حدیث بیست و پنجم:
ابن جوزی در [الـموضوعات: ۱/۳۴۵] حدیثی را از ابن عباس روایت مینماید که در آن علی بن ابیطالب به صدیق اکبر و فاروق اعظم خوانده شده و خود ابن جوزی آن را موضوع دانسته و سیوطی در [الالی الـمصنوعة في الاحادیث الـموضوعة: ۱/۳۲۴-۳۲۵] و ابن عراق کنانی نیز در [تنزیه الشریعة الـمرفوعه عن الأخبار الشنیعة الـموضوعة: ۱/۳۵۳] با وی هم عقیده بودهاند. حدیثی را نیز از ابیذر روایت داشتهاند که در آن پیامبر جبه علی فرموده است: «شما اولین مؤمن به من بودید و اولین کسی هستید که در قیامت با من دستخواهی داد و صدّیق اکبر و فاروق هستید که حق و باطل را از هم جدا میسازید، تو امیر مؤمنان هستید و ثروت دنیا امیر و فرماندۀ بدکاران است» بزار این حدیث را در [تنزیه الشریعة: ۱/۳۲۵] اخراج نموده، اما در نزد او ثابت نشده است. چون در اسناد آن حدیث محمد بن عبیدالله بن ابی رافع قرار دارد، که ابن ابی حاتم در مورد وی میگوید: و ضعیف و منکر الحدیث بوده و سخت فراموشکار است. دار قطنی میگوید: او متروک است. ابن معین نیز میگوید: او چیزی نیست. و کنانی در (تنزیه الشریعة) وی را آفت این حدیث دانسته است. در اسناد این حدیث هم عباد بن یعقوب قرار دارد، او با اینکه انسان صادقی بود امّا فردی فتنهگر و آشوب طلب در میان شیعه بود و سخن چنین کسی در فضائل علی مورد قبول نیست، ازجمله غلوّ و مبالغهای که از عباد نقل نمودهاند اینست که وی گفته است: کسی که دریاها را حفر نمود، علی بود و آنکس که آنها را به جریان درآورد حسین بن علی بود. همانطوریکه در بیوگرافی او در کتابهای (تهذیب التهذيب) و (الـمیزان) مشهود است. پس هر یک از این دو علت موجود در سند این حدیث برای مردود دانستن این حدیث و هم حدیث دیگر کافی و بسنده است و این حدیث نیز از سوی ابن الجوزی در [الـموضوعات: ۱/۳۴۴] اخراج شده است و طبرانی نیز این حدیث را در [الکبیر: ۶۱۸۴] نقل نموده و آن را از طریق علی بن اسحاق وزیر اسبهانی از اسماعیل بن موسی سدّی ثنا عمر بن سعید از فضیل بن مرزوق از ابی سخیله از ابی ذر و سلمان روایت کرده است. تمام رجال این اسناد مطعون هستند بجز شیخ طبرانی علی بن اسحاق که شرح حال او پیدا نشد. و اسماعیل سدّی نیز راه خطا رفته و متهم به رافضی است و حافظ هم در کتاب (التقریب) این نکته را متذکر شده است و شیخ اسماعیل هم یعنی عمر بن سعید ضعیف بوده و نسائی او را غیر موثّق دانسته است و دارقطنی هم درباره او میگوید: متروک است. هیثمیدر [مجمع الزوائد: ۹/۱۰۲] این حدیث را با وجود چنین فردی معلّل خوانده است. فضیل بن مرزوق هم ضعیف الحافظه بوده و حافظ در بارۀ او میگوید: او راستگو بود، امّا راه خطا رفت و متهم به تشیع بوده است. و نفر اخیر یعنی سخیل مجهول الهویه است و همانطور که حافظ و کسانی دیگر گفتهاند او جاهل العین است نه جاهل الحال و چنین سندی به هیچ وجه قابل اعتبار نیست. در نهایت حدیث دیگری را به نقل از خود علی÷بدین طریق آورده است. «من عبد پروردگارم هستم و برادر پیغمبر خدا و من صدیق اکبر هستم، در رابطه با من و بعد از خود تنها مطالب دروغ گفته میشود، و من هفت سال پیش از مردم نماز میگزاردم». [حاکم در الـمستدرك: ۳/۱۱۲، و نسائی در خصائص علی، در تنزیه الشریعة: ۱/۳۷۶] از طریق عباد بن عبدالله الأسدی و از علی÷آن را آوردهاند و حافظ ابن حجر در (تهذیب التهذیب) در شرح حال عباد بن عبدالله، وی را ضعیف میخواند. و ابن مدینی نیز میگوید: وی ضعیف الحدیث است، بخاری هم میگوید: نظراتی درباره او مطرح است. حاکم این حدیث را به شرط شیخین صحیح دانسته اما ذهبی آن را رد نموده و باطل دانسته و شخص عباد را ضعیف دانسته است، و احمد بن حنبل نیز این اثر را رد داشته، همانطوریکه در (تهذیب التهذیب) آمده است و ذهبی در (الـمیزان) در شرح حال عباد مینویسد: این شخص بر علی÷دروغ میبست. (میگویم: متن این احادیث نیز تنها صفات و فضائلی را برای حضرت علی ذکر میکنند و عقاید خاص شیعه از قبیل خلافت الهی، از آنها استخراج نمیشود).