نخواهید یافت و همچنین در آیات ۴۱ سوره عنکبوت آمده: ﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِيَآءَ كَمَثَلِ ٱلۡعَنكَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَيۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٤١﴾[العنکبوت: ۴۱]. «داستان کسانى که غیر از خدا دوستانى اختیار کردهاند همچون عنکبوت است که (با آب دهان خود) خانهاى براى خویش ساخته و در حقیقت اگر مىدانستند سست ترین خانهها همان خانه عنکبوت است». و در آیات دیگر نیز اولیای اتخاذ شده جز خداوند نفی گردیدهاند، همچون: [رعد: ۱، کهف: ۱۰۲، فرقان: ۱۸، فصلت: ۳۱، شوری: ۶/۹/۴۶، جاثیه:۱۰/۱۹ و بقره: ۲۵۷] و دهها آیه دیگر در قران نیز هدایت را منحصرا مختص خداوند اعلام نموده و نه پیامبر و ولی و مولا یا اولیای دیگر و به صراحت اعلام نموده فقط اگر خدا بخواهد کسی هدایت میشود. سوال اینجاست پس شما چگونه امامان را هادی میدانید؟ آیا این شرک نیست؟! چگونه قرآن را بدون آنها ناقص و غیرقابل فهم و در حقیقت غیرقابل هدایت میدانید؟ آیا این تحقیر خدا و شرک نیست؟ آری پیامبر اسلام و اصحاب و امامان میتوانند الگوهایی باشند و حتی مواردی چون امر به معروف و نهی از منکر نیز بر جای خود است ولی شما قرآن و هدایت الهی را منحصر به وجود امامی معصوم میدانید که این مطرود است. برخی آیات به صورت عینی و عملی در رفتار و کردار این ائمه تجلی یافته، ولی ائمه به قرآن وابستهاند نه قرآن به آنها و ائمه به قرآن نیازمندند نه قرآن به آنها. قرآن امام و هادی آنها و سایر مومنان است نه اینکه ایشان در کنار قرآن وظیفه هدایت دارند (و حتی پیامبر نیز وظیفه ابلاغ و تعلیم حکمت را داشته) و این عین شرک است. براستی بشر خطاکار و فراموشکار چگونه میتواند همسنگ قرآن و دوشادوش قرآن قرار گیرد؟ و مگر کورید بر آیات متعددی که حتی شخص پیامبر جرا معصوم ندانسته است؟ (همچون آیات ابتدایی سوره عبس و تحریم و یا سوره توبه: ۴۳ و احزاب: ۳۷ و غافر: ۵۵ و محمد: ۱۹ و کهف: ۲۳-۲۴ و توبه: ۱۱۳ و سوره: ۱۰۵ و فراموشی در سوره انعام: ۶۸ و شک در سوره سجده: ۲۳ و عجله در سوره قیامه: ۱۶)گو اینکه این سوال مهم و بدون جواب چون پتکی در همه تاریخ بر سر شما فرود خواهد آمد: خداوند وعده حفظ قرآن از تحریف را داده و نه حفظ قصههای دروغین تاریخی و روایات و احادیث امامان شیعه. پس چگونه یک مشت قصه و حدیث دروغ (یا حدالاقل ظنی الصدور) میتواند همسنگ قرآن، هادی ما باشد و بلکه قرآن را باید به وسیله آنها فهمید؟! (و چطور قرآن برای تمسک جستن حفظ شد ولی خلافت الهی غصب گردید؟).