سوال ۳۴:
مراجع رافضی مرتب به دنبال گرفتن ایرادی از حضرت عمرسهستند و به عنوان مثال میگویند که چرا خلیفه دوم از منافقین در حکومت خویش استفاده نموده است؟ و این کار او مورد اعتراض حذیفه نیز قرار گرفته است و عمر در پاسخ به او گفته: از نیروى آنان استفاده مىکنم و مواظب عملکرد آنان هستم: «إنّي لأستعمله لأستعين بقوّته ثم أكون على قفائه عن الحسن أن حذيفة قال لعمر: إنك تستعين بالرجل الفاجر فقال عمر: إنّي لأستعمله لأستعين بقوّته ثم أكون على قفائه» أبوعبید. [كنز العمال: ۵، ص۷۷۱]، در پاسخ به آقایان رافضی میگویم: بطور حتم شما اسلام کسانی چون ابوسفیان و خالد بن ولید را نیز ظاهری و از روی نفاق میدانید، خوب ما از شما میپرسیم چگونه پیامبر جابوسفیان را مامور جمعآوری صدقات کرد و از او استفاده نمود؟ و چرا خالد بن ولید را به فرماندهی لشکر در جنگها گماشت؟ و چرا ابوموسی اشعری یا معاذ بن جبل را والی یمن نمود؟ اصلا مگر شما رافضیان ابوبکر و عمر را دارای نفاق نمیدانید؟ پس چرا پیامبر جاز ایشان در موارد گوناگون استفاده نموده است؟ در تبوک ابوبکر پرچمدار بوده است و امیرالحاج نیز بوده است و پیامبر جدختر او را نیز به همسری میگیرد، همینطور دختر عمر را و حتی در جنگها نیز از وجود ایشان استفاده نموده است (جالب است که منافقین به بهانههای مختلفی از شرکت در جنگها خودداری میکردهاند [۶۸]ولی ابوبکر و عمر شرکت داشتهاند) مگر به زعم شما معصومین دارای علم غیب نیستند و مگر شما نمیگویید که ایشان حتی قصد کشتن نبی اکرم جرا داشتهاند؟ بنابراین پیامبر جاز نفاق ایشان آگاهی داشته و نمیبایست در امور مختلف از وجود ایشان استفاده میکرده است. جالب است که حذیفه صاحب سر رسول بوده و اسامی منافقین را میدانسته و اگر به نظر شما عمر نیز جزء همین منافقین بوده، پس اعتراض حذیفه نسبت به عمر به این معنا خواهد شد: که ای منافق، چرا از منافقین دیگر کمک گرفتهای؟!! (آیا طنزی به این مسخرگی شنیده بودید؟!) و چطور حذیفه سر رسول خدا را (بر خلاف دستور ایشان) فاش کرده و نفاق آن اشخاص را به عمر نشان داده و گوشزد نموده است؟!! اصلا سوالی دیگر میکنیم، چرا حضرت علی÷فرموده: حکمت را فراگیر حتی اگر در سینه منافق بود؟ مگر میتوان از منافق کمک گرفت و یا سخنان او را پذیرفت؟ پس چرا حضرت علی این جمله را گفته است؟ مگر به زعم شما یاری گرفتن و تعلیم دیدن و مشورت با شخص منافق اشتباه نیست؟ پس چگونه طبق فرموده حضرت علی÷از او حکمت بیاموزیم؟ سوالی دیگر از مراجع محترم رافضی: چرا حضرت علی بارها به حضرت عمر مشورت دادهاست و او را در حل مشکلات و مسائل و قضاوتها و حتی جنگها یاری کرده؟ (که عمر بگوید: اگر علی نبود، عمر هلاک میشد) مگر عمر و ابوبکر از نظر شما غاصب و ظالم و منافق نبودهاند؟ پس چرا حضرت علی به آنها کمک میکرده و مشورت میدادهاست؟!! شما در پاسخ میگویید حضرت علی بخاطر حفظ اسلام اینکار را کرده است!!! خوب ما نیز همان پاسخ را به خود شما میدهیم که حضرت عمر نیز برای کمک در امور حکومتی و حفظ حکومت اسلامی و حل مشکلات و حفظ دین از این منافقین کمک گرفته است و طبق گفته خودش مراقب عملکرد ایشان نیز بوده است. اگر هم بگویید که حضرت علی گفته به سخن نگاه کن نه به گوینده آن و برای همین گفته حکمت را فرا گیر حتی از منافق. باز ما همین جواب را به خودتان برمیگردانیم که حضرت عمر نیز با شخص منافق کاری نداشته و از علم و سخن او بهره برده است. سوالی دیگر از مراجع رافضی: چرا عمار و سلمان در زمان خلافت عمر حاکم و نائب او در شهرها بودهاند؟ مگر به زعم شما عمر دارای نفاق نبوده است؟پس چرا عمار و سلمان حاکم و نائب او شدهاند و بدین طریق به حکومت وی کمک و یاری رساندهاند؟ سوالی دیگر از مراجع رافضی: چرا حسن و حسین در جنگ با ایران حضور داشتهاند؟ چرا در جنگی که یک منافق رهبر و خلیفه بوده حاضر شدهاند و شمشیر زدهاند؟!! (البته همه اینها به زعم روافض است و طبق ذهن بیمار ایشان صدق میکند، وگرنه همه مسلمین میدانند که حضرت عمر از بهترین مومنین بوده است، همچنین عمار و سلمان و حسن و حسینش) سوالی دیگر از مراجع رافضی: چرا حضرت علی در زمان خلافتش، زیاد بن ابیه را والی فارس میگذارد و یا منذر بن جارود که به او خیانت میکند و به معاویه ملحق میشود؟ شما کسانی چون معاویه را کافر میدانید و کسانیکه به سمت ایشان رفته باشند بطور حتم از نظر شما دارای نفاق بودهاند، پس چرا علی از این منافقین استفاده کرده است؟ چرا ابوموسی اشعری را همچنان بر ولایت کوفه میگذارد و او را خلع نمیکند؟ مگر شما ابوموسی را نیز منافق نمیدانید؟ از نامۀ ۴۳ نهج البلاغه معلوم میشود که حضرت علی، مصقلة بن هبيرة را عامل اردشیر قرار داده و او خائن در آمده است. بنابراین بیهوده به دنبال ایراد گرفتن از حضرت عمر نباشید، چون ایشان به کوری چشم منافقین، از بهترین مومنین بوده است و بهترین خدمات را برای اسلام انجام دادهاست.
[۶۸] منافقین نمیخواستهاند بخاطر چیزی که به آن اعتقاد ندارند کشته شوند و مسلم است که در جنگها شرکت نمیکردهاند، ولی عمر و ابوبکرلشرکت میکردهاند و جان و مال خویش را در راه اسلام فدا کردند و از شهر خود هجرت نمودند و آیا انسان بخاطر چیزی که به آن اعتقاد ندارد تا این حد پیش میرود؟!! (قضاوت بر عهده شما خواننده گرامی).